رسم مهمانکشی و شیوهی شهرآشوبی را اشباهالرجال بنا نهادند، اما ما نه شبیه اهل کوفه بلکه «رجال الله فی المیدان»یم. گاهی برای مجاهد قدسی راه شهادت از تهران میگذرد. بله زادهی باریکهی غزه هم باشی، فرهنگ جهاد تو را عاقبت در امالقرای ایران عزت و حیات ابدی میبخشد. اینجا جایی است که از سوگ، حماسه میسازند. و جمهوری اسلامی، سلسلهجنبان مقاومت، شیوهی خونخواهی مهمان را یک بار برای همیشه به تاریخ خواهد آموخت تا شیطانتولهها بفهمند دوران سیلی و گوشمالی گذشته و نوبت انتقام خونین است.
ما همان نسل مظلومیم که در شعبابیطالب جنگ و تحریم، از درماندگی برای واردات سیم خاردار گذشتیم و به سرافرازی در صادرات هایپرسونیک رادارگریز رسیدیم. عاشوراها و شهابها و سجیلها و خرمشهرهامان در آشیانهها بیقراری میکنند تا ترس از غرش آنها کابوس زندگی سگی اسرائیلیها شود. ما و خدا تقسیم کار منصفانهای کردهایم؛ ما بندگی میکنیم و او خدایی. ما تدبیر میکنیم و او تقدیر. ما میچکانیم و خدا در وسط تلاویو مینشاند. اصلاً ما و حضرت عزرائیل مشترکاً «مرگ بر اسرائیل»یم. و میاندار این شوکت و عظمت، خَلف امام روح الله است که کوه نه، بلکه سلسلهجبال شجاعت و مقاومت است و یکتنه جبههی حق را در نزاع تمدنی با اهل باطل راهبری میکند.
#اسماعیل_هنیه
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
📌غزه، آزمون امروز اربعینیها...
صدای شیپور جنگی که ده ماه پیش در #غزه نواخته شد، انگار «نفخ صور» است. حدیث هول قیامت، غرّش موشکهای بیپدری است که بیمارستان را با بیمارانش کنفیکون میکند و کودکان را بیپدر. آفتاب سوزان برزخ، جهنم انفجاری است که پوست و گوشت تنها را به هم میآمیزد و برشته میکند. زوزهی خمپارههای پرسهزن بیخ گوش اهل غزه الرحیل میخواند. ارابهی مرگ، گهوارهی اطفال بیپناه را با هیبت رعبآور خود خُرد و خاکشیر میکند. جنگندهبمبافکنها، دیوار صوتی را مثل دیوار خانههای فلسطینیان در هم میشکند.
بله غزه شاهد آخرالزمان است و ما تماشاچی محشر آنهاییم. در دفتر عدل الهی نوشتهاند که آهِ مظلوم فقط دامن ظالمان را نمیگیرد؛ وبال گردن بیطرفان و ساکتان عالم هم میشود. نمیتوان صم بکم نسلکشی مسلمانان را دید و لام تا کام چیزی نگفت. نمیتوان در طریقالحسین قدم زد، اما راه و رسم ستمگرسوز حسین (ع) را پاس نداشت.
