eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
8.6هزار ویدیو
149 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
یقین بدان که به همه آرزو های خود نخواهی رسید.... وتا زمان بیشتر زندگی نخواهی کرد.... پس در بدست آوردن دنیا .... باش..... با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ هر روز و هر لحظه به آقا امام زمان سلام کنید با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
31.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ لطفا با حال مناسب گوش کنید .! بی تو دق کردم و پنهون کردم پهلو  دردم با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دسته عزاداری نابینایان در حرم حضرت اباالفضل علیه السلام که اینها بیناتر از ما مدعیان هستند... با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌 ♡انتظار این است که.... انسان لحظه شماری بکند که الان حضرت می‌آید و یا یک لحظه دیگر می‌آید. مثل مهمانی که انسان زیاد دوستش دارد خبر هم داده که حتماً می‌آید ولی لحظه و ساعتش را تعیین نکرده است. انسان در اولین فرصت ،خانه و وضع و وسایل پذیرائیش را مرتب می‌کند و منتظر می‌نشیند. با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از هلند تا کربلا بزرگ شده هلند با دیدن قتلگاه امام جان داد جوانی که سال قبل در روز در حرم امام حسین علیه‌السلام فوت کرد ، بدون هیچ‌گونه مریضی و هیچ گونه فشاری و علتی.... جوان مرفهی از خانواده ای غیر مذهبی ، که توسط پدر و مادرش به هلند فرستاده شده بود، برای ادامه تحصیل و زندگی ، اما به یکباره برمیگردد ، همه زرق و‌برق و خوشی و ثروت را رها می کند و می گوید می خواهد سرباز امام زمان شود ، خانواده اش اصلا متوجه حرف او نمیشوند ....، او وارد حوزه میشود و محرم سال قبل برای اولین بار در عمرش می خواهد به کربلا برود ، به مادرش می گوید مگر میشود کربلا رفت و قتلگاه را دید و زنده برگشت با دوستش دو‌نفری به عراق می آیند ، دوستش می گوید مستقیم کربلا بریم ، امیر حسین قصه ما، می گوید : اگر کربلا بریم من دیگه نجف را نمی بینم ، اما تا ابد کنار امیرالمومنین خواهم بود و نجف را ندید در همان حرم امام حسین علیه‌السلام امیر حسین تمام کرد با اینکه عتبه حسینی سه جا برای قبر در حرم به آنها پیشنهاد داد اما امیر حسین همانطور که خودش گفته بود در دفن شد با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
گزارش لحظه به لحظه از سفر امام رضا به ایران - دستخطی برای یادگاری بحارالانوار: ج 66 ص 253. الانوار البهیة: ص 224. الدعوات: ص 28. خاتمة المستدرک: ج 1 ص 241. مستدرک الوسائل: ج 12 ص 233، 232. یادگاری خواستن همسفران از حضرت مسئله‏ای نبود که آن را فراموش کنند. شخصی از اهالی «کرمند» - که یکی از روستاهای اصفهان بوده - به عنوان ساربان همراه امام رضا علیه‏السلام به خراسان آمد. او هنگام بازگشت نزد حضرت رفت و عرض کرد: یابن رسول الله، نوشته‏ای با خط مبارک خود به من دهید تا آن را به عنوان تبرک نگه دارم. امام رضا علیه‏السلام حدیثی نوشت و به او داد: کن محبا لآل محمد و ان کنت فاسقا و محبا لمحبیهم و ان کانوا فاسقین. محب آل محمد علیهم‏السلام باش اگر چه گناهکار باشی، و دوستدار محبین آل محمد علیهم‏السلام باش اگر چه گناهکار باشند. قطب راوندی در قرن ششم می‏گوید: این نوشته‏ی امام رضا علیه‏السلام که به ساربان داد، اکنون نزد یکی از اهالی کرمند از روستاهای اصفهان موجود است. ای