eitaa logo
کتاب سفید 📚
2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
74 ویدیو
47 فایل
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ جهت شرکت در طرح به نشانی اینترنتی زیر مراجعه نمایید: 🌐 http://www.ktbsefid.ir ارتباط با ادمین: 🆔 @DabirKtbsefid
مشاهده در ایتا
دانلود
من خاکی، مجید افلاکی نیمه شب مردادماه بود و هُرم گرما شلاق می‌زد به صورتم. داغی خون راه کشیده بود از کشاله‌ی رانم تا روی پوتین. گویی عقرب نیشم زده باشد. درد امانم را بریده بود. اطرافم پر بود از کسانی که روی زمین افتاده بودند، اما تنها ناله‌های من به هوا بود. زیر نور منور و رد سرخ گلوله‌ها یکی‌ از رزمنده‌ها که خون از زانویش فواره می‌کرد، چشمش به من افتاد. به جای ناله و فغان از درد گلوله‌ای که در بدنش فرو رفته بود، چپ چپ نگاهم کرد. «نگاش کن تو رو خدا... مثل بچه‌ها گریه می‌کنه. اون هم جلوی فرمانده؟! خجالت نمی‌کشی با این هیکل گنده‌ت؟! قباحت داره والله!» دلم می‌خواست بگویم سنم را در شناسنامه دست‌کاری کرده‌ام، اما حرف فرمانده‌ مجید توی گوشم پیچید: «مواظب باشید اجر کاراتون با ریاکاری از بین نره...» هیکل درشتم همه‌جا غلط‌انداز بود و کسی باور نمی‌کرد سیزده ساله باشم. فرمانده خودش را روی زمین سُراند تا به من برسد. چفیه‌اش را دور رانم بست. لبخندی روی صورت خونی‌اش نشست. دستی به سرم کشید. دو امدادگر سر رسیدند. خم شدند تا او را بلند کنند. مچ دست یکی‌شان را گرفت و با صدایی خفه گفت: «اول اون پسره رو ببرید...» امدادگر سرش را به گوش فرمانده نزدیک کرد و گفت: «نمی‌شه برادر... نجات جون شما واجب‌تره... خون زیادی از دست دادید...» خون از بالای جیب مجید راه کشیده بود تا روی آرم سپاه. همه‌ی توش و توانش را در صدایش جمع کرد و فریاد زد: «کاری رو که گفتم بکن...» - پس اجازه بدید شما رو منتقل کنیم پشت خاکریز، برگردیم اون رو ببریم. تانک‌های عراقی هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدند. مجید را بردند و به پلک زدنی برگشتند. چشم که باز کردم، بیمارستان بودم، اما مجید نبود. هیچ کجا نبود. از هر که پرس‌وجو کردم، کسی از او سراغی نداشت. بچه‌های شناسایی گفتند:«انگار مجید آب شده و رفته تو زمین.» بیسیم‌چی گفت:«خمپاره‌ خورده همون‌جایی که امدادگرا مجید رو گذاشتن.» خاکریز مجید را بلعیده بود. ✍️زینت سادات قاضی خاطره‌ای از همرزم شهید مجید ماخانی ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
🖥️«کارگاه تخصصی ابراز وجود و جرات‌مندی در کودکان» (آنلاین) 🧕🏻مدرّس: استاد مریم شیدایی (کارشناس ارشد روانشناسی کودک و نوجوان و بازی درمانگر) 🗓تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۱۷ بهمن | ساعت ۱۶ 💰هزینه: فقط و فقط ۴۹ هزار تومانضمانت بازگشت وجه ✅ دسترسی دائم به صوت کارگاههمراه با تیم پشتیبانی برای انجام تمرین‌های مرتبط جهت ثبت‌نام کلمه «کارگاه» را برای ادمین جان بفرستید.👇 🆔 @kidiyo_admin ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
✏️ موقع نوشتن ویرایش نکن. حتی اگر ده‌ها غلط املایی و نگارشی داری. بگذار نوشتن مثل رود روی کاغذ جریان پیدا کند. ویرایش حینِ نوشتن، مانع جوشش خلاقیت می‌شود. بعدها فرصت کافی برای ویرایش و بازنویسی داری. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