اربعین نمایش قدرت نرم اسلام در به صف کردن مسلمانان به سوی آرمانخواهی است. اگر فرصت اربعین برای مهمات جهان اسلام خرج نشود، این آیین مذهبی از جنس «مناسک میانتهی» خواهد شد. مگر نه روح اربعین همان روح قیام حسینی است؟
چه باید کرد؟ باید نمادهای ضدصهیونیستی در این پیادهروی آئینی نمودی برجسته داشته باشند. پرچم فلسطین باید در کنار پرچم عزای حسین (ع) به اهتزاز درآید و بر دوش امواج زائران دیده شود. باید تصویر کودکان مظلوم غزه پشت انبوه کولهها نصب شود. باید تصویر قدس شریف جزء لاینفکی از المانهای بصری مسیر پیادهروی باشد. سخنرانهای مواکب و حسینیهها باید بر بیداری ملتها برای مبارزه با اسرائیل متمرکز باشند. مداحیها باید رنگ و بوی حماسهی آزادی بیتالمقدس به خود بگیرند. تصویر شهدای شاخص مقاومت باید در مقابل چشم جهانیان قرار گیرد. مطالبهی اتحاد جهان اسلام برای انتقام از صهیونیستها و بیرون راندنشان از اراضی اشغالی باید سرخط شعارهای اربعینیها باشد. فعالان مجازی باید فضای رسانهها را در تولید محتوا برای روشنگری جنایات اسرائیل و مظلومیت فلسطینیان اشباع کنند. القصه باید نهضت #اربعین در حمایت از مردم غزه جریانسازی کند.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حنانه_خرم_دشتی، دختر نسل زد چادری، بجای زرد بودن، طلایی شدن را زندگی کرده است تا این پنجهی آفتاب، در دانش اختر و نجوم، شهرهی آفاق شود. در دنیای گودزیلاها و پلنگها، تو مثل حنانه فرشته باش. در زمانهای که سلبریتیهای شهرتزده دسته گل به آب میدهند، تو مثل حنانه به گل کاشتن مشهور شو. او افتخار ملی است، اما چرا برندهی المپیاد علمی به اندازهی مدالآور المپیک ورزشی دیده نمیشود؟!
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
این ساچمههای تپانچهی بادی نبود که زبردستانه در وسط سیبل پارالمپیک نشست و ساره را آساره کرد. این سنگی بود که یک زن مسلمان محجبهی قهرمان برای پنجمین بار به ویترین تمدن غرب کوبید و آن را درهم شکست تا تعریف خودش را از زن موفق به رخ جهانیان بکشد. در تمدنی که معنویت، خرافهانگاری میشود و حجاب، جرمانگاری و در فرزندآوری سهلانگاری و در آزادی ولنگاری، این #ساره_جوانمردی است که یکتنه الگوی زن غربی را رمی جمره میکند.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
📌شیخی که قطبنما داشت
لیسانس فیزیک را که گرفت، موقعیتهای شغلی به پیشوازش آمدند. یک فعال دانشجویی شاخص بسیجی را که مدرک دانشگاهی در دست داشت، در دولت احمدینژاد حلوا حلوا میکردند. اما او سودای دیگری در سر داشت و رؤیای خاصی در ذهنش میپروراند. تصمیمش را گرفته بود و اینکه از میان ایل و تبارش اولین آدمی باشد که پا به حوزهی علمیه میگذارد، پایش را سست و ته دلش را خالی نمیکرد. آرمانی که در جستجوی آن حاضر بود مسیر زندگیاش را کج کند، از درس و مشق طلبگی میگذشت.
این شد که اهواز را به مقصد قم ترک کرد. رفت اما میدانست که برمیگردد. در چشمانداز زندگیاش دیده بود که زمین بازیاش باید در خوزستان باشد. رفت و چند سالی در قم تلمذ کرد و در قامت یک روحانی برگشت. برگشت تا دغدغههایش را پی بگیرد. دغدغههایی که آب و نانی نداشت، اما دردسر الیماشاءالله! از آن طلبههایش نبود که در پستوی حجره بماند و در انزوای رهبانیت، ضَرَبَ ضَرَبایش را جلو ببرد. در میان قرائتهای هفتاد و دو ملتی از اسلام و مسلمانی، به اسلام ناب رهبری چنگ زده بود و خود را وکیل او میدانست؛ یک وکالت عام برای نفی اسلام خنثی و بیبخار. این فراز از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از بر بود:
«اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبسته مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذره مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست.»
این فراز، شاهبیت و قطبنمای مسلمانیاش شده بود. هیچ چیز به اندازهی بیعدالتی اجتماعی آزارش نمیداد و از هیچ چیز به اندازهی سکوت در برابر ظلم و عافیتطلبی رنجور نمیشد.
