#فاطمیه
داری میری نمی بینی
غمت سنگین رو شونه ام
صبوری می کنم اما
مث یه کوه ویرونه ام
همیشه تکیه گام بودی
نگفتی درد پهلوتُ
نفهمیدم چرا شبها
میگیری پیش من روتُ
بهار خنده های تو
واسه من دلبری کرده
کدوم پاییز با سیلی
تو رو نیلوفری کرده
روزی که پا شدی از جا
غمای خونه رو بردی
موهای دخترا رو از
پریشونی درآوردی
لب حیدر که بعد از تو
دیگه هرگز نمی خنده
میونه نخلای اندوه
واسه اشکاش چا کنده
دیگه هیچ کس نمی فهمه
غمای بی شمارم رو
شکستن صد دفه بی تو
غرور ذوالفقارم رو
#فرزانه_قربانی
https://eitaa.com/kotahyepayizrabayadbebakhshi