در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟
اصلا کریم منتظر التماس نیست
جودش همیشگیست گدایش فراهم است
در ساحتش ببار که جای هراس نیست
محتاج و بی بضاعت و بی آبرو بیا
در محضر کریم که جای خواص نیست
گفتم حسن دوباره دلم رفت کربلا
بین دوراه مانده که هوش و حواس نیست
دل میرود مدینه میاید ز کربلا
از روضه ی حسین دل من خلاص نیست
نوری که بر حریره ی مهتاب خورده است
بی حُسن روی دوست در این انعکاس نیست
اصلا حسین فلسفه اش میشود حسن
نامش مگر ز نام حسن اقتباس نیست؟
کرببلا تمام جمالش به روضه هاست
جز پیرُهن سیاه برایم لباس نیست
محروم کرده اند از این سوختن مرا
بدتر از این برای گدایان تقاص نیست
#شهادت_امام_مجتبی (علیه السلام)
#نرگس_غریبی
#هفت_صفر
#میلاد_امام_مجتبی (علیه السلام)
#نیمه_ی_ماه_رمضان
#مدح_میلاد_امام_مجتبی (علیه السلام)
https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
#شوراحساسی
#جانسوز
#جاماندگان_کربلا
#اربعین
#شور_امام_حسنی
ارسال فایل اجرا به ایدی زیر
@khademozeinab
دلم گرفت
بازم دلم بهونه ی حرم گرفت
چی دلخوشیمو اینجوری ازم گرفت
چرا تموم زندگیمو غم گرفت
چشام تره
روزای من داره بسختی میگذره
این امتحانه خیلی سخت نوکره
اگه حرم نیاد بمیره بهتره
میبینی اشک من روونه
میباره اشکام بچه گونه
چند روزه چشمام واسه گریه
میگرده دنبال بهونه
شور میزنه
دل من دور از حرمت شور میزنه
هرچی که بارونه تو چشمای منه
ذکر توسل من امشب یا حسنه
جونم حسن من بتو مدیونم حسن
بند دوم
امام حسن
کرامتت امید آخر منه
تویی همون که دست رد نمیزنه
به لطف تو دلم همیشه روشنه
امام حسن
دو ساله نوکرت نرفته کربلا
یفکری کن بحال و روز عاشقا
ما فرق داریم با کربلا نرفته ها
کسی که دیده کربلا رو
یه سال اگه نره میمیره
خودت بگو که چی میتونه
جای اون احساسو بگیره
بی حرمی
ولی تو اسطوره ی جود و کرمی
نگاهِ نوکرا بکن آقا یه کمی
بزار برم با زائرا چند قدمی
جونم حسن من بتو مدیونم حسن
بند سوم
از کوچه ها
میام با مادرت منم ، قدم قدم
شنیدم هرسال اربعین ، میره حرم
پیاده با پهلوی زخم و قدّ خم
دارم میام
دو ساله مونده تو دلم قدم قدم
با سر و روی خاکی اروم تا حرم
گریه کنم تموم راه تا برسم
گریه کنم برای زینب
با گریه پا به پای زینب
کاش که میشد برن اسیری
همه کسم به جای زینب
مریض کربلام میدونی
اگه نرم حرم میمیرم
همه میگن خیلی کریمی
من اومدم حرم بگیرم
خودبخود از
همه میگیره دلم و بی نفسم
دور از حرم حس میکنم تو قفسم
من بی حسین تو دنیا بی کار و کسم
جونم حسن من بتو مدیونم حسن
#خادم_زینب
#زمینه_احساسی
#شوراحساسی
#اربعین
#هفت_صفر
داره میگیره نفس بغضی که گوشه ی گلومِ
تصویرِ اون درِ نیم سوخته همیشه روبرومِ
خنده هایِ زورَکیت برای دل خوشیم تو کوچه
کاری کرده که یه عمره خنده رو لبم حرومِ
دلم خونِ ، یه عمره این منُ میسوزونِ ، یادت نبود نشونیِ خونه ، وقتی که سیلی خوردی مادر
حواسم بود ، که ضربه ی مغیره محکم بود ، جوون بودی و قامتت خم بود ، با هر نفس میمُردی مادر
حسن دیگه نمیتونه ، بیا مادر بیا مادر
بند دوم
داره از گلوم میباره خونِ دلهایی که خوردم
این سکوت و صبر و ارث از تو و حیدرِ تو بردم
یادتِ نشد سپر بشم برات میونِ کوچه
زنده بودم اما ذره ذره ذره ذره مُردم
چه شبهایی ، گریه میکردم بیتو تنهایی ، مخصوصا اون روزا که بابایی ، خونه نشینُ بی نفس بود
غریبونه ، با جانمازت گوشه ی خونه ، با چشمی که یه عمره گریونه ، خونه برام مثل قفس بود
حسن دیگه نمیتونه ، بیا مادر بیا مادر
بند سوم
حالا داره لحظه هایِ اخرم میگذره مادر
ولی دلواپسیایِ من حالا بیشترِ مادر
زینبُ میبینمُ به یادِ اون صحرا میافتم
که رو چادرش جایِ اتیش و خاکسترِ مادر
میمیره وای ، دستشُ رو سرش میگیره وای ، حسین که تو گودی اسیرِ وای ، زینب و شبهای اسارت
