eitaa logo
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
2.6هزار دنبال‌کننده
282 عکس
45 ویدیو
2 فایل
✍️ [ آدمی] سخنی به لفظ در نمی‌آورد، جز آنکه فرشته نگاهبانی نزد او حاضر است [و آن را می‌نویسد] (ق - 18) 📝یادداشت‌های زهرا محسنی‌فر راه ارتباطی: @z_mohsenifar https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
مشاهده در ایتا
دانلود
📌شیخی که قطب‌نما داشت لیسانس فیزیک را که گرفت، موقعیت‌های شغلی به پیشوازش آمدند. یک فعال دانشجویی شاخص بسیجی را که مدرک دانشگاهی در دست داشت، در دولت احمدی‌نژاد حلوا حلوا می‌کردند. اما او سودای دیگری در سر داشت و رؤیای خاصی در ذهنش می‌پروراند. تصمیمش را گرفته بود و اینکه از میان ایل و تبارش اولین آدمی باشد که پا به حوزه‌ی علمیه می‌گذارد، پایش را سست و ته دلش را خالی نمی‌کرد. آرمانی که در جستجوی آن حاضر بود مسیر زندگی‌اش را کج کند، از درس و مشق طلبگی می‌گذشت. این شد که اهواز را به مقصد قم ترک کرد. رفت اما می‌دانست که برمی‌گردد. در چشم‌انداز زندگی‌اش دیده بود که زمین بازی‌اش باید در خوزستان باشد. رفت و چند سالی در قم تلمذ کرد و در قامت یک روحانی برگشت. برگشت تا دغدغه‌هایش را پی بگیرد. دغدغه‌هایی که آب و نانی نداشت، اما دردسر الی‌ماشاءالله! از آن طلبه‌هایش نبود که در پستوی حجره بماند و در انزوای رهبانیت، ضَرَبَ ضَرَبایش را جلو ببرد. در میان قرائت‌های هفتاد و دو ملتی از اسلام و مسلمانی، به اسلام ناب رهبری چنگ زده بود و خود را وکیل او می‌دانست؛ یک وکالت عام برای نفی اسلام خنثی و بی‌بخار. این فراز از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از بر بود: «اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبسته مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذره مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست.» این فراز، شاه‌بیت و قطب‌نمای مسلمانی‌اش شده بود. هیچ چیز به اندازه‌ی بی‌عدالتی اجتماعی آزارش نمی‌داد و از هیچ چیز به اندازه‌ی سکوت در برابر ظلم و عافیت‌طلبی رنجور نمی‌شد. ماجرای اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه شاید اولین آزمون جدی‌اش بود تا نشان دهد اهل هزینه دادن برای تحقق عدالت است. کارگران، ماه‌ها بود که حقوق نگرفته بودند و مالک نااهل کارخانه، بی‌اعتنا به معیشت کارگران، خر خودش را می‌راند. شیخ، دوستان طلبه‌اش را جمع کرد تا در جمع کارگران حاضر شوند و از آنها حمایت کنند. جماعت متحصن نماز ظهر را به او اقتدا کردند و تا السلام علیکم را گفت، تازه دردسرهای بزرگ سراغش آمدند. ویدیوی حضورش در جمع کارگران سر از شبکه‌های معاند درآورد و آن دختر موفرفری او را مزدور نظام نامید. از آن طرف مسئولین خوزستان از ظاهر شدن چند طلبه‌ی ناشناس در میان یک پرونده‌ی اجتماعی-اقتصادی که امنیتی هم شده بود، ناخرسند بودند. کلیپ شیخ دست به دست می‌چرخید و او در میان برخی هم‌لباس‌هایش باید نگاه‌های سنگین و پر از سؤال را تحمل می‌کرد و از چشم‌هاشان می‌خواند که طلبه را چه به این قرشمال‌بازی‌ها! خلاصه دوست و دشمن شروع به نکوهش و شماتتش کردند. اما شیخ، به درستیِ راهی که رفته و کاری که کرده بود، ایمان