eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
7.7هزار ویدیو
144 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌸🌿 🌿🌸🌿 🌸🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹نتیجه اطاعت نکردن از پدر «2»🔹 بلافاصله موج بین نوح و فرزندش فاصله انداخت و سیل مانع بین آن دو شد و نوح دیگر فرزند خود را ندید. تأثری شدید و اندوهی فراوان بر نوح غالب گشت. او در این بحران شدید به درگاه خدای تعالی، پناه مصیبت زدگان و دادرس غم دیدگان پناه برد و عرضه داشت: «بار خدایا! فرزند من از خاندان من است.» بدرستی که وعده تو حق است که مرا و هرکه را از اهل من ایمان بیاورد نجات بخشی و تو در قضاوت از همه داوران حکیم تری. خدا به نوح خبر داد که فرزند تو از خاندان تو و از قبیله تو نیست، زیرا جهل و عناد بر او غالب گشته و کفر او حتمی شده است. تو جز کسانی را که ایمان آورده اند و تصدیق پیغمبری تو را کرده اند و دعوت تو را لبیک گفته اند اهل خود نشمار و من درباره این دسته از پیروانت وعده دادم که نجاتشان بدهم و جان آنان را حفظ نمایم «زیرا بر ما لازم است مؤمنین را کمک و یاری کنیم. » ای نوح! آنان که رسالت تو را منکر شدند و گفتار خدایت را دروغ پنداشتند از اهل تو نیستند و از شفاعت تو محرومند. گرچه بین تو و ایشان ارتباط خویشاوندی باشد، باید به گرداب مرگ درآیند، حتی اگر به وسیله نجاتی متوسل شوند و یا در پناهگاه به ظاهر امنی جای گزینند به حالشان سودی ندارد و وساطت تو نیز پذیرفته نخواهد بود. ای نوح! «درباره امری که از کنه آن اطلاع نداری اظهارنظر مکن و در موضوعی که درک نکرده ای وارد مشو! من ترا پند می دهم تا در زمره جاهلان درنیایی» طرز بیان خدا با نوح، او را به خود آورد و فهمید مهربانی و شفقت خدا سبب شده است که از حق غافل بماند و مهر پدری، راه حق را بر او پوشانده است و نزدیک بود حد ادب و لیاقت را زیر پا بگذارد، لذا برای او بهتر بود که بجای این خواهش پروردگار خویش را که او و پیروانش را از مرگ نجات داده است و کافرین را به غرق و هلاکت کشانده است، شکر کند. وقتی نوح علیه السّلام به هوش آمد از غفلت خویش استغفار کرد و به خدا پناه برد تا از غضب او محفوظ بماند و گفت: «بار خدایا به تو پناه می برم از آنکه سؤال نمایم از تو چیزی را که مرا به آن علمی نبوده باشد و اگر مرا نیامرزی و مورد رحمت خود قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود. » باری موج بین نوح و فرزندش فاصله انداخت و او را غرق ساخت. چون این حادثه به نهایت خود رسید و طومار زندگی مخالفین نوح درهم پیچیده شد، آسمان از باریدن ایستاد و زمین آبها را بلعید و کشتی نوح بر فراز کوه جودی قرار گرفت و دوری ستمکاران از رحمت الهی تحقق یافت به نوح خطاب شد با سلامتی بر زمین فرود آی! تو و آن کس که با تو ایمان آورده پایین بیایید که برکت و رحمت خدا شامل شما و عنایت او موجب سعادت شما خواهد بود. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ----------------🌱🪴🌱------------- با ارسال این پست در ثواب نشر معارف قرآن کریم شریک شوید... 👇👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟ -نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟! -چرا که یاد نمیدم گلم با افتخار آجی جون.😊 سمانه هم همه چیزو با دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید😈 شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطر اون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم نمیدونم☹️ اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقاسید و سمانه تو سجده بعدش درد و دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد😢 بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس📱 اومد و بعد خوندنش گفت: -ریحانه جان پاشو بریم حسینیه -چرا؟! نشستیم دیگه حالا -زهرا پیام داد که آقاسید برای اعضای اجرایی جلسه گذاشته و منم باید باشم. تو هم که اینورا رو بلد نیستی. -باشه پس بریم فهمیدم تو این جلسه سید مجبوره رو در رو با خانم ها حرف بزنه و چون زهرا هم بود میخواستم ببینم رابطشون چه جوریه😎 -سمانه؟! -جانم؟؟ -منم میتونم بیام تو جلسه؟؟ متاسفم عزیزم.ولی فقط اونایی که آقاسید اجازه میدن میتونن بیان.جلسه خاصی نیستا هماهنگی در مورده سفره🚌 -اوهوم...باشه جلسه تو اطاق بغل حسینیه خواهران بود و منم تو حسینیه بودم..داشتم با گوشیم📱 ور میرفتم که مینا بهم زنگ. -سلام ریحانه. خوبی؟؟چه خبر؟! بابا بی معرفت زنگی..پیامی چیزی؟! -من باید زنگ میزدم یا تو..اخه نپرسیدی زنده رسیدیم یا نه😠 -پی ام دادم ولی جواب ندادی -حوصله چک کردن ندارم -چه خبرا دیگه.همسفرات چه جورین؟! -سلامتی...آدمن دیگه ولی همه بسیجین😒 -مواظب باش اونجا به زور شوهرت ندن😆 -نترس اگه دادن برا تو هم میگیرم - بی مزه حالا چه خبراخوش میگذره - بد نیست جای شما خالی - راستی ریحانه - چی؟! - پسره هست قد بلنده تو کلاسمون - کدوم؟! - احسان دیگه.باباش کارخونه داره🏣 ادامه دارد ... https://eitaa.com/kulbeye_aramesh