ماجرای اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه شاید اولین آزمون جدیاش بود تا نشان دهد اهل هزینه دادن برای تحقق عدالت است. کارگران، ماهها بود که حقوق نگرفته بودند و مالک نااهل کارخانه، بیاعتنا به معیشت کارگران، خر خودش را میراند. شیخ، دوستان طلبهاش را جمع کرد تا در جمع کارگران حاضر شوند و از آنها حمایت کنند. جماعت متحصن نماز ظهر را به او اقتدا کردند و تا السلام علیکم را گفت، تازه دردسرهای بزرگ سراغش آمدند. ویدیوی حضورش در جمع کارگران سر از شبکههای معاند درآورد و آن دختر موفرفری او را مزدور نظام نامید. از آن طرف مسئولین خوزستان از ظاهر شدن چند طلبهی ناشناس در میان یک پروندهی اجتماعی-اقتصادی که امنیتی هم شده بود، ناخرسند بودند.
کلیپ شیخ دست به دست میچرخید و او در میان برخی هملباسهایش باید نگاههای سنگین و پر از سؤال را تحمل میکرد و از چشمهاشان میخواند که طلبه را چه به این قرشمالبازیها! خلاصه دوست و دشمن شروع به نکوهش و شماتتش کردند. اما شیخ، به درستیِ راهی که رفته و کاری که کرده بود، ایمان داشت. او به کمک دوستانش و بعضی مطالبهگران و عدالتخواهان و جریان دانشجویی حمایت از کارگران را ادامه دادند و پای وزر و وبالش ایستادند تا گره از کار فروبستهی آنها باز شد و پرونده هفتتپه به نفع کارگران به سرانجام رسید.
وقتی رهبری در دیدار رمضانیاش با دانشجویان، مهر تأییدی بر مطالبهی آنها زد، جریانهای شماتتگر رفوزه شدند. شیخ اما قطبنمایش از اول میزان بود و تکلیفش با خودش روشن. تکلیفش این بود که مطالبهی عدالت را ادامه دهد و از هزینههایش نترسد.
از آن حلوا حلوا کردنها دیگر خبری نبود و شیخ اینبار خودش به پیشواز یک مسئولیت خطیر رفت و شد معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر خوزستان. نه برای اینکه فقط بگوید «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»؛ میخواست امر به معروف را اول برای حاکمان و صاحبان قدرت و مبارزه با باندهای زر و زور و تزویر اقامه کند. از آن کارهای پر دردسر و بی آب و نان. شیخ به حکم آن وکالت عام جنگیدن برای عدالت را انتخاب کرده بود تا مسلمان باشد؛ از جایگاه حقوقیاش در پروندههای زیادی از مفاسد ورود کرد و منشأ خیر شد. این اواخر از او شکایت شد. در پروندهی میدان میوه و ترهبار اهواز با اصحاب قدرت و ثروت درافتاده بود. شاکی خصوصی او را به دادگاه ویژهی روحانیت کشاند. حالا ده روزی میشود که شیخ محسن #ریسمانسنج در زندان است.
شیخ میتوانست معلم فیزیکی باشد و سر برج حقوقش را بگیرد و بچسبد به زندگیاش. یا در فلان دستگاه کار فرهنگی کند. اما میخواست خشخاشی و ذره مثقالی برای امروز و فردای مردم سودمند باشد. امروز بعضی از آنها که در ضَرَبَ ضَرَبا گیر کردهاند، از گیر افتادن او خوشحالند و دوباره شماتتش میکنند که طلبه را چه به قرشمالبازی! اما شیخ محسن قطبنما دارد و دوباره برمیگردد و ادامه میدهد؛ آبدیدهتر از قبل!
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همینجا جا ماند و برنگشت. در روضةالشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زندهتر از همیشه بالای سر شهدای حزبالله ایستادهاند. در روستای نبیشیت کنار مزار غریبانهی سیدعباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش. در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانیام با لبخند و لهجهای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشهی پیراهنش سنجاق کرده بود...
📷 تصاویر مربوط به روضة الشهیدین در ضاحیه جنوبی بیروت و مزار سید عباس موسوی در روستای نبیشیت بعلبک.
✍🏼#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648