داشت. او به کمک دوستانش و بعضی مطالبه‌گران و عدالت‌خواهان و جریان دانشجویی حمایت از کارگران را ادامه دادند و پای وزر و وبالش ایستادند تا گره از کار فروبسته‌ی آنها باز شد و پرونده هفت‌تپه به نفع کارگران به سرانجام رسید. وقتی رهبری در دیدار رمضانی‌اش با دانشجویان، مهر تأییدی بر مطالبه‌ی آنها زد، جریان‌های شماتت‌گر رفوزه شدند. شیخ اما قطب‌نمایش از اول میزان بود و تکلیفش با خودش روشن. تکلیفش این بود که مطالبه‌ی عدالت را ادامه دهد و از هزینه‌هایش نترسد. از آن حلوا حلوا کردن‌ها دیگر خبری نبود و شیخ این‌بار خودش به پیشواز یک مسئولیت خطیر رفت و شد معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر خوزستان. نه برای اینکه فقط بگوید «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»؛ می‌خواست امر به معروف را اول برای حاکمان و صاحبان قدرت و مبارزه با باندهای زر و زور و تزویر اقامه کند. از آن کارهای پر دردسر و بی آب و نان. شیخ به حکم آن وکالت عام جنگیدن برای عدالت را انتخاب کرده بود تا مسلمان باشد؛ از جایگاه حقوقی‌اش در پرونده‌های زیادی از مفاسد ورود کرد و منشأ خیر شد. این اواخر از او شکایت شد. در پرونده‌ی میدان میوه و تره‌بار اهواز با اصحاب قدرت و ثروت درافتاده بود. شاکی خصوصی او را به دادگاه ویژه‌ی روحانیت کشاند. حالا ده روزی می‌شود که شیخ محسن در زندان است. شیخ می‌توانست معلم فیزیکی باشد و سر برج حقوقش را بگیرد و بچسبد به زندگی‌اش. یا در فلان دستگاه کار فرهنگی کند. اما می‌خواست خشخاشی و‌ ذره مثقالی برای امروز و فردای مردم سودمند باشد. امروز بعضی از آنها که در ضَرَبَ ضَرَبا گیر کرده‌اند، از گیر افتادن او خوشحالند و دوباره شماتتش می‌کنند که طلبه را چه به قرشمال‌بازی! اما شیخ محسن قطب‌نما دارد و دوباره برمی‌گردد و ادامه می‌دهد؛ آب‌دیده‌تر از قبل! ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زنده‌‌تر از همیشه بالای سر شهدای حزب‌الله ایستاده‌اند. در روستای نبی‌شیت کنار مزار غریبانه‌‌ی سیدعباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش. در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانی‌ام با لبخند و لهجه‌ای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشه‌ی پیراهنش سنجاق کرده بود... 📷 تصاویر مربوط به روضة الشهیدین در ضاحیه جنوبی بیروت و مزار سید عباس موسوی‌ در روستای نبی‌شیت بعلبک. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که ه
▫️ما با هم خویشاوندیم برای که یک تکه از وجودم در آن جا مانده است. احوالش را که می‌پرسم، تعریفی ندارد. صحنه‌هایی که در بیمارستان به چشم دیده، دلخراش است و او در شوک حادثه‌ی دیروز مانده. انفجار آن وسایل لعنتی، رد خون را روی آسفالت مسیر تشییع شهدای لبنان کشانده. صدای گوش‌خراش انفجار بی‌سیم در چند قدمی او و تصویر متلاشی شدن آن مرد هنوز در ذهنش با دور تند تکرار می‌شود. این بیم و هراس، این اشک و اندوه، این ناامنی و جنگ، سالهای سال است که مهمان ناخوانده‌شان شده. ما با هم خویشاوندیم. کاری به مرزهای جغرافیایی ندارم که مثل پرچین‌های یک مزرعه‌ی بزرگ، سُفلی و عُلیای زمین خدا را از هم جدا می‌کنند، اما