eitaa logo
❁ لبیکِ منتظران ❁
88 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
679 ویدیو
16 فایل
💚امام خامنه‌ای(حفظه‌الله): انتظار فرج را افضل اعمال دانسته‌اند؛ معلوم می‌شود انتظار، یک عمل است، بی‌عملی نیست.💚 لَبَّیک‌یاصاحِب‌الزَّمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)✋
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز داشتم از مدرسه برمی گشتم که یک دختر خانم هم سن و سال خودم رو دیدم، که از روبه رو داشت می اومد و مو هاش بیرون بود. بهش که رسیدم، سلام کردم و بعد با لحن خیلی خوبی تذکر دادم. سلام کرد و گفت:" دیروز هم شما بهم تذکر دادی، پارسال هم همینطور. مقنعه ام سُر هست. وقتی کوله پشتی روی شانه ام می اندازم، مقنعه ام می ره عقب." خوش حال بودم که دوبار، قبلا بهش تذکر دادم. بهش گفتم:" عزیزم، چقدر خوب من رو یادت مونده... می خوای بهت گیره روسری بدم؟ چون توی قرآن هم اومده، که فقط گردی صورت و دست ها هم، از مچ دست تا نوک انگشت ها می تونه دیده بشه." _ نه. خودم گیره دارم. و بعد مقنعه اش را کشید جلو. خیلی خوش حال بودم که بی تفاوت نبودم.😌 اگه از کنارش بی تفاوت رد می شدم، به گناهش ادامه می داد و من به خاطر بی تفاوت بودنم، شریک گناهش می بودم.
رفته بودیم شمال، لب دریا. اونجا یک موردی دیدم که... دوتا خانم بودن که فقط کلاه سرشون بود با موهای بلند! حالا مثلا یه شالی هم دور گردنشون🙄. یه آقا هم همراهشون بود. داشتن عکس می‌گرفتن و به‌خاطر همون نحوه پوشش، جلب توجه زیادی می‌کردن... موقع رفتن، دوباره یکی از همون خانم‌هارو دیدم. بهشون گفتم: شالتون افتاده. گفت آها... هیچ برخورد بدی رخ نداد، گناه زشت باقی موند، و من هم کار واجب رو انجام دادم. الحمدالله...
من از امر به معروف اولم بگم که برای سفر به شهری رفته بودم گوشه خیابون ماشین پارک بود که خانمی تو ماشین بودن ایشون کامل شالشون افتاده بود با اشاره بهشون تذکر دادم و اون خانم هم گفت که مهم نیست من رد شدم بعد از دو دقیقه کارم تمام شد برگشتم متوجه همان خانم شدم که موهاشون را پوشانده بودن و فقط مقدار کمی موهاشون بیرون بود از امر به معروفم و تاثیر مثبتش خوشحال بودم قطعا دل اون خانم هم با ارزش های الهی بوده که با تذکر من آگاه شدن😍 @labbaike_montazeran
داخل پاساژ اسباب بازی، مشغول انتخاب اسباب بازی برای بچه‌ها بودیم. بقیه داخل مغازه بودن و مشغول، من که بیکار بودم بیرون اومدم. کم کم پاساژ داشت بسته میشد و جز دو، سه مغازه، بقیه تعطیل بودن. جز ما هم کسی نبود، به جز یک خانم و آقا که برای دخترشون خرید می‌کردن. دیدم اون خانم کلاااا شالشون افتاده و دور گردنشونه! تو ذهنم می‌چرخید که این گناهه... اثرات و عواقبشم که مشخص بود... البته راستش فکر می‌کردم اگه چیزی هم بگم اون لحظه شاید برخوردشون خنثی یا منفی باشه، ولی هرچی هم که میشد، باید می‌رفتم و تذکر می‌دادم؛ واجب بود! خریدشون که تموم شد و بیرون اومدن، آروم به اون خانم گفتم: شالتون افتاده! لبخند میزد و با نگاهی که معنیش میشد خودم می‌دونم، شالش رو سرش کرد. تشکر کردم. بعدش (تا جایی که یادمه) گفت ولی درست نیست بگی!(😶) گفتم چرا، باید بگم، چون واجبه☺️ بیرون رفتن و ماهم کمی بعد بیرون رفتیم، ولی وقتی مغازه های اطراف رو می‌دیدیم، دوباره دیدمشون که هنوز شالشون سرشون بود😊 ▪️امر به معروف و نهی از منکر اثر دارد...