پریشونِ ، زینبِ تو گوشه ی ویرونه ، میره حسینُ تنها میمونه ، معجرِ زینب میشه غارت
حسینم وای حسینم وای حسینم وای حسینم وای
#خادم_زینب
#واحدسنگین
#هفت_صفر
#شهادت_امام_مجتبی (علیه السلام)
#بیست_و_هشت_صفر
بی کسی
یعنی تنهاتر از حیدر بشی
یعنی که
کشته ی غمای مادر بشی
بی کسی
یعنی از همه غریب تر بشی
کشته ی
زهرِ کینه های همسر بشی
وای حسن وای حسن
بی کسی یعنی نداری حتی هم صحبتی ، اه عجب طاقتی
هنوزم مثل همون روزا توی غربتی ، اه عجب طاقتی
روضه میخونم و میسوزم از
این همه روضه های ناگفته
هرجا که اسم تو میاد اقا
دست خودم نیست میشم اشفته
جانم حسن جانم حسن جانم
بند دوم
از قفس
این دلِ شکسته پر میزنه
تودلم
باز هوای مدینه رفتنِ
اسمون
گریه میکنه برای حسین
کربلا
مشغول وای حسن گفتنِ
وای حسن وای حسن
از تو میخوام همه چیمُ از همون بچگیم ، یا حسن یا کریم
روشن از نورِ نگاتِ همه ی زندگیم ، یا حسن یا کریم
وقتی تو این همه کرم داری
یه صحن با صفا رو کم داری
یعنی یروزی میرسه اقا
بگن مثِ حسین حرم داری
جانم حسن جانم حسن جانم
بند سوم
وای اگه
بخونه مادرتون روضه رو
جون بدیم
پای روضه شبای اخرو
دستشُ
روی پهلو میگیره مادرت
کاش یکی
بود بگیره دستای مادرو
روضه میخونه برای همه اُمّ الشهید ، زینبش هم رسید
گفت از اون لحظه ای که رو نیزه خورشیدو دید ، خون ازش میچکید
خون از رگِ بریده جاری بود
مقتلِ تو چه نیزه زاری بود
خیلی گذشت از اون روزا اما
وای حسین چه روزگاری بود
جانم حسین جانم حسین جانم
#خادم_زینب
#شور_احساسی_روضه_ای
#بیست_و_هشت_صفر
#هفت_صفر
غمی بدتر از این ندارم سراغ
یه مادر زمینگیرِ بستر بشه
مگه میشه زنده بمونه کسی
که شاهدِ مرگ یه مادر بشه
درسته که صبرش زیاده حسن
ولی دیگه این دل نداره امون
چی اورده کوچه سرِ این جگر
میسوزه شبیهِ درِ خونمون
یه حسی میگه دیگه امشب
تموم میشه این سوز و این تب
دلشوره دارم هی مرتب واسه زینب
بند دوم
هنوزم تو کوچه میاد بوی دود
دیدم پشت در مادر افتاده بود
هنوزم میسوزه درِ خونمون
رو دیوار و در مونده یه ردِّ خون
کی میگه بزرگ میشی یادت میره؟
حسن داره با هرنفس میمیره
شکسته غرورم شکسته دلم
جلو چشمِ من سیلی خورد مادرم
کی میفهمه حالِ یه مردُ
مادر نیمه شب گریه کرد و
دیدم بی خوابیهای حاصلِ دردُ
بند سوم
شنیدن کجا دردِ دیدن کجا؟
حرم تا به مقتل دویدن کجا؟
تهِ گودی خنجر کشیدن کجا؟
شنیدن کجا دردِ دیدن کجا؟
رسیدم ولی دیر شده بود دیگه
نشونم میدادن هِی به همدیگه
همه میدونستن که تنها شدم
حسینم ببخش خیلی دیر اومدم
کارت دیگه اینجا تمومِ
جسم بی سرت روبرومِ
بعد از تو راحتی به زینب حرومه
#خادم_زینب
#شوراحساسی
#هفت_صفر
#بیست_و_هشت_صفر
زمین اشکش روونه
دل دریاها خونه
توی هفت آسمونم
خدا روضه میخونه
هنوز کوچه کوچه میپیچه صدا
صدای وا اُماه صدای عزا
شکسته غرورِ پسر بچه ای
که مادرش افتاده تو کوچه ها
بغضی کهنه تویِ گلوشِ
جای اشک چشماش خون میجوشه
درِ نیمه سوخته ی خونی
یه عمره اخه روبروشه
واویلا واویلا وایلا
جانم حسن جان یابن الزهرا
بند دوم
حالا وقتش رسیده
که هر داغی که دیده
بریزه از جگر چون
امونش رو بُریده
غمِ مرگِ یاسِ جوونِ علی
غمِ اون دلِ غرق خونِ علی
غمِ دست بسته غمِ کوچه ها
چی اورد سرِ تو زمونه علی
میریزه خاکسترِ اون در
با تکه هایی از جگر وای
لحظه های اخرِ و باز
میرسه به زینب خبر وای
بند سوم
کنارِ بسترِ تو
غریبِ مادرِ تو
حسین روضه میخونه
رو جسم پرپر تو
تو میگی لایومَ کَ یومک حسین
برام گریه کردی بمیرم برات
کی روضه میخونه سرِ جسمِ تو
سرِ پیکرِ تویِ صحرا رهات
سرت روی نیزه بلنده
شمر هی بلند بلند میخنده
از روی نیزه میبینی کی
دستای زینب رو میبنده
#خادم_زینب
#هفت_صفر
#بیست_وهشت_صفر
#شهادت_امام_مجتبی (علیه السلام)