آسمان بالاسر آنها را نه. تا خدا بوده و هست، دعوای آدم‌ها روی زمین بوده و دعای آنها رو به آسمان. ما با هم خویشاوندیم. تفاوت زبان و گویش شاید ذهن‌ها را درگیر کند، اما بند دل‌ها جور دیگری گیر می‌کند. زبان دل، بی‌الفباست و زبان سَر در شرح دلدادگی صُم بُکم. ما با هم خویشاوندیم. فکرها و اندیشه‌ها، مشترک یا واگرا برای ما ریشه نمی‌سازند، اما باورهای همگرا چرا. نهج‌البلاغه‌ی علی (ع) با قرآن چاپ بیروت برادر می‌شود، اما با قانون اساسی آمریکا نه. ما با هم خویشاوندیم. مهم نیست که عباس و علی و حسین در «عروس خاورمیانه» شهید می‌شوند یا در «ام‌القرای جهان تشیع». اشک و اندوه و سوگ، زبان دل را می‌فهمد و همگرایی باور را و انسانیت آسمانی بی‌پرچین را. درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زنده‌‌تر از همیشه بالای سر شهدای حزب‌الله ایستاده‌اند. در روستای نبی‌شیت کنار مزار غریبانه‌‌ی سید عباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش، در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانی‌ام با لبخند و لهجه‌ای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشه‌ی پیراهنش سنجاق کرده بود. من جا‌ ماندم کنار مردمی که هم‌وطن من هستند، اگرچه از یک خاک نیستیم. پیش از آنکه با اهالی ضاحیه خویشاوند سببی شوم، قوم و خویش نسبی بودم. امت عشق کجا زبان و نژاد و جغرافیا می‌شناسد و چه پیوندی محکم‌تر از پیوند مسلمانی و چه نسبی شریف‌تر از محب علی (ع) بودن؟! امروز همه سوگوار شهدای لبنانیم و دل‌آشوب امنیت بازماندگان. مگر مزار گلگون‌کفنان حزب الله با بهشت شهدای تهران فرقی می‌کند؟! خدای صنعا و دمشق و بیروت و بغداد، همان خدای تهران است؛ همان خدای قدس شریف. بله ما با هم خویشاوندیم و می‌دانم عاقبت همین خویشاوندی بلای جان اسرائیل خواهد شد. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴نباید فریاد انتقام را خاموش کرد تجربه‌ی چند سال اخیر نشان داده فشار افکار عمومی محرک اقدام نظامی تلافی‌جویانه‌ی ایران نخواهد بود. بالاترین سطح مطالبه‌ی انتقام، در ماجرای شهادت شهید سلیمانی اتفاق افتاد. عواطف میلیون‌ها ایرانی در حادثه تروریستی فرودگاه بغداد جریحه‌دار شد و خون آنها به جوش آمد. عکس‌العمل نظامی ایران، حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد بود که در ادبیات رهبری صرفا در حد یک سیلی تعبیر شد. دکترین امنیت ملی ایران گویا انتقام را یک پروسه می‌بیند، نه یک پروژه. بنابراین علیرغم مطالبه عمومی انتقام در ماجرای شهادت بزرگان جبهه مقاومت و مفاخر ایرانی (شهید سلیمانی، شهید فخری‌زاده، شهید سید رضی و ...) تاکنون شاهد اقدام نظامی تلافی‌جویانه‌ی دفعی، ضربتی و پر‌هیاهو از جانب ایران نبوده‌ایم. درست یا غلط بودن آنچه از آن به «صبر استراتژیک» تعبیر می‌شود با اهلش، اما تصویری که از این دکترین در ذهن آحاد جامعه ایجاد می‌شود، اهمیت دارد. افکار عمومی را نباید بی‌پاسخ رها کرد، و الّا رسانه‌های دشمن ضعف را بجای صبر به مخاطبان خود القا می‌کنند. اگرچه افکار عمومی تاکنون ایجاباً محرک انتقام پروژه‌ای نبوده، اما ممکن است سلباً مانع اقدام درخور بوده باشد. کلیدواژه‌ی پربسامد «تله‌ی جنگ» در رسانه‌های مصور و مکتوب داخلی و ترس و واهمه‌ای که کانال‌های تلگرامی از بالا و پایین شدن آلاکلنگی قیمت ارز و سکه در نتیجه‌ی اقدام نظامی احتمالی ایران در دل مردم می‌اندازند، شاید ته دل تصمیم‌گیران را هم خالی و پایشان را سست کند. اما چنانچه ایران واقعا قصد اقدام تلافی‌جویانه‌ی هم‌سطح داشته باشد، قطعا به حمایت افکار عمومی نیاز دارد. باید پژواک پرطنین انتقام از حلقوم مردم به گوش برسد. مردم باید برای تصمیم نظامی نظام پشتوانه ایجاد کنند. باید دل نیروهای حافظ امنیت را قرص کنند که پای تبعات انتقام می‌ایستند. همه‌ی این حرف‌ها را که کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می‌رسیم که نباید صدای «انتقام انتقام» مردم را خفه کنیم. نباید نگران بالا رفتن توقع و انتظار افکار عمومی و سرخوردگی احتمالی آنها باشیم. نباید نگران دست‌پاچه و هیجانی شدن نیروهای مسلح‌مان باشیم. آنها که فریاد انتقام سر می‌دهند، همانها هستند که به تدبیر امنیتی نظام اعتماد دارند. این فریادها، اعتمادآفرین و پشتوانه‌زاست. آن را بایکوت و محکوم نکنیم. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴ما در وسط جنگیم گلواژه‌ی «تله‌ی جنگ» همان باور «نه غزه، نه لبنان» است که رنگ و لعاب دیپلماتیک به آن داده‌اند تا شعارهای سخیف هشتاد و هشت را این‌بار با ادبیات شکلات‌پیچ به خورد مردم بدهند. یادمان نرفته همین گوگولی‌هایی که معتقد به تنش‌زدایی با شیطان بزرگ هستند، می‌گفتند ایران را چه به جنگ با داعش! عراق و سوریه بروند با دولت اسلامی عراق و شامات، بجنگند و ما تخمه‌مان را می‌شکنیم. نشستند و تخمه‌شان را شکستند و حاج قاسم رفت و عراق و شامات را از چنگ داعش درآورد تا آن جانوران نتوانند نگاه چپ به ایران بیندازند. حالا غزه ویران شده و در بطن یک جنگ تمام‌عیار است و مهمان دیپلماتیک ما در پایتخت سیاسی کشور ترور می‌شود و ما داریم قورباغه‌پز می‌شویم. اسرائیل خطوط قرمز را یکی پس از دیگری لایی می‌کشد و ما با خط دیپلماسی می‌خواهیم زنگی مست را رام کنیم و تیغ از کف او بگیریم. نتانیاهو بدون سهو لسان تمام جغرافیای ایران را تهدید به حمله می‌کند و ما در سازمان ملل دنبال کاپ اخلاق می‌گردیم. آمریکای بی‌چشم‌ و رو بی‌چشم‌داشت و با صدای بلند از ماشین نسل‌کشی اسرائیل حمایت می‌کند و به گور سازمان‌ها و معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی می‌خندد و ما برای حمایت از جبهه مقاومت استخاره می‌زنیم و در به در دنبال یک سازمان بین‌المللی هستیم که بیاید در منطقه و امنیت را تأمین کند! حاضریم حرف ولی خدا را زمین بگذاریم و با عقب‌نشینی غیرتاکتیکی، با خدا بجنگیم اما برای انتقام سخت از باند تبهکار صهیونیستی تاس می‌اندازیم و دل‌دل می‌کنیم. هیچ صلحی بدون اقتدار به دست نمی‌آید و پشت تحمیل هر جنگی یک انفعال وجود دارد. ما به تصمیم نیروهای حافظ امنیتمان اعتماد داریم و به تصمیم‌سازی‌های ملاحظه‌گرایانه‌ انتقاد. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
