📌شیخی که قطبنما داشت
لیسانس فیزیک را که گرفت، موقعیتهای شغلی به پیشوازش آمدند. یک فعال دانشجویی شاخص بسیجی را که مدرک دانشگاهی در دست داشت، در دولت احمدینژاد حلوا حلوا میکردند. اما او سودای دیگری در سر داشت و رؤیای خاصی در ذهنش میپروراند. تصمیمش را گرفته بود و اینکه از میان ایل و تبارش اولین آدمی باشد که پا به حوزهی علمیه میگذارد، پایش را سست و ته دلش را خالی نمیکرد. آرمانی که در جستجوی آن حاضر بود مسیر زندگیاش را کج کند، از درس و مشق طلبگی میگذشت.
این شد که اهواز را به مقصد قم ترک کرد. رفت اما میدانست که برمیگردد. در چشمانداز زندگیاش دیده بود که زمین بازیاش باید در خوزستان باشد. رفت و چند سالی در قم تلمذ کرد و در قامت یک روحانی برگشت. برگشت تا دغدغههایش را پی بگیرد. دغدغههایی که آب و نانی نداشت، اما دردسر الیماشاءالله! از آن طلبههایش نبود که در پستوی حجره بماند و در انزوای رهبانیت، ضَرَبَ ضَرَبایش را جلو ببرد. در میان قرائتهای هفتاد و دو ملتی از اسلام و مسلمانی، به اسلام ناب رهبری چنگ زده بود و خود را وکیل او میدانست؛ یک وکالت عام برای نفی اسلام خنثی و بیبخار. این فراز از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از بر بود:
«اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبسته مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذره مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست.»
این فراز، شاهبیت و قطبنمای مسلمانیاش شده بود. هیچ چیز به اندازهی بیعدالتی اجتماعی آزارش نمیداد و از هیچ چیز به اندازهی سکوت در برابر ظلم و عافیتطلبی رنجور نمیشد.
ماجرای اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه شاید اولین آزمون جدیاش بود تا نشان دهد اهل هزینه دادن برای تحقق عدالت است. کارگران، ماهها بود که حقوق نگرفته بودند و مالک نااهل کارخانه، بیاعتنا به معیشت کارگران، خر خودش را میراند. شیخ، دوستان طلبهاش را جمع کرد تا در جمع کارگران حاضر شوند و از آنها حمایت کنند. جماعت متحصن نماز ظهر را به او اقتدا کردند و تا السلام علیکم را گفت، تازه دردسرهای بزرگ سراغش آمدند. ویدیوی حضورش در جمع کارگران سر از شبکههای معاند درآورد و آن دختر موفرفری او را مزدور نظام نامید. از آن طرف مسئولین خوزستان از ظاهر شدن چند طلبهی ناشناس در میان یک پروندهی اجتماعی-اقتصادی که امنیتی هم شده بود، ناخرسند بودند.
کلیپ شیخ دست به دست میچرخید و او در میان برخی هملباسهایش باید نگاههای سنگین و پر از سؤال را تحمل میکرد و از چشمهاشان میخواند که طلبه را چه به این قرشمالبازیها! خلاصه دوست و دشمن شروع به نکوهش و شماتتش کردند. اما شیخ، به درستیِ راهی که رفته و کاری که کرده بود، ایمان داشت. او به کمک دوستانش و بعضی مطالبهگران و عدالتخواهان و جریان دانشجویی حمایت از کارگران را ادامه دادند و پای وزر و وبالش ایستادند تا گره از کار فروبستهی آنها باز شد و پرونده هفتتپه به نفع کارگران به سرانجام رسید.
وقتی رهبری در دیدار رمضانیاش با دانشجویان، مهر تأییدی بر مطالبهی آنها زد، جریانهای شماتتگر رفوزه شدند. شیخ اما قطبنمایش از اول میزان بود و تکلیفش با خودش روشن. تکلیفش این بود که مطالبهی عدالت را ادامه دهد و از هزینههایش نترسد.
