بسم الله الرحمن الرحیم
کرامات امام هادی علیه السلام
میدانیم که امام هادی علیهالسلام را ظالمانه ازمدینه به سامرا منتقل وتبعید کردند.سامرا در اصل شهری نظامی بودکه برای حضرت حکم زندان را داشت.دوری ازمزار پیامبر خدا و ائمه بقیع(علیهمالسلام)، دوری از خانه وحی و آشنایان بسیار بر امام علیه السلام سخت بود،ولی با این حال مجبور به انجام آن شد.
اما به راستی چه کسی باعث این هجرت اجباری بود وتاثیر داشت؟
و امام علیه السلام با ایشان چه برخوردی داشت؟
#چه درسهایی میتوان از این واقعه گرفت؟
…بریحه عباسی بر نماز جماعت مسجد الحرام ومسجد النبی صلیاللهعلیهوآله درمکه ومدینه نظارت داشت. یکی ازعمال وجیره خوارحکومت عباسی بود و چون علاقه مردم به امام هادی علیهالسلام را میدید و وجود امام علیه السلام را شمع جمع مشتاقان یافت؛ به متوکل لعنه الله علیه نامه نوشت: «اگر به حرمین و مردم نیاز داری(که درقبالشان حکومت کنی) پس علی بن محمد( امام هادی علیه السلام) را از این دو مکان اخراج کن. او مردم را به سوی خودش خوانده و خلایق بسیاری از او تبعیت و پیروی میکنند.»
کرامت ها،اخلاق، انفاقها، بذل و بخششها، مشورتها و توصیههای امام همه و همه مخصوص گروه خاصی نبود. از عنایات حضرت علیه السلام دوست و دشمن برخوردار بودندوبرای ایشان مسلمان و غیر مسلمان نداشت چون امام همگان بود.اگر صاحب حاجت و نیازی میدید مشکلش را برطرف میکرد.
«بریحه که ازاین موقعیت ممتاز امام علیه السلام ترسید و از روی حسادت وکینه، از امام بدگویی کرد.در اثراین سخنچینیها و بدگوییها سرانجام متوکل لعنه الله علیه نوشتهای به یحیی بن هرثمه داد و دستور داد که امام هادی علیه السلام را به سامراء بیاورد. متوکل لعنه الله علیه یک نامه نیز برای امام هادی علیه السلام و یک نامه به بریحه نوشت. وقتی یحیی بن هرثمه به مدینه رسید و ابتدا نامه بریحه را به او داد و سپس هردو به سوی امام هادی علیهالسلام رفتند و نامه متوکل لعنه الله علیه را به ایشان تقدیم کردند. امام هادی علیه السلام که از تبعیداجباری آگاه شدند؛ از آنان سه روز مهلت خواستند تامهیای سفرشوند و بعد از سه روز اسبها را زین شده و بارها را آماده کردند و وقتی که آماده حرکت و خروج از مدینه شدند عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت امام علیه السلام را همراهی کردندبریحه جهت ظاهر سازی برای بدرقه حضرت آمدوقتی مقداری از شهردور شدند به امام هادی علیه السلام گفت: «میدانم که میدانید که من باعث تبعیدشما به عراق هستم. من قسم میخورم که اگر شکایت مرا به متوکل یا یکى از یاران خصوصى او یا پسرانش بکنى من هم نخل خرماهاى تو را قطع میکنم و دوستان تو را میکشم، چشمه و قناتهاى زمینهاى تو را از بین خواهم برد، واین کارها را حتما انجام خواهم داد.»امام هادی(علیهالسّلام) متوجه بریحه شد و خطاب به او فرمود:
«اِنَّ أَقرَبَ عَرضِی إِیّاکَ عَلَى الْبارِحَهِ وَ ما کُنْتُ لَأعْرَضَنَّکَ عَلَیهِ ثُمَّ لَأَشکُونَکَ إلَى غَیرِهِ مِنْ خَلقِهِ
ان شکایتی که از تو بکنم ،نزدیکتر است و آن به خداست، و وقتى که شکایت تو را به خدا بکنم هرگز بخلق خدا از تو شکایت نخواهم کرد.»
بریحه(که ازاین تلنگربخود آمد) به دست و پاى امام هادی علیه السلام افتاد، گریه و زارى کرده و طلب عفو و بخشش کرد، امام هادی علیه السلام درقبال(چنین شخصی که عامل بدگویی،تبعید، تهدید، هتک حرمتشان و.. بودند)
نیز فرمودند: «قَدعَفَوتُ عَنکَ/
#همانا تو را بخشیدم.»
وسپس به راه خود ادامه ورهسپارسامراشدند...
منابع
اعیان الشیعه ج۲ص۳۷
اثبات الوصیه،مسعودى،ص۲۳۳.
منتهی الامال ،فصل پنجم ص ۳۷۷
✨انتشاربازمزمه صلوات بلامانع است