جالوت را کلوخی از پا انداخت و نمرود را پشه‌ای. موسی (ع) را تکه چوبی در نیل نجات داد و محمد (ص) را تار عنکبوتی در ثور. امداد الهی گاهی کلوخ و پشه را آلت قتّاله می‌کند و چوب و تار را آب حیات. خدا گردنکشی را با پشیزی تحقیر می‌کند و اولوالعزمی را به ارزنی گرامی می‌دارد. رجال الله، مسلّح به آلات قتّاله‌ی الهی‌اند و مؤیّد به آب حیات ربّانی. گنبد آهنین برای پهپاد حزب‌الله تار عنکبوت می‌شود تا سربازان صهیون تار و مار شوند. ایهاالناس! اسرائیل رفتنی است، چه با سطل آب، چه با انتفاضه‌ی سنگ. تا خانه ربّی دارد، ابابیل حریف فیل است. این سنت خداست؛ پابرهنه‌‌ی بیابان‌پروری که طعم شِعب ابی‌طالب را چشیده، مزّه‌ی حصر دریایی را به غاصب سرزمین‌های اشغالی می‌چشاند. این خون کودکان غزه نیست که بر زمین می‌ریزد؛ آبی است که به خوابگاه مورچگان می‌رود و ضیافتِ تکاوران کودک‌کش را «شام آخر» می‌کند. در دایره‌ی هستی، جفت و جور کردن پشیز و ارزن کار خداست، اما نصر الهی تنها از آنِ کسانی است که باریکه‌ی غزه را مثل تنگه‌ی اُحد رها نکنند. فتح قبله‌ی اول تنها در گِرو پشت کردن به قبله‌‌ی دنیا (ینگه دنیا) است. کور خوانده‌اند غاصبان خودخوانده‌ی درمانده؛ «نهر تا بحر» مِلک طلق بندگان مستضعف است، نه «ارض موعود» راندگان مستکبر. «النّصر بالرّعب» نصیب کسانی است که نترسند و نترسانند. باذن الله، پیروز این نزاع تمدنی جبهه‌ی مقاومت است. رمز نصرت فئه‌ی قلیله بر فئه‌ی کثیره، خدایی شدن است. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
ساحران، یک لحظه ریسمان جادو را با اژدهای درّنده‌خو قیاس کردند و عِقاب داعیه‌دار ربکم‌الاعلی را با رضای عالی اعلی تاخت زدند. فرعون، آنی پیش از آنکه پا به نیل تر کند، فرصت بازگشت داشت، اما آنکه غرّه می‌شود، لاجرم غرقه می‌شود. مجاهدان ساعتی از گردنه‌ی اُحد غفلت کردند و چیزی نمانده بود مشرکان گردن اسلام را بشکنند. حُر، در مرز مویین سعادت و شقاوت مردّد ایستاده بود و یک دم به نقطه‌ی ترجیح عزّت به ذلّت رسید. توّابین به ما آموختند که قیام دیرهنگام شاید هیچگاه غیاب نابهنگام را جبران نکند. زمان، همیشه حلّال مشکلات نیست؛ گاهی استدراج، عین ابتلاست. زمان‌شناسی کم از زمانه‌شناسی ندارد. گاهی علّت تضعیف جبهه‌ی ایمان، تعلّل اهل ایمان در عمل به تکلیف است. کتاب تاریخ، مملو از صفحات تکراری است. امروز غزّه و ضاحیه، صحنه‌ی مرگ و زندگی حق و باطل است. یک لحظه غفلت در تبیین و تبلیغ مظلومیت مردم فلسطین و لبنان، اژدهای حقیقت را لقمه‌ی چرب جادوی رسانه می‌کند. یک آن غرّه شدن به پیروزی‌های تاکتیکی، ممکن است غرقه شدن در شکست‌های استراتژیکی را در پی داشته باشد. ساعتی غفلت از گردنه‌ی غزّه، چه بسا گردن مقاومت را بشکند. تنها «وعده‌های صادق» بهنگام، «طوفان‌الاقصی» را امتداد می‌دهد. عملیات تلافی‌جویانه گاهی جای اقدام پیش‌دستانه را نمی‌گیرد. تعلّل در مواسات مؤمنانه‌‌ و کمک‌های بشردوستانه، نوشدارو بعد از مرگ سهراب می‌شود. تب طلا، علامت بالینی غفلت از مردم مبتلا است. در زندگی ما «آن»هایی است سرنوشت‌ساز؛ آنها را دریابیم. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
26.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می‌گویند امامتِ عاطفه در سرشت زنان است و فضیلت قوام در جوهره‌ی مردان. از این‌رو مردان را قهرمانان جنگ می‌دانند و زنان را قربانیان آن. واقعیت این است که مرد، امتداد اجتماعی تربیت زن است. جهاد، میدان حضور مردان و عرصه‌ی ظهور زنان است. بذر حماسه را مادران در نهاد پسران می‌کارند و مردان به پشتوانه‌ی همسران، سلحشور و بی‌پروا می‌شوند. مرد، روحیه‌‌ی مقاومت دارد و زن، روح مقاومت است. مردهای بزرگ گاهی جاویدالاثر می‌شوند و زنان بزرگ همیشه مفقودالقصه‌اند. پشت هر مرد شهید، زنی است که شهادت را زندگی کرده است. 🔴فیلم: سخنان همسر شهید جهاندیده در دیدار با رهبر انقلاب ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
برنده و بازنده‌ی جنگ‌ها را آمار جان‌باختگان طرفین تعیین نمی‌کند. نه، ما چون جاهلیت اول دچار تکاثر نمی‌شویم که سراغ شمارش مقابر برویم. پیروز و شکست‌خورده را از دل فراوانی ساختمان‌های آوار شده و برپاییِ پناهگاه‌های مستحکم بیرون نمی‌کشند. فرشته‌ی مرگ، دربان بهشت شدّاد است و شاه‌کلید بروج مشیّده را دارد. پیروزی همان لبخند رضایت و اشک شوقی است که بر لب و چشم مردم جنگ‌زده‌ی از آوارگی برگشته در خیابان‌های مملو از ساختمان‌های آوار شده می‌نشیند. و شکست همان ترس و واهمه‌ای است که تا ابد در جان مردم غاصبِ گریخته از شهرک‌ها و شهرها می‌نشیند. بَرنده‌ی جنگ‌ها را گاهی انگشت‌های بُریده رقم می‌زند، نه تیغ‌های بُرنده. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴در سوریه چه خبر است؟ شهرهای شام مثل دومینو با فوتی فرو می‌ریزند و فتح می‌شوند. در مقابلِ کشورگشایی تفاله‌های داعش، ارتش سوریه و روسیه و عراق، هم هستند و هم نیستند. انگار نه انگار حاج قاسم همین چند سال پیش با آن همه زحمت و خون دل، شام را از دهان آدم‌خواران تکفیری بیرون کشید. نکند جبهه مقاومت دارد زمین می‌دهد تا زمان بخرد؟! راستی وسط این شلم شوربا ایران کجاست؟ دقیقاً کجاست؟! تروریست‌ها با هوش مصنوعی در سوریه می‌جنگند و سمفونی پیروزی سر داده‌اند، اما بچه‌باهوش‌‌های صدا و سیما در جنگ رسانه‌ای فالش می‌زنند. خواص، سکوت کرده‌ و عوام در درک تحولات شام، هاج و واج مانده و رها شده‌اند. اطلاعات و تحلیل‌ها بی سر و ته و متناقض‌اند. جنایات اسرائیل در رسانه به حاشیه رفته و وعده‌ی صادق ۳، به بایگانی. عطش انتقام فروکش کرده و انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته! اوضاع پیچیده است، بله. اما باید برای افکار عمومی روشن شود که قصه چیست. ذهن‌های یله را دشمن مصادره می‌کند. کسی باید توضیح دهد که داستان چیست؟ آیا سوریه اهمیت استراتژیکش را برای جبهه مقاومت از دست داده؟! نظام سیاسی سوریه دچار فروپاشی شده؟ بشار اسد قید ایران را زده؟ سیاسیونِ ایران از سایه‌‌ی جنگ فراری‌اند؟ پای یک معامله مخفیانه در کار است؟ ایران برای تروریست‌ها دام پهن کرده و باید منتظر سورپرایز باشیم؟ روسیه نگران اوکراین است و صدِ خود را در سوریه نمی‌گذارد؟ در سوریه چه خبر است؟ کسی می‌داند؟! ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
🔴شام، لقمه‌ی گلوگیر جهانخواران غفلت از باریکه‌ی اُحد، نزدیک بود شاهرگ اسلام را بزند. حمزه‌ی جگردار، بی‌جگر شد و حیدر کرّار غرق در جراحات مکرّر. جبهه‌ی حق به مویی بند بود و اردوگاه باطل به انتقام بدر، خرسند. نهیب وحی امّا کاری‌تر از زخم شمشیر بود: «[خودتان را جمع کنید، ای جماعت نالان!] زخم، قاعده‌ی رزم است. دیروز زدید و امروز خوردید. بدر و اُحد را ما زیر و زبر می‌کنیم و روزگارگردان ایام فتح و فاتحه ماییم. بگذار مشرکان در عِدّه و عُدّه‌ غُلو کنند؛ عُلو از آنِ مؤمنان وهن‌گریزِ حُزن‌پرهیز است». جنگ مغلوبه شده بود و جراحت عمیق بود. کلام وحی، اما به غایت دقیق بود: «رنج می‌کشید؟ آنها هم می‌کشند. درد دارید؟ آنها هم دردمندند. اما شما مؤمنین را چیزی داده‌ام که مشرکین از آن بی‌بهره‌اند. من امید شمایم؛ آن جماعت اما به امید که هستند؟! از استقامت کراهت دارید؟ شما زخم‌خورده‌ها باید دشمن را تعقیب کنید؛ بله همین شما که جراحت دارید.» تاریخ روی دور تکرار است. حوادث نو به نو می‌شوند، اما الگوی زوال و فلاح ملت‌ها لایتغیر است. غفلت از تنگه‌ها، تنگناها می‌آورد. سستی، خوره‌ی باور است و ترس، موریانه‌‌ی اراده. رستگار نشد قومی که در سرزمین خود با دشمن رو در رو شد. آنکه به وقت یاری حق خوابید، با لگد دشمن بیدار شد. تزویر، امان می‌دهد تا مقاومت را بشکند؛ چون غلبه کند، گردن می‌شکند. قومی که از اسلحه و امتعه غفلت کند، هجوم یکباره‌ی دشمن را به جان می‌خرد. برای یکپارچگی‌اش چه خون جگرها خورد عزیز ما اما، سوریه امروز جگر زلیخا شده. بله شام با آن بزرگی، یک لقمه‌ی چپ جهانخواران شده. کفتارهای تکفیری به پشتوانه‌‌ی کفار صهیونیستی هر کدام تکه‌ای از آن را به دندان گرفته‌اند. با بمباران اسرائیل و امریکا نه، سوریه وقتی خلع سلاح شد که اسلحه بر زمین گذاشت. وقتی گرفتار جنگ شد، که پرچم صلح و دستان تسلیم را بالا برد. گولانی و جولانی امروز در سوریه جولان می‌دهند و هیهات که تحریرالشام بخواهد جولان را آزاد کند. فرمود خاورمیانه (از صنعا تا یافا و از الانبار تا بیروت)، انبار باروت است. فرمود این جنگ وجودی برای ما و آنها داستان مرگ و زندگی است. فرمود عقب‌نشینی غیرتاکتیکی غضب الهی را به دنبال دارد. فرمود برایتان نقشه کشیده‌اند و باید نقش‌بر‌آبشان کنید. فرمود به لبخند گرگ‌های درّنده و وعده‌ی گاوهای شیرده اعتماد نکنید. گفت و نشنیده گرفتند. عبرت نگرفتند و مایه‌ی عبرت شدند. تاریخ نخواندند و به تاریخ پیوستند. امروز سرزمین سوخته است، اما باید از خاکستر خویش برخیزد. سجده به زخم‌ها کمرش را شکسته، اما باید کمر راست کند. معجزه‌‌ی مردمی‌سازی مقاومت به پشتوانه‌ی الهی، برای ملت مرده، «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ» و برای سرزمین سوخته، «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» است. مردم ضاحیه گواهند که اگر شهادت برای اهل دمشق سعادت شد، میهنشان را پس می‌گیرند و دشمنشان را پس می‌زنند. مردم صنعا می‌دانند که با دست خالی و پای برهنه هم می‌توان شاخِ شاخ‌بازان عالم را شکست. تحریرالشام نه، تقدیم‌الشام کجا سوریه‌‌ی آزاد می‌سازد؟! آزادی در پس استقلال می‌آید و این شباب‌المقاومه است که سوریه را آزاد خواهد کرد. منتشر شده در روزنامه وطن امروز/ ۲۴ آذرماه ۱۴۰۳ http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4204/1/296048/0 ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