از آن حلوا حلوا کردنها دیگر خبری نبود و شیخ اینبار خودش به پیشواز یک مسئولیت خطیر رفت و شد معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر خوزستان. نه برای اینکه فقط بگوید «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»؛ میخواست امر به معروف را اول برای حاکمان و صاحبان قدرت و مبارزه با باندهای زر و زور و تزویر اقامه کند. از آن کارهای پر دردسر و بی آب و نان. شیخ به حکم آن وکالت عام جنگیدن برای عدالت را انتخاب کرده بود تا مسلمان باشد؛ از جایگاه حقوقیاش در پروندههای زیادی از مفاسد ورود کرد و منشأ خیر شد. این اواخر از او شکایت شد. در پروندهی میدان میوه و ترهبار اهواز با اصحاب قدرت و ثروت درافتاده بود. شاکی خصوصی او را به دادگاه ویژهی روحانیت کشاند. حالا ده روزی میشود که شیخ محسن #ریسمانسنج در زندان است.
شیخ میتوانست معلم فیزیکی باشد و سر برج حقوقش را بگیرد و بچسبد به زندگیاش. یا در فلان دستگاه کار فرهنگی کند. اما میخواست خشخاشی و ذره مثقالی برای امروز و فردای مردم سودمند باشد. امروز بعضی از آنها که در ضَرَبَ ضَرَبا گیر کردهاند، از گیر افتادن او خوشحالند و دوباره شماتتش میکنند که طلبه را چه به قرشمالبازی! اما شیخ محسن قطبنما دارد و دوباره برمیگردد و ادامه میدهد؛ آبدیدهتر از قبل!
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همینجا جا ماند و برنگشت. در روضةالشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زندهتر از همیشه بالای سر شهدای حزبالله ایستادهاند. در روستای نبیشیت کنار مزار غریبانهی سیدعباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش. در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانیام با لبخند و لهجهای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشهی پیراهنش سنجاق کرده بود...
📷 تصاویر مربوط به روضة الشهیدین در ضاحیه جنوبی بیروت و مزار سید عباس موسوی در روستای نبیشیت بعلبک.
✍🏼#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همینجا جا ماند و برنگشت. در روضةالشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که ه
▫️ما با هم خویشاوندیم
برای #لبنان که یک تکه از وجودم در آن جا مانده است.
احوالش را که میپرسم، تعریفی ندارد. صحنههایی که در بیمارستان به چشم دیده، دلخراش است و او در شوک حادثهی دیروز مانده. انفجار آن وسایل لعنتی، رد خون را روی آسفالت مسیر تشییع شهدای لبنان کشانده. صدای گوشخراش انفجار بیسیم در چند قدمی او و تصویر متلاشی شدن آن مرد هنوز در ذهنش با دور تند تکرار میشود. این بیم و هراس، این اشک و اندوه، این ناامنی و جنگ، سالهای سال است که مهمان ناخواندهشان شده.
ما با هم خویشاوندیم. کاری به مرزهای جغرافیایی ندارم که مثل پرچینهای یک مزرعهی بزرگ، سُفلی و عُلیای زمین خدا را از هم جدا میکنند، اما آسمان بالاسر آنها را نه. تا خدا بوده و هست، دعوای آدمها روی زمین بوده و دعای آنها رو به آسمان. ما با هم خویشاوندیم. تفاوت زبان و گویش شاید ذهنها را درگیر کند، اما بند دلها جور دیگری گیر میکند. زبان دل، بیالفباست و زبان سَر در شرح دلدادگی صُم بُکم.
ما با هم خویشاوندیم. فکرها و اندیشهها، مشترک یا واگرا برای ما ریشه نمیسازند، اما باورهای همگرا چرا. نهجالبلاغهی علی (ع) با قرآن چاپ بیروت برادر میشود، اما با قانون اساسی آمریکا نه. ما با هم خویشاوندیم. مهم نیست که عباس و علی و حسین در «عروس خاورمیانه» شهید میشوند یا در «امالقرای جهان تشیع». اشک و اندوه و سوگ، زبان دل را میفهمد و همگرایی باور را و انسانیت آسمانی بیپرچین را.
