eitaa logo
کانال مدیریت حوزه علمیه خواهران استان مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
335 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📮 📙 خوش_خواندن📗 📝معرفی کتاب 📕 توسط : 🍀طلبه عزیز ؛ بانوی کتابخوان سرکار خانم بهناز سام🍀 📗نام کتاب : شرح مراتب طهارت ✴️از رساله وحدت از دید گاه عارف و حکیم ابوالفضایل علامه حسن حسن زاده آملی(ره) شارح : شاگرد ایشان استاد داود صمدی آملی (حفظه الله ) 📚بررسی مفهوم طهارت و مراتب آن از منظری قرآنی و عرفانی است. در این نوشتار که در دو جلد تهیه شده است، به تجزیه و تحلیل عرفانی ماهیت طهارت ظاهری و باطنی از دیدگاه قرآن و سنت و با مشربی عرفانی پرداخته شده است. نگارنده ابتدا به برخی از مصادیق طهارت ظاهری مانند وضو اشاره کرده و معتقد است که در شرع مقدس اسلام طهارت ظاهری مانند وضو مرتبط با طهارت باطنی است و شستشوی اجزای بدن در وضو حکایت از طهارت روحی افراد نیز دارد و این دو بر هم منطبق هستند و در واقع تمامی احکام شرعی به نوعی پاک‏کننده روح انسانها و موجب نزدیکی وی به سوی خدا است.در ادامه قوای مختلف نفس و مراتب و مقام‏های آن مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد. نگارنده به مقام قلب انسانی نیز اشاره کرده و آن را بالاترین مقام انسان ارزیابی نموده و تطهیر قوای نفس در مراتب پایین‏تر تا رسیدن به مقام عقل و قلب را از اصول مهم اخلاقی، تربیتی و عرفانی می‏ شمارد. ✅ بزرگواران این کتاب را مطالعه کرده ودر حوزه با کمک اساتید به مباحث آن پرداخته تابدان مرحله از طهارت برسیم. پژوهش_ کتابخانه @mazandaran_hozeh
کتاب📚 📙 خوش_ خواندن 📗 📝نویسنده : اکرم اسلامی 📚برش هایی از کتاب به روایت تصویر🎞 پژوهش_ و کتابخانه @mazandaran_hozeh
📮 📗 خوش _ خواندن📙 _ کتاب 📚"حسین پسر غلامحسین" 📝توسط :🍀 طلبه کتابخوان؛ سرکارخانم کبری ایرجی راد🍀 ‼️ایشون همان شهیدی هستند که سردار سلیمانی با گریه و عشق ازشون یاد میکردن و وصیت کرده بودند که در کنارشون دفن شوند‼️ 📙 برشی از کتاب : شهید یوسف الهی با خوشحالی گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم، هم صادقی را.» گفتم: «کجا هستند؟گفت: «جایی نیستند، من توی خواب آنها را دیدم. گفتم: «خب! چی شد؟» گفت: «دیشب خواب دیدم که اکبر موسایی پور و حسین صادقی هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اكبر خیلی نورانی تر از حسین بود، می دانی چرا؟» گفتم: «چرا؟» گفت: «اکبر اگر توی آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد، اما حسین این طور نبود، می خواند، ولی اگر شبی خسته بودونمیتوانست،نمی خواند. یک دلیل دیگر هم دارد. «اکبر نامزد داشت، دنبال قضيه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود، ولی صادقی نه.»گفتم : چه بلایی سرشان آمده است! گفت: «دیشب توی خواب دیدم که اکبر آمد و گفت: محمدحسین! ناراحت نباشید! ما اسیر نشدیم و برمی گردیم.گفتم: «اگر اسیر نشدند، پس چه جوری بر می گردند؟گفت: «احتمالا شهید شده اند و جنازه هایشان را آب می آورد. گفتم: «حالا کی می آیند؟» گفت: «یکی شب دوازدهم می آید و دیگری هم شب سیزدهم گفتم:«مطمئنی؟» گفت: "خاطرت جمع باشد." از سر شب لب آب می رفتم و منطقه را نگاه می کردم. به این امید که خواب محمدحسین تعبیر شود و بچه ها بیایند، اما خبری نبود که نبود... علیه_السلام @mazandaran_hozeh