10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازم دلم گرفته، هواییتم به والله
ذکر لب گداها، أین بقیة الله...
غروب جمعه ها خیلی دلگیره 💔
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🌼🍀
AUD-20220604-WA0019.mp3
4.81M
دلتنگی های غروب جمعه 😔
#ترکی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
بامن همراه باش👇👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 غروب جمعه دلت گرفته؟🤔😔
💥از این فرصت فوقالعاده استفاده کن!
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
جمعه ،غروب ، گریه ی بی اختیار من
آقا دلم گرفته😭
سلام امام زمانم♥️
دلتنگی رو هیچ جوری....
نمیتونی پنهونش کنی....
دلتنگ که باشی ....
صدات دلتنگه....
نگات دلتنگه....
نفسات دلتنگه....
دستات دلتنگه ....
حتی وقتی....
وقتی می نویسی ....✍
دل واژه هات تنگه...
امام زمانم این دلتنگی ها پایان ندارد؟😔😭😭
همسفرشو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه شد منتظرم.....
پس چه شد الوعده وفا....😔
همسفرشو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فک کردی خیلی زرنگی...😉
همسفرشو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
📜 حکایت شرط بندی ملانصرالدین !!
در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شب ها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟
ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند، اما خبری از ناهار نبود.
گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده.
دو سه ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.
دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید.
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده، چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند!
ملا گفت: چطور شمعی از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!!
همسفرشو👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh