غروب و دلتنگی 💔
سلام مولای من ،
مهدی جان♥️
سلامتان می کنم به امید گرمای پاسختان و شمیم بهشتی نفس هایتان و ملاحت بی بدیل لبخندتان ......
مگر می شود سلام مرا بی پاسخ بگذارید ؟ .....
مگر می شود لب به پاسخ سلام بگشایید و عطر و عنبر ، جهان را پر نکند ؟ ...
مگر می شود با فرزندتان سخن بگویید و لبخند ، چهره ی زیبایتان را زیباتر نکند ؟ ...
پس خوش به احوال من که هر غروب با سلامی به آستان شما ، میهمان پاسخ و لبخند و مهر شما هستم .....🥰♥️
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#سلام_آقای_من_آقای_دلتنگی
#دلنوشته_های_امام_زمانیم
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
جنـگ بر روی چــادر....
آغازش ڪربــلا بود .....
دشمن مــے خواهد....
چـــادر از سر....
زنانِ حسینے بردارد...
اولین هستہ مقاومت تشڪیل مے شود ؛
بہ فـــرماندهے.....
زینـب(س)...👌♥️
#عفت_زینب_وار 🏴
#حجاب
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
♥️♥️♥️♥️
خوشبختی مانند "تلفن" است!
اگر دیگران نداشته باشند،
به هیچ درد شما نخواهد خورد!
"برای دیگران آرزوی خوشبختی داشته باشید"
تا اکتشافات بعدیم....
منتظرم باش🤦♀😉🥰
#انگیزشی
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
کرامتی فوق العاده زیبا و جالب
از حضرت رقیه سلام الله علیها
یکی از علمای روحانی به نام افشار که مردی
متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم
حدود چهل سال قبل برایم نقل کرد:
در جوانی که روضه میخواندم
زخمی عمیق در زانویم پیدا شد
و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم
پس از گذشت دو ماه پزشکان چارهای
جز قطع پای من ندیدند
وقتی از این موضوع باخبر شدم
مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم
به مولایم امام حسین علیهالسلام توسل
پیدا کنم برای فراهم آمدن توجه بیشتر
منتظر ماندم که تاریکی شب برسد
شب هنگام با خود گفتم
دختر پیش پدر خیلی عزیز است
خوب است از نازدانه امامم بخواهم
که از پدر شفای مرا بخواهد
سپس این اشعار صامت بروجردی را
خواندم و گریه کردم:
بود در شهر شام از حسین دختری
آسیه فطرتی، فاطمه منظری
همینطور با گریه شعرها را ادامه دادم
سپس در حال خواب و بیداری دیدم مولایم
به طرف تخت من میآید و این دختر انگشت
پدر را گرفته او را به سوی من میکشد
حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند:
افشار من این اشعار صامت را دوست دارم
برایم بخوان
خواستم بخوانم که فرمودند: بایست
عرض کردم: آقاجان
قریب دو ماه است که نمیتوانم بایستم
فرمودند: اگر ارباب به نوکرش میگوید
بایست، میتواند او را شفا دهد "برخیز"
من ایستادم و اشعار را خواندم
در حین خواندن ناگهان بخود آمدم و دیدم
که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و
پرستاران و بیماران اطرافم گریه میکنند
صبح دکترها مرا معاینه کردند و گریه کنان
با تعجب گفتند: پایت هیج مشکلی ندارد
و میتوانی مرخص شوی
بیماران دیگر اتاقها از این موضوع باخبر
شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند
و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی
تا ما هم گریه کنیم: من اشعار را خواندم
و آنان گریه کردند سپس از همه خداحافظی
کردم و مرخص شدم
پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا
به دو هم اتاقی خود سری بزنم
اما از آن دو خبری نبود پس از پرس و جو
مسئولان بیمارستان گفتند: آن روز همه
بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند
✍راوی: استاد سازگار
↲کتاب ریحانه کربلا، صفحه ۱۵۴
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌
✍#پنــــــــــــــــــــد_امشـــــــــــــــب
زمیـــــــنرا ، اعتـبـــــــارینیســــــــت....
آسمـــــــانی بـــــاش ....√
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ "خضر در چاه" بخشی از سریال یوسف پیامبر
سکانسی زیبا از رازی که حضرت خضر برای حضرت یوسف بیان کرد.....
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
مهم نیست....
چقدر شب تاریک است....
خورشید دوباره طلوع خواهد کرد.....
مهم نیست....
چقدر اندوهت عمیق است.....
دلت که به نور خدا روشن باشد....
قلبت دوباره لبخند خواهد زد♥️🥰
شبتـ🌙ـون منـور به نـور خـدا🌟
با من همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══