eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
7.7هزار ویدیو
144 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5811904793819481100.mp3
2.04M
یا مولانا یا صاحب الزمان یا من بی وفام میدونم من امام زمانم را فراموش کردم 😭😭😭😭 ❤️💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱آیت‌اللّٰه‌جاودان: هر روز به امام زمان(عج) خالصانه و با توجه متوسل شوید که همین دوای اصلی شماست و عنایت ایشان حلال اصلی مشکلات است.. ♥️ 【@emamzaman
بخوان دعای‌فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد✨ 🕊 ♥️ 【@emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه رابطه حروم رو بزار زمین! یه آدم اشتباهی در یک رابطه حروم رو فراموش کن! ببین خدا چجوری تمام روابط عالم رو برات تنظیم کنه ببین خود خدا  چجوری واسطه میشه برات که یه همسر خوب زندگی خوب، بچه‌های خوب، شغل خوب نصیب‌ات بشه! چون خدا وعده کرده که هر کس بخاطر من حرومی رو ترک کنه همه کبریا و عالمم رو به خط میکنم که بهش کمک کنن! 𖣃 @az_del_bego | از دِلــــــــ🌙 بــــگو 𖣃
🍂🔻متولد خاک پاک کفیشه 🌸نوشته : عزت الله نصاری 🔹پیش گفتار با سلام داستانی که در ادامه میخونید، داستان زندگی من از تولد تا شروع جنگ تحمیلی در شهر آبادان است، بنابه اینکه هدفم معرفی کردن زادگاه عزیزم آبادان و محله کفیشه است، تلاش کردم لابلای داستان زندگی خودم، در مورد شهر، محله ام و جنگ هم بنویسم، این داستان شرح مختصری از زندگی و تلاش و کوشش مردمی خونگرم و مهربان و سختکوشی است که از چهارگوشه کشور ایران به جزیره ایی گرمسیری بنام آبادان مهاجرت کردن و با مدیریت صحیح و زحماتی طاقت فرسا از جزیره ایی که مملو از نخلستان و شوره زار بود شهری مدرن و با امکانات و رفاه فراوان بسازند، این داستان را تقدیم می‌کنم به تمامی مردمان آبادان که از سال ۱۲۹۱ با امکاناتی اندک و همتی بلند این شهر را ساختن، خصوصا اهالی با وفای محله کفیشه. 🔻 قسمت اول اوستا مکانیک گفت من نمی‌تونم ماشینت را تعمیر کنم برو کفیشه پیش اوس کریم، چاره کارت دستِ اونه، اوستا، ماشینم که روشن نمیشه بگذارش پیش خودت میرم کفیشه، اگه اوس کریم قبول کرد میام بوکسلش می‌کنم می‌برم، پریدم روی موتورم و بسمت کفیشه راه افتادم، با وجودی که آخرین روز شهریور است هوا هنوز گرم و شرجی بیداد میکنه، آب و هوای آبادان همینجوریه، حالا دیگه خرماها رسیدن و بوی خوش نخلها با بوی گیس (گاز) پالایشگاه مخلوط با رطوبت شرجی توی ریه هامون فرو میره، سرچهارراه "اروسیه" و "تانکی ابوالحسن" بتازگی چراغ راهنما گذاشتن، چراغ قرمزه و مجبورم توقف کنم، سن و سالی ازم گذشته و مثل جوونی‌ها نمی‌شه با موتور ویراژ بدم و از چراغ قرمز عبور کنم، البته موتورم هم یه هوندا ۷۰ فکستنیه، تیپ و لباسم آبادانیه، عینک ریبون که واجبه! بجای تک پوش‌های مانتی گول و رانگلر که قدیما جزو البسه آبادانی‌ها بود یه تک پوش شیک ایرانی و شلوار جین، ولی سن و سال را که نمیشه با لباس و عینک قایم کرد، از درمانگاه اقبال بطرف مدرسه مهر پیچیدم، اوس کریم.... اوس کریم، چقدر این اسم تو ذهنم ورجه وورجه میکنه!!! آهان اوس کریم، مکانیکی سرکوچه مون، ماشین‌های آمریکایی تعمیر می‌کرد، یه اوستاکار خیلی حرفه ایی به اسم اوستا کاظم هم داشت، هر دوتاشون عرب بودن، تخصص شون تعمیر ماشینهای امریکایی بود، ولی یه چیزی، مگه میشه؟ اون زمانی که من کلاس پنجم بودم اوس کریم حدود ۵۰ سالش بود مگه میشه هنوز هم کار کنه؟ پیچیدم تو کوچه ۳ فرعی، روبروی درب خونه پلاک ۲۱ ایستادم، خونه قدیمیمون، خونه ایی که ۵۰ سال پیش توش بدنیا اومدم، مکانیکی اوس کریم تعطیله، سالهاست که درش بسته است، ای وای، سالهاست که توی این کوچه و توی این محله نیومدم، کفیشه کوچه ۳ فرعی، محله ایی شلوغ و پر جنب و جوش، محله ایی که توش رشد کردم و بزرگ شدم. ادامه دارد♦️