امام هشتم... اگر چه دشمنان، این سفر طولانی و پرمشقت را بر شما تحمیل کردند و در پایان آن همه آزار شما را به شهادت رساندند، ولی دوستانت خیر کثیر و فیض دائم از وجود مبارک تو می‏بردند. اگر آن روز در هر شهر و دیاری مردم از تو یادگاری می‏خواستند، ما امروز میراث‏دار آن همه یادگاریم. فرموده‏های درربار تو، حرم باصفای تو، قدمگاه تو، آب‏های زلالی که به دست مبارکت جوشیده، همه ماندگارهای مبارکی است که از نزدیک با مژه بر آن بوسه می‏زنیم و از دور قلبمان در آن سو می‏تپد. داستان سفر تو را که می‏خوانیم، خود را همراهت می‏بینیم و در کنار تو تا آستان قدست سیر می‏کنیم، و با سلامی برخاسته از عمق جان سر تعظیم در پیشگاهت فرود می‏آوریم: السلام علیک ایها الامام الرؤوف... بأبی انت و امی یا مولای... اتیتک زائرا... برگرفته از کتاب گزارش لحظه به لحظه از سفر امام رضا به ایران ، نویسنده : محمدرضا انصاري
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ روزی هارون الرشید در کاخ خود با خیال راحت با ندیمان و مشاوران از هر دری سخن می‌گفت یک مرتبه سر بلند کرد و رو به اطرافیان نمود وگفت آیا از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را سراغ دارید که هنوز زنده باشد تا مطلبی را از او سؤال کنم یا حدیثی را که از آن حضرت شنیده باشد برای ما بگوید؟ مشاورین بعد از تحقیقات زیادی گفتند: ای هارون تا اندازه‌ای که ما خبر داریم پیرمردی از اصحاب پیامبر در یمن می‌باشد و او هنوز زنده است هارون گفت فوراً بفرستید او را بیاورند وقتی فرستادگان او را دیدند محلی برایش ترتیب دادند و او را در آن نشانده و نزد هارون آوردند هارون اول قدری با او صحبت کرد که ببیند آیا عقلش سالم است و مشاعر او درست کار می‌کند یا نه! بعد از صحبت‌های زیادی که رد و بدل شد هارون فهمید هنوز عقلش بجا است و از روی منطق سخن می‌گوید و گفت ای پیرمرد آیا زمان پیامبر را درک کرده‌ای؟ جواب داد بلی گفت آیا خدمت آن حضرت هم رسیده‌ای؟ جواب داد بلی روزی با پدرم خدمت آن حضرت شرف حضور پیدا کردیم هارون گفت آیا حضرت آن روز صحبتی هم فرمود؟ جواب داد بلی هارون گفت آیا از آن سخنانی که از دو لب مبارک پیامبر بیرون آمد و با دو گوش خود شنیده باشی چیزی یادت هست؟ پیرمرد گفت ای خلیفه، حافظه‌ام تمام شده و چیزی به خاطرم نیست هارون گفت قدری فکر کن ببین چیزی به خاطرت می‌آید قدری فکر کرد و گفت ای خلیفه چیزی به خاطرم رسید وقتی خدمت آن حضرت بودیم در ضمن صحبت فرمودند اولاد آدم پیر می‌شود و دو خصلت در او جوان می‌شود یکی حرص و دیگری آرزوهای دراز و طولانی هارون دستور داد هزار درهم به او بدهند بعد او را به سوی منزلش روانه کنند وقتی بیرون کاخ رسیدند پیرمرد گفت: مرا نزد خلیفه بازگردانید مأمورین گمان کردند که حدیث دیگری به یادش آمده است و می‌خواهد برای هارون نقل کند او را نزد خلیفه بازگرداندند و به زمین گذاشتند هارون پرسید سؤالی داشتی؟ گفت ای هارون این هزار درهم را که امسال مرحمت فرمودید دستور دهید هر سال آن را بپردازند و هر سال آن را زیادتر کنند هارون از گفته او تعجب کرد و گفت: دستور می‌دهم هر سال این مبلغ را با اضافه به تو بپردازند و سپس گفت: حقا که رسول خدا صلی الله علیه و آله درست فرمودند چون از نزد هارون مراجعت کردند در بین راه پیرمرد از دنیا رفت بدون آنکه درهمی از آن پول‌ها را خرج کند و به خزینه مملکت بازگردانده شد.... با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══