▫️از بیت‌اللّات‌ها تا بیت‌اللّه جاهلیت، سایه‌ی سهمگین خود را بر جزیرة‌العرب گسترانده بود. مکّه زیر سایه‌ی خنّاس بود و برای قریش، هُبَل اله‌النّاس بود. مشرکین، بتان زرین را خدای جهان‌آفرین پنداشته و گرد بیت‌اللّات‌ها می‌گشتند. کعبه، مطاف ابراهیم خلیل‌الرحمن، مرکز ثقل خداگریزان عالم شده بود. مسجدالحرام، اگرچه برای موحّدان حنیف‌آیین حرمت داشت، اما غاصبان بیت‌الله، کاسبان سیم و زر بودند و حرم را به بت‌آرایی می‌آلودند. در آسمان تیره و بی‌ستاره‌ی جاهلیت، اما محمّدِ جوان، چون قرص ماه می‌درخشید. مغناطیس محبت او دل‌های آهنین مکّیان را برّاده‌وار ربوده و آوازه‌‌ی جوانمردی‌اش به گوش همه‌ی قبایل قریش رسیده بود. برای یتیم‌بچه‌ی بزرگ شده‌ی قریش، صفت «امین» همان فضل بزرگی بود که اعداءالله به آن شهادت می‌دادند. قوّه‌ی عاقله‌ی محمّد امین وقتی غائله‌ی نصب حجرالاسود بر رکن حجری کعبه را به سرانگشت تدبیر حل نمود، محبّتش در دل‌ سنگ همه‌ی طوایف مکّه رسوخ کرد. حتی قبل از نزول قرآن، وجود نازنین زاده‌ی عام‌الفیل، «لإیلاف قریش» بود ... جامه‌ی مزّمّل چون بر قامت محمد (ص) پیچیده شد، رسول‌الله (ص) از پیله‌ی حراء بیرون آمد. جبرئیل امین، پیک وحی، از ملکوت آسمان‌ها آمده بود تا «امین» را «رحمة للعالمین» کند. پیغمبر آخرالزمان «لااله الا اللّه» را که فریاد زد، نظام طبقاتی حاکم بر حجاز همچون کنگره‌های طاق کسری فرو ریخت. آنچه پیامبر خدا آورده بود، طغیان علیه دنیای جاهلیت بود. مرفّهین خیلی زود قد علم کردند و مشرکین در مقابل او کوتاه نیامدند. آقابالاسران، ترازوی عدالت را در دستان خاتم رسالت همچون شمشیر جهاد می‌دیدند و برده‌زادگان، رسالت اجتماعی‌اش را نفی اربابیت می‌دانستند. تا خارج از مناسبات قدرت بود، نزد مکّیان امین بود و جاذبه داشت. داستان بعثت، اما ماجرای حکومت توحیدی را به دنبال داشت و راه‌زنان بلدالامین آن را بر نمی‌تافتند. غزوه‌ها، همان جنگ فقر و غنا بودند که با اسم رمز «لااله الّا اللّه»، بی‌طبقگی را در دل تاریخ فریاد می‌زدند. توحید حنفی تا رسیدن به توحید محمدی (ص) یک بعثت کم داشت که «لا اله الّا» را به ابتدای «اللّه» اضافه کند. حکومت نبوی، ریشه‌ی استعلای زبردستان و استضعاف فرودستان را یکجا می‌زد تا نقشه‌راه جامعه‌ی توحیدی را برای امّت پیامبر آخرالزمان تا روز قیامت ترسیم کند. امروز رستگاری دنیای اسلام به بازفهمی حقیقت بعثت است. زره توحید، جبهه مقاومت را رویین‌تن می‌کند و شراکت شیخ‌نشینان شکم‌باره با اعداءالله مکّاره، پاشنه‌ی آشیل یکپارچگی امت واحده می‌شود. نفی سلطه غیرالله از خاکستر غزّه، الماس حماس می‌رویاند و در برهوت پیرامون صعده، امپراتور دریا می‌پروراند. ینگه‌دنیا بیت‌اللّات است و قبله اول در اشغال بتان آخرالزمان. تنها طاغیان علیه جاهلیت مدرن می‌توانند ریشه استعمار یاغیان کفر و استحمار باغیان دین را یکجا بزنند. باید پیامبرکردار رضایت رب‌ّالعظیم را بر خوش‌داشت شیطان بزرگ، مقدم داشت. باید از هُبل‌ها اجتناب کرد. باید به بعثت پناه آورد. منتشر شده در روزنامه وطن امروز/ ۸ بهمن ماه ۱۴۰۳ http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4241/1/298367/0 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648