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همینجا جا ماند و برنگشت. در روضةالشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زندهتر از همیشه بالای سر شهدای حزبالله ایستادهاند. در روستای نبیشیت کنار مزار غریبانهی سید عباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش، در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانیام با لبخند و لهجهای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشهی پیراهنش سنجاق کرده بود.
من جا ماندم کنار مردمی که هموطن من هستند، اگرچه از یک خاک نیستیم. پیش از آنکه با اهالی ضاحیه خویشاوند سببی شوم، قوم و خویش نسبی بودم. امت عشق کجا زبان و نژاد و جغرافیا میشناسد و چه پیوندی محکمتر از پیوند مسلمانی و چه نسبی شریفتر از محب علی (ع) بودن؟!
امروز همه سوگوار شهدای لبنانیم و دلآشوب امنیت بازماندگان. مگر مزار گلگونکفنان حزب الله با بهشت شهدای تهران فرقی میکند؟! خدای صنعا و دمشق و بیروت و بغداد، همان خدای تهران است؛ همان خدای قدس شریف. بله ما با هم خویشاوندیم و میدانم عاقبت همین خویشاوندی بلای جان اسرائیل خواهد شد.
✍🏼#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
هدایت شده از لفظ قلم | زهرا محسنیفر
🔴نباید فریاد انتقام را خاموش کرد
تجربهی چند سال اخیر نشان داده فشار افکار عمومی محرک اقدام نظامی تلافیجویانهی ایران نخواهد بود. بالاترین سطح مطالبهی انتقام، در ماجرای شهادت شهید سلیمانی اتفاق افتاد. عواطف میلیونها ایرانی در حادثه تروریستی فرودگاه بغداد جریحهدار شد و خون آنها به جوش آمد. عکسالعمل نظامی ایران، حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد بود که در ادبیات رهبری صرفا در حد یک سیلی تعبیر شد.
دکترین امنیت ملی ایران گویا انتقام را یک پروسه میبیند، نه یک پروژه. بنابراین علیرغم مطالبه عمومی انتقام در ماجرای شهادت بزرگان جبهه مقاومت و مفاخر ایرانی (شهید سلیمانی، شهید فخریزاده، شهید سید رضی و ...) تاکنون شاهد اقدام نظامی تلافیجویانهی دفعی، ضربتی و پرهیاهو از جانب ایران نبودهایم. درست یا غلط بودن آنچه از آن به «صبر استراتژیک» تعبیر میشود با اهلش، اما تصویری که از این دکترین در ذهن آحاد جامعه ایجاد میشود، اهمیت دارد. افکار عمومی را نباید بیپاسخ رها کرد، و الّا رسانههای دشمن ضعف را بجای صبر به مخاطبان خود القا میکنند.
اگرچه افکار عمومی تاکنون ایجاباً محرک انتقام پروژهای نبوده، اما ممکن است سلباً مانع اقدام درخور بوده باشد. کلیدواژهی پربسامد «تلهی جنگ» در رسانههای مصور و مکتوب داخلی و ترس و واهمهای که کانالهای تلگرامی از بالا و پایین شدن آلاکلنگی قیمت ارز و سکه در نتیجهی اقدام نظامی احتمالی ایران در دل مردم میاندازند، شاید ته دل تصمیمگیران را هم خالی و پایشان را سست کند.
اما چنانچه ایران واقعا قصد اقدام تلافیجویانهی همسطح داشته باشد، قطعا به حمایت افکار عمومی نیاز دارد. باید پژواک پرطنین انتقام از حلقوم مردم به گوش برسد. مردم باید برای تصمیم نظامی نظام پشتوانه ایجاد کنند. باید دل نیروهای حافظ امنیت را قرص کنند که پای تبعات انتقام میایستند.