این داستان رو مخاطب عزیزمون بر اساس یک تصویر نوشته‌اند. و اما نقدش 👇 سلام و نور 🔹نوشته‌ی شما را خواندم. تصویرنویسی یکی از بهترین راه‌های تقویت مهارت نویسندگی است. 🔹تصاویر خوبی در متن آوردید.مثل چشمک زدن تیر چراغ برق. اما بهتر است نکاتی را مد نظر داشته باشید: 🔸تصویر مورد نظر، اتومبیل در برف است و شاید بهتر بود بجای راه رفتن سلانه سلانه اشاره ای به اتومبیل داشته باشید. 🔸شما خواننده را با خستگی ها و تشویش های ذهنی شخصیت همراه کردید، اما پایان بندی می‌توانست جذاب‌تر از این باشد. حتی اگر مُصر هستید به برگشتن شخصیت، بهتر است کمی کشمکش ایجاد کنید. 🔸جملات را ویرایش کنید. توی بعضی عبارات از فعل «بود» بیش از اندازه استفاده شده. «هوای بهمن ماه سرد بود از بارش برفی که سه روزی بود که شروع به باریدن کرده بود»👈 بارش سه روزه‌ی برف، هوای بهمن را سردتر از همیشه کرده بود. یا هوا سرد بود. آسمان بعد از سه شبانه روز باریدن هنوز آرام نگرفته بود. یا.... 🔸علائم نگارشی را به جا و به اندازه در متن به کار بگیرید. ✅موفق باشید. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
💫پرچم فراز دین حق پرورده مولاست او چون در شجاعت رهبری بی باک و بی پرواست او 💫همسنگر آزادگی با یوسف زهراست او باب الحوائج در جهان بر خلق ما فیهاست او 🌹میلاد حضرت عباس(علیه‌السلام) علمدار کربلا بر شما عزیزان مبارک باد. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
69 همراه با جایزه 100 هزارتومانی برای بهترین داستانک 🤩 کنار پنجره نشسته‌ای، غرق در تماشای برفی که آرام می‌بارد. ناگهان چیزی آن سوی شیشه نگاهت را میخکوب می‌کند… ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
کدوم مکان رو برای نوشتن ترجیح میدید؟ 1️⃣در خانه، کتابخانه یا یک فضای آرام 2️⃣در کافه یا مکان‌های شلوغ 3️⃣در طبیعت یا فضای باز 4️⃣در هر کجا که امکانش باشه یا... اینجا برامون بنویس ☺️👇 @dabirKtbSefid ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
🔹دو عنوان جدید مجموعه «یک پرسش علمی» نوشته آنا کلِیبورن با ترجمه فروغ فرجود توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شدند. به گزارش خبرنگار مهر، دو کتاب «رعد و برق چگونه به وجود می‌آید؟ و پرسش‌هایی دیگر درباره الکتریسیته» و «چرا کُره چشم بیرون نمی‌افتد؟ و پرسش‌های دیگر درباره بدن انسان» نوشته آنا کلِیبورن با ترجمه فروغ فرجود به‌تازگی در قالب عناوین جدید مجموعه «یک پرسش علمی» توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شده‌اند. 📚هر دو کتاب پیش‌رو برای پاسخگویی به سوالات علمی بچه‌ها طراحی و تدوین شده‌اند و هرکدام سوالات مشخصی را پاسخ می‌گویند. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
کتاب سفید 📚
#نظرسنجی کدوم مکان رو برای نوشتن ترجیح میدید؟ 1️⃣در خانه، کتابخانه یا یک فضای آرام 2️⃣در کافه یا
👆🏻تعدادی از نظرات شما همراهان عزیز رو ببینیم.😊 اکثرا گزینه 1 و 4 رو انتخاب کرده بودید☺️ 🥰تشکر از همه‌ی بزرگوارانی که نظرسنجی‌ها رو شرکت می‌کنن. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid
سلاااام، عصر زمستونی‌تون بخیر✋ در ادامه بررسی انواع طرح های داستانی، می‌رسیم به طرح داستانی طلب 👇
کتاب سفید 📚
#هفت_طرح_داستانی 2- از فرش به عرش☄️ سیندرلا و جوجه اردک زشت دو نمونه از داستانی هستند که بر مبنای
3- طلب شخصیت اصلی شما مجبور است که به یک سفر طولانی، دشوار و دردآور برود تا کسی یا چیزی یا حتی دنیا را نجات دهد. در این پیرنگ خطرهای زیادی در مسیر رسیدن به هدف وجود دارد، اما درنهایت قهرمان یا قهرمانان به هدفشان می‌رسند و پیروز می‌شوند. ارباب حلقه‌ها، ادیسه، دور دنیا در 80 روز و مهاجمان صندوق گمشده، واز ادبیات کودکان، کتاب چطوری ستاره بگیریم نوشته الیور جفرز نمونه‌ای از طرح داستانی «طلب» هستند. : یک داستانِ کودک با طرح داستانی «طلب» بنویسید و برای ما هم بفرستید. ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid