eitaa logo
کانال مدیریت حوزه علمیه خواهران استان مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
334 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری جلسه به منظور تشکیل گروه جهادی مرکز نیکوکاری احسان فاطمی جهت شناسایی و کمک رسانی به افراد نیازمند و @mazandaran_hozeh
تهیه جهیزیه ویژه طلبه نوعروس و تهیه تجهیزات نوازدی که به زودی ان شا الله متولد می شود با همکاری خیّرین و @mazandaran_hozeh
اهداء لوازم تحریر و کیف مدرسه با تصاویر حماسی به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس به تعدادی از فرزندان طلاب به کمک خیرین و پایگاه بسیج فاطمیه (س)_ و @mazandaran_hozeh
اخرین_کتاب_اسمانی را پیشگویی نموده اند خداوند سبحان در قرآن کریم معاندان را به مبارزه می طلبد که اگر می توانید یک آیه مثل قرآن بیاورید که هرگز نخواهید توانستید کنیم همایش زینبی با حضور مدیر ، کادر و دیگر بانوان شهرستان #تنکابن @mazandaran_hozeh
🌙غروب چهارمین روز مهمانی آخرین جمعه‌ی سال باشد ماهِ مبارک رمضان باشد بوی بهار از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به مشام برسد جوانه‌های سبز کوچک را روی درختانِ بی‌برگِ زمستان‌دیده، ببینی... اما هنوز دلتنگ باشی دلتنگیِ عجیبی که از همان بچگی‌هامان تا همین حالا که مویی سپید کرده‌ایم، در غروب‌های جمعه چنگ می‌انداز به وجودمان و با هرچه در توان دارد نبودنت را یادمان می‌آورد... انگار همیشه، آن چیز که باید باشد نیست!! انگار همه‌ی آدم‌ها گمشده‌ای دارند که دنبالش میگردند... و هر سال این موقع‌ها که می‌شود، امیدوارتر میشوند، امید دارند با آمدن بهار شما از راه برسی و نور و روشنی و برکت با خودتان بیاورید... ما تمام عمرمان را با این امید زنده‌ایم، که یک روز جمعه‌ای بیایی، دست بکشی روی همه‌ی سیاهی‌ها، زنگار بزدایی از چهره‌ی غم گرفته‌ی جهان و برای همیشه بشریت را از ننگ و نیرنگ و تزویر نجات دهی... کاش موعد این آرزو همین امسال باشد .... کاش ما برای آن روز به دردت بخوریم.... کاش آن روز نزدیک باشد، خیلی نزدیک ..... اصلا ای‌کاش ما در آن روز زنده باشیم‌😭 ✍س.نیک‌کار.چ https://eitaa.com/joinchat/8061281Ca62aed1249 @farhanghi_mazandaran_hozeh #تنکابن س_تنکابن @mazandaran_hozeh
🌙غروب پنجمین روز مهمانی روی پله‌های ابتدایی قرارِ ملاقات ایستاده‌ام منی که تا همین چند لحظه‌ پیش در رهگذرِ فراموشی و عصیان غرق بودم حالا در برابر جلال و جبروت شما مبهوت و شرمسار لب می‌گَزَم و این پا و آن‌پا میکنم!... از خوف گستاخی‌هایم سر به زیر انداخته‌ام و از شوق دیدارتان دلهره دارم تپش‌هایِ مدامِ قلبم گواهی میدهند که مدتهاست چشم‌انتظار این ملاقات بوده‌ام سرتاپا خجلت‌زده‌ام بابت تمام خلوت‌ها و جلوت‌هایی که شما را فراموش کرده بودم!!! گناهانم، لجاجت‌‌ها و سماجت‌هایم، همه و همه رمق از جانم گرفته است... روحم سنگینی میکند. میخواهم سر بالا بگیرم، توان ندارم. لحظه‌شماری میکنم برای نگاه‌در‌نگاه‌ شدن با شما، اما شرم امانم نمی‌دهد... برای بال‌بال زدن در حریمتان لَه‌لَه میزنم اما پر شکسته‌ام و زمینگیر مانده...‌ . . . قدم اول را شما برمیداری دست به گردنم می‌اندازید خودتان سرم را بالا می‌آورید..... چشم‌هایم به نگاه سرشار از محبتتان گره میخورَد و من با همه‌ی بارِ سنگینم، از تعلقاتم، از تمامِ وابستگی‌های کم‌اهمیتم رها میشوم و با پوستُ گوشتُ استُخوانم با جسمُ روح‌ُ جانم، با شوق و ذوقی وصف ناشدنی، با ذره‌ی ذره‌ی وجودم، در آغوش امن و بی‌بدیل شما محو میشوم و بالاَخره آرآم میگیرم‌‌‌‌..... معبودم محبوبم پروردگار سبحانم خدایِ رئوفم ربّ مهربانم شما چه خووووب پناهگاهی هستید برای ضعیفِ حقیرِ مسکینِ، تازه از راه‌ رسیده‌ای، چون من...... ✍️س.نیک‌کار.چ https://eitaa.com/joinchat/8061281Ca62aed1249 @farhanghi_mazandaran_hozeh #تنکابن س_تنکابن @mazandaran_hozeh