eitaa logo
✿کَشکولِ خبری✿
99 دنبال‌کننده
886 عکس
756 ویدیو
3 فایل
🔴کشکول خبری؛ شامل خبر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و تحلیل سیاسی و... ↩️سعی ما بر تولید و انتشار محتوای جذاب خبری برای عزیران می باشد. 🙏لطفاً با انتشار کانال از ما حمایت کنید و با ما همراه باشید!🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم. انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. رفتی و عطر یاد تو در روزگار ماند  یعنی که از تو خاطره بی شمار ماند رفتی و در فراق تو این ملت بزرگ خون گریه کرد و تا به ابد اشکبار ماند. سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمة الله علیه بر همه‌ی عاشقان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تسلیت باد. @sirekhooban19 🚩
مبدأ همه‌ی خطرها برای انسان خود آدم است و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. "رحمة‌الله‌علیه" _________________
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 حکایت جوان فرانسوی که طلبه و عاشق شهادت شد 🎥 شهید کمال کورسل 🗺 از فرانسه تا قم 🕌 از مسیحیت تا اسلام و تبعیت از و شهادت در عملیات مرصاد
👈 اینگونه نهی از منکر کنید 🔻 :⬇️ ✍«خدا رحمت کند شیخ ما مرحوم آقای شاه‌آبادی را- رضوان اللَّه علیه- ایشان به من فرمود که در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‌فروخت، دکان بدی باز شد. 🔸 من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهی‌اش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی یکی صبح رفتند: «سلامٌ علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست» این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را. این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان تاثیر می‌کند.» 🔖 ۱۱ خرداد ۱۳۵۸
| دو ركعت عشق 📿 خانم فريده مصطفوى دختر رضوان الله علیه می گوید پدرم براى من تعريف كردند: [در سال 1342 وقتی پاسبان های شاه مرا از قم در نیمه شب دستگیر کردند و مخفیانه با سرعت مرا به سمت تهران می آورند] 💧 در بین راه من گفتم كه نماز [ ِصبح] نخوانده ام. يك جايى نگهداريد كه من وضو بگيرم. گفتند: ما اجازه نداريم. گفتم : شما كه مسلح هستيد و من اسلحه ندارم. 📿 به علاوه شما همه با هم هستيد و من يك نفرم. كارى كه نمى توانم بكنم. گفتند: ما اجازه نداريم. 💧 فهميدم كه فايده اى ندارد و اينها نگه نمى دارند. گفتم : خوب؛ اقلاً نگه داريد تا من تيمّم كنم. اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند. امّا اجازه پياده شدن به من ندادند. 📿 من همين طور كه توى ماشين نشسته بودم از توى ماشين خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمّم كردم. نمازى كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران مى رفتيم و قبله در جنوب بود. 💧 نماز با و پشت به و ماشين در حال حركت ! اين طور خود را خواندم. شايد همين دو ركعت من مورد رضاى خدا واقع شود. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 39. ╭❀🕊🌼🍃❀╮