44.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم من بمیرم باک نیست اما بماند ♥️ قیام دختران انقلابی...
امروز تو مترو چند نفری همزمان کشف حجاب کرده بودن. کار من هم سخت تر شده بود، ولی برای امر به معروف مصمم بودم. می دونستم اگه نگم، قطعا وضعیت حجاب بد تر می شه. قطار که اومد، سوار شدم. دیدم یک خانم کشف حجاب، به یک خانم کشف حجاب دیگه، یکی از این کاغذ های انگیزشی داد. من هم یک شکلات، به خانم چادری کنارم دادم. بهش گفتم: من تذکر می دم و شما هم حمایت کن. گفت: فایده نداره. بهش گفتم:فایده داره. ایستگاه بعد که قطار ایستاد،چون احتمال می دادم دعوایی پیش بیاد، تصمیم گرفتم از قطار پیاده بشم و تذکر بدم. و بعد با صدای بلندی تذکر دادم!
برای چندمین بار، تاثیر امر به معروف رو در همون لحظه دیدم. وارد مترو که شدم، دو نفر کشف حجاب بودن. صبر کردم و وقتی که یکی شون خواست از قطار پیاده بشه، بلند تذکر دادم. یکی شون مونده بود که همراه دوست هاش بود. به خودم گفتم باید قوی باشی. به دو تا خانم چادری گفتم تذکر می دم، حمایت کنین حتما! گفتن باشه. بلند تذکر دادم ولی سرش نکرد. به اون دو تا خانم چادری گفتم اگر شما حمایت می کردین، سرش می کرد. یکی شون گفت می ترسم. و یک شون که پیر زن بود گفت نباید تذکر داد. دعوا می شه بهشون گفتم: "اگر تذکر ندیم وضعیت خیلی بد تر می شه. موج گناه که بیاد، همه رو با هم می بره و تر و خشک با هم می سوزن. " استاد تقوی رو هم بهشون معرفی کردم. بعد دیدم یکی داره به اون خانم کشف حجاب شکلات می ده. برگشتم و دیدم که اون هم کشف حجاب کرده و کمی دور تر نشسته. رفتم جلو و خیلی محترمانه بهش تذکر دادم. گوش نداد. بهش گفتم به احترام این امام رضا سرت کن. گوش نداد. باید تیر خلاص رو می زدم. بهش گفتم:" اگه سرت نکنی، مجبور می شم ایستگاه بعدی مامور مترو رو صدا کنم. " باز هم گوش نداد. ازش فاصله گرفتم. یک خانم چادری اومد سمتم و گفت:" تذکر دادین، سرش نکرد؟" گفتم:" نه" گفت:" زنگ می زنم حراست مترو" بهش گفتم:" قبلش شما هم بهش تذکر بده." رفت جلو و اون هم تذکر بود. و بعد اون خانم شالش رو سرش کرد. حس خیلی خوبی بود. 😇
داشتم می رفتم سوار مترو بشم که دختر خانمی کشف حجاب دیدم. می خواستم بهش تذکر بدم و انتظار داشتم مثل همیشه واکنشی نشون ندن و احتمال تاثیری که باید وجود داشته باشه، براش در آینده باشه. وقتی بهش مودبانه گفتم :"عزیزم، کو روسری ت؟" برای چند لحظه ای پرسشگر به من نگاه کرد. تا اینکه گفت:" چیزی همرام نیست." بهش گفتم:" کلاه تون رو سرتون کنید." و با کمال ناباوری دیدم که سرش کرد! @labbaike_montazeran