🍂2⃣متولد خاک پاک کفیشه 🌸نوشته : عزت الله نصاری (آبادان قبل از جنگ) 🔹روی پله های خونه‌ی آل خمیس نشستم، هنوز بوی روغن داغ و زولبیا بامیه و باقلاوایی که عمو رمضون و فضل الله شاگردش می‌پختن از مغازه‌ی بغلی به مشام می‌رسه، یه سیگار از جیبم در آوردم روشن کردم، پک اول را که بیرون دادم لابلای دود سیگار؛ حسین کمالی و سیامک و کوروش در حال جر و بحث با آقای تکلیف همسایه تو کوچه مسجد فاطمیه هستن، آقای تکلیف به سروصدای بچه هایی که فوتبال بازی میکنن اعتراض داره، حاج مجید خادم مسجد فاطمیه پادرمیونی میکنه، اون سرکوچه، کریم دایی شاطر نانوایی مش حداد خسته و کوفته از کار اومده و با محمد دبستانی و حمزه و مجید یازعی بگو و بخند میکنه، نعمت مرادزاده و فاضل قیطانی و ناصر و عزیز یازعی دارن برای بازی فردا با بچه های محله ی میدون پهلوی برنامه ریزی میکنن، عبد چومبه و محمد یازع هم چهارتا از بچه ها را دور خودش جمع کردن و دارن درباره آخرین تمرینات بوکسشون حرف میزنن، اوهوی ی ، چی شد؟ سرو صدای عزیز طرف نعمتی به آسمون رفت، همین دیروز یه پیکان جوانان خریده، خونه ی آل خمیس برای تعمیر و ترمیم پشت بومشون مقدار زیادی کاهگل جلوی خونه درست کردن، عزیز نتونست ماشینش را کنترل کنه رفت وسط کاهگلها، عمو یدالله با همون لهجه بهبهانیش از پشت چرخ خیاطی به بچه ها نهیب میزنه کمک کنید ماشین عزیز را از توی کاهگلها بکشید بیرون، جاسم باوی با سوزوکی هزارش تک چرخ زنان وارد کوچه میشه، عجب محله ی شلوغی، عجب کوچه ایی، چقدر پسربچه، چقدر جوان، یه محله ی شلوغ در یه شهر شلوغ، آبادان، پنجشنبه شب ها و جمعه شبها، فلکه فرودگاه و زیرپل خرمشهر و دیری فارم، جیگر خوردن و شنیدن صدای نی همبون و ضرب و تیمپو و تک چرخ زدن و ویراژ دادن با موتورسیکلتهای چهارسیلندر و کراس همه را سرحال و شاد میکرد، بعد از یکهفته کار و تلاش طاقت فرسا لابلای آهنهای سربه فلک کشیده و گازهای مسموم پالایشگاه و پتروشیمی و کلنجار رفتن با غول فولادیه کت کراکر و بنادر صادراتی نفتی یا بازار شلوغ و پر از جاروجنجال، حالا چند ساعت استراحت کنار شط کارون و زیر پل خرمشهر یا لب اروند آبادان یا باشگاههای متعدد شرکت نفت خستگی از تن مردم خارج میشه و دوباره از شنبه با صدای فیدوس پالایشگاه یک هفته ی تازه شروع میشه. - عزت، عزت ای بابا این کیه صدا میزنه نکنه دوباره بابای شیرخدا داره صدای زنش میکنه؟ اسم مادر شیرخدا هم عزته هر وقت شوهرش صداش میکنه، بچه ها به تمسخر میگن عزت ظرفها را نشستی شوهرت عصبانی شده، اینهمه اسم تو دنیا هست نمیدونم چرا بابام این اسمو روی من گذاشته، نه این صدا از عالم خیال نیست؛ عزت کا اینجا چکار میکنی؟ چرا اینجوری کف پیاده رو ولو شدی؟ حسون همسایه روبروئیمونه، بعد از جنگ یه نیسان آبی گرفته و حمل بار میکنه. ادامه دارد🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه تفاوت دو عکس رو پیدا کن. 🧠 آرامش فکری قبل خواب..... 🧐
🔘داستان کوتاه مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر. ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند. پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ... اما هیچکدام چاره ساز نبود. پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!! پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست. بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم. مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده. پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند . پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است . https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
نیایش شبانه الهی گـاهی حجـم دنیـای درونـم از وجـودت تهـی میشـود آن وقـت مـن میمـانم و تنـهایی و تـرسهایم درها دیوار می شـود به رویـم، و امیدهایم یک آرزوی دور از دسترس ، تنـها نـور وجود توسـت که دلـم را آرام نـگه مـی دارد پـس نـورت را هـر شب به دلم بتابان.✨❤️ آمیـــن یا رَبَّ العالمین ‎‌‌ ‌‌ ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ❣دلتون را گره بزنید به خدا با آرامش بخوابید الا بذکر الله تطمئن القلوب شبتون منور به نورخدا https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 تقدیم به همراهان عزیز مهدوی 🌼 ❤️آرامش چیست؟! نگاه به گذشته و شکر خدا. نگاه به آینده و اعتماد به خدا. نگاه به اطراف و جستجوی خدا. نگاه به درون و دیدن خدا. لحظه هایتان سرشار از بوی خدا کمی زیبایی ببینیم... حس آرامش.... خدایا شکرت خدایاشکرت خدایا شکرت🤲🤲 باآرامش در آرامش باشید.... https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
امتیازات شگفت آخرالزمان.mp3
12.39M
✅امتیازات خاص و شگفت در آخرالزمان قسمت اول 👈چند قسمته حتما نکته برداری کنید و سرفصل ها یادداشت بشه.