وای بچه ها
داره گریم میگیره
پیر مردی که موهایش سفید شده بود. در پیاده رو به من گفت: بابا میدونی خونه ی من کجاست؟
و من وقتی دستان لرزان و سوال بی پاسخش را شنیدم
بغض گلویم را گرفت.
گفتم: خیر، نمیدونم. گوشی دارید؟
گوشه های لبش کشیده شد .
لپ های شل و چروکیده اش کمی بالا رفتند و گونه هایش را درست کردند: نونوایی.
رفت. و از من فاصله گرفت.
❤️🩹
@labpar