ݪَبْݒَࢪ
یکی دو هفته ایست که از زرشک هایم خبری ندارم. نه اینکه من نخواسته باشم بچشمشان؛ نه. نگذاشتند. و من در
الان طبیعتاً باید نونوایی باشی
وقتی صبح به خواست بابا بلند شدم.
اولین چیزی که یادم آمد این بود: یعنی جدالی صورت نگرفت یا عشق تنها شب ها به سراغ آدم می آید!؟
پتو را کنار زدم و از بالشتی که گردنم را به درد آورده بود دل کندم.
من امروز کره و زرشک را خوردم با نان تازه،
اما مسئله آن جمله ی دوم است.
آیا واقعا عشق فقط شب هاست که به سراغ آدم می آید؟
@labpae