همهی این حرفها را که کنار هم بگذاریم، به این نتیجه میرسیم که نباید صدای «انتقام انتقام» مردم را خفه کنیم. نباید نگران بالا رفتن توقع و انتظار افکار عمومی و سرخوردگی احتمالی آنها باشیم. نباید نگران دستپاچه و هیجانی شدن نیروهای مسلحمان باشیم. آنها که فریاد انتقام سر میدهند، همانها هستند که به تدبیر امنیتی نظام اعتماد دارند. این فریادها، اعتمادآفرین و پشتوانهزاست. آن را بایکوت و محکوم نکنیم.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
هدایت شده از سِدخارجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران تسلیت 🖤
#معدن_طبس
@SedKhareji ✔️
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴ما در وسط جنگیم
گلواژهی «تلهی جنگ» همان باور «نه غزه، نه لبنان» است که رنگ و لعاب دیپلماتیک به آن دادهاند تا شعارهای سخیف هشتاد و هشت را اینبار با ادبیات شکلاتپیچ به خورد مردم بدهند. یادمان نرفته همین گوگولیهایی که معتقد به تنشزدایی با شیطان بزرگ هستند، میگفتند ایران را چه به جنگ با داعش! عراق و سوریه بروند با دولت اسلامی عراق و شامات، بجنگند و ما تخمهمان را میشکنیم. نشستند و تخمهشان را شکستند و حاج قاسم رفت و عراق و شامات را از چنگ داعش درآورد تا آن جانوران نتوانند نگاه چپ به ایران بیندازند.
حالا غزه ویران شده و #لبنان در بطن یک جنگ تمامعیار است و مهمان دیپلماتیک ما در پایتخت سیاسی کشور ترور میشود و ما داریم قورباغهپز میشویم. اسرائیل خطوط قرمز را یکی پس از دیگری لایی میکشد و ما با خط دیپلماسی میخواهیم زنگی مست را رام کنیم و تیغ از کف او بگیریم. نتانیاهو بدون سهو لسان تمام جغرافیای ایران را تهدید به حمله میکند و ما در سازمان ملل دنبال کاپ اخلاق میگردیم.
آمریکای بیچشم و رو بیچشمداشت و با صدای بلند از ماشین نسلکشی اسرائیل حمایت میکند و به گور سازمانها و معاهدات و کنوانسیونهای بینالمللی میخندد و ما برای حمایت از جبهه مقاومت استخاره میزنیم و در به در دنبال یک سازمان بینالمللی هستیم که بیاید در منطقه و امنیت را تأمین کند! حاضریم حرف ولی خدا را زمین بگذاریم و با عقبنشینی غیرتاکتیکی، با خدا بجنگیم اما برای انتقام سخت از باند تبهکار صهیونیستی تاس میاندازیم و دلدل میکنیم. هیچ صلحی بدون اقتدار به دست نمیآید و پشت تحمیل هر جنگی یک انفعال وجود دارد. ما به تصمیم نیروهای حافظ امنیتمان اعتماد داریم و به تصمیمسازیهای ملاحظهگرایانه انتقاد.
✍🏼#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
⚫در رثای نصرالله
ای سیدالشهدای مظلوم مقاومت و ای عالیجناب بیهمتای مجاهدت! اینک که مقام شهود را به احلی منالعسلِ شهادت مزمزه کردهای و از زندان مخفیگاه خاکی به فراخنای ملکوت افلاکی پر و بال گشودهای، لختی درنگ کن و دل به ما مصیبتزدگان و سوگوارانت بسپار. بشنو که با تو قصهها داریم، پرغصه.
سیدنا! میبینی که ما قیمت مقاومت و هزینهی سازش را با عقل معاش میسنجیم و مذبذب و سرگشته بین دو صندلی جنگ و صلح مینشینیم؟ در نزاع تمدنی و تاریخی حق و باطل، هویتمان را تابع امنیتمان کردهایم. میدان را مزاحم دیپلماسی و دیپلماسی را قربانی میدان میپنداریم؟ اما تو چه؟ تو با عقل معاد، چرتکهی عافیتطلبی و مصلحتاندیشی را شکستی و به موهبت عینالیقین و مرحمت صبر آهنین بر بُراق جهاد و شهادت نشستی.
کیست که نداند در حسابگری ختم روزگار بودی و در درایت، همه را آموزگار. عقل کُل بودی و پیش ستون خیمهی مقاومت، چون سربازی فرمانبردار مطیع محض میشدی؛ سمعاً و طاعتاً. فقیها! عالما! حکیما! تو نیک گفتی و ما درست نشنفتیم: جایی که آب هست، چه حاجت به تیمم است؟! ما دست و رو نشستهها پیش ولیّ خدا استراتژیست شدیم و به «تلهی جنگ» او را انذار دادیم.
ترس از نان، آفت ایمانمان شد و پرهیز از تنش، لقلقلهی زبانمان. تو برای حسینِ زمان بسط ید بودی و ما دغدغهی خاطر. ما به وقت یاری حق تاس میانداختیم و تو با حضرت حق نرد عشق میباختی. تو برای آزادی قدس، نبرد حیثیتی میکردی و عدهای آن را جنگ نیابتی میدیدند.
تو مرد رزم بودی و ما استخاره میزدیم
در فتح قدس، حاجت هیچ استخاره نیست ...
چگونه سی سال رنگ آفتاب به خود ندیدی، اما روشنی چشم مقاومت بودی؟ بگو ای شجاعدل که چگونه در کوران حوادث و جنگها، از مزارع شبعا و حرب تموز تا طوفان الاقصی و وعدهی صادق، گرانیگاه و قوت قلب رجال الله فیالمیدان بودی؟ در غرب آسیا، آنجا که کوتولههای شیخنشین قربة الیالطاغوت، گاو شیرده کدخدا شدند و با سگ هار آن عادیسازی روابط را پیشه کرده و غیرت را قورت داده و مسلمانی را قی کردهاند، تو ای بلندمرتبه! چه باشکوه بر کرسی رهبری آزادیخواهان و مردصفتان تکیه زدی و شرافت عربی را با ملاحت نبوی و فصاحت علوی به هم آمیختی و یگانهی روزگار شدی.
نه، من هرگز اجازه نمیدهم که طنین رجزهای پرصلابت «هیهات منالذله» تو در من گم شود. پژواکِ برآمده از جانِ «ما ترکناک یابن الحسین» تو تا قیامت کبری در مغز من شور و در دلم آتش بهپا میکند. بزرگا! محبوبا! شهیدا! آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفسهای مجاهدان راه قدس، زبانه میکشد. به تکهتکهی پیکر پارهپارهات سوگند که نصرالله، با شهادت تکثیر میشود و #حزب_الله با صلابت ترمیم. و این حماقت تاریخی دشمنان خداست که با حذف فیزیکی دوستان خدا، آنها و راه و رسم نامیرای آنها را جاودانه میکنند. یزید در زبالهدان تاریخ است و حسین (ع) ایستاده بر زِبَر ماسوی. و یاران حسین (ع) را هیچ فرجامی جز شهادت نیست. هنیئاً مریئا!
منتشر شده در روزنامه وطن امروز
۹ مهرماه ۱۴۰۳
http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4141/5/292563/0
✍زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفسهای مجاهدان راه قدس، زبانه میکشد.
✍🏼زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
تو به ما جرأت طوفان دادی❤️
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب، بابای کودکان یتیم غزه برگشته بود. برق چشمانشان را نمیدیدی که چگونه به آسمان پرشهاب خدا خیره شده؟ و نمیدیدی که چگونه دل کوچکشان غنج میرود برای غرّش مردانهی ابرفراصوتها؟ همان بچگکانی که از موج انفجار بمبهای اسرائیلی قالب تهی میکردند. دیشب ایران برای یتیمان عالم بابایی کرد. قیمت این لبخندها و شادیها چند است؟
ایهاالناس! در دنیای جنتلمنهای کودککش، دیپلماسی عمومی با شلیک موشکهای مقاومت توسعه مییابد. امید ناامیدان عالم، شعف کودکان هراسان، لبخند بیوهزنهای شکسته، قوت قلب مجاهدان پابرهنه؛ پیش خدا سربلندیم که برای خشنودی او، بندگان مظلومش را خشنود کردهایم. جمهوری اسلامی ایران در طرف درست تاریخ ایستاده است.
#وعده_صادق
✍زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
ضربالمثلها گاهی موشکهای نقطهزناند و گاه بمبهای سنگرشکن. برخی به غایت دقیقاند و بعضی بیاندازه ویرانگر. ضربالمثلها هرچه هستند، موجزند؛ مختصر و مفید. مخصوص آدم چیزفهم. ضربالمثل را نمیتوان ترجمه کرد. روح و معنای عمیقش در ترجمه به فنا میرود. زهرش گرفته میشود. کشندگیاش تلطیف میشود. تیغ برّندهاش، کُند میشود. اما چاره چیست؟ گاهی لازم است با زبان ضربالمثل با دشمن نفهم مذاکره کرد.
«دیگی که برای من نجوشد، بگذار سر سگ در آن بجوشد». این ضربالمثلِ خونچکانِ فارسی را کسی باید به عبری سلیس و انگلیسی روان و عربی فصیح ترجمه کند و بدهد دست نتانیاهو و بایدن و جوجهشاهزادههای شیخنشین منطقه تا شیرفهم شوند که اگر سگ هار صهیونیست افسار پاره کند و بخواهد به شریانهای اقتصادی و حیاتی ایران ضربه بزند، خاورمیانه روی هوا خواهد رفت. در انبار باروت، جرقه کار آتشفشان میکند. جمهوری اسلامی ایران لنگرگاه سکون و گرانیگاه امنیت است. اگر آسیب ببیند، برای دیگران امنیتِ گزینشی و ویآیپی نداریم. وعدهی صادق ۲ فقط فندکی بود که ایران زیر دیگ انتقام کشید. آب دارد کمکم جوش میآید. بگذار صدای عوعوی سگ بیاید.
✍️زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
جالوت را کلوخی از پا انداخت و نمرود را پشهای. موسی (ع) را تکه چوبی در نیل نجات داد و محمد (ص) را تار عنکبوتی در ثور. امداد الهی گاهی کلوخ و پشه را آلت قتّاله میکند و چوب و تار را آب حیات. خدا گردنکشی را با پشیزی تحقیر میکند و اولوالعزمی را به ارزنی گرامی میدارد.
رجال الله، مسلّح به آلات قتّالهی الهیاند و مؤیّد به آب حیات ربّانی. گنبد آهنین برای پهپاد حزبالله تار عنکبوت میشود تا سربازان صهیون تار و مار شوند. ایهاالناس! اسرائیل رفتنی است، چه با سطل آب، چه با انتفاضهی سنگ. تا خانه ربّی دارد، ابابیل حریف فیل است. این سنت خداست؛ پابرهنهی بیابانپروری که طعم شِعب ابیطالب را چشیده، مزّهی حصر دریایی را به غاصب سرزمینهای اشغالی میچشاند. این خون کودکان غزه نیست که بر زمین میریزد؛ آبی است که به خوابگاه مورچگان میرود و ضیافتِ تکاوران کودککش را «شام آخر» میکند.
در دایرهی هستی، جفت و جور کردن پشیز و ارزن کار خداست، اما نصر الهی تنها از آنِ کسانی است که باریکهی غزه را مثل تنگهی اُحد رها نکنند. فتح قبلهی اول تنها در گِرو پشت کردن به قبلهی دنیا (ینگه دنیا) است. کور خواندهاند غاصبان خودخواندهی درمانده؛ «نهر تا بحر» مِلک طلق بندگان مستضعف است، نه «ارض موعود» راندگان مستکبر. «النّصر بالرّعب» نصیب کسانی است که نترسند و نترسانند. باذن الله، پیروز این نزاع تمدنی جبههی مقاومت است. رمز نصرت فئهی قلیله بر فئهی کثیره، خدایی شدن است.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🇵🇸در ستایش سنوار
ای مجاهدِ مستورِ نشسته در میانهی آوار سنگ و آهن و چوب! دستار از چهره باز کن و نقاب از رخ برافکن. چگونه اینچنین بیپروا جمجمه را به خدا دادهای و شتابان سودای خاک داری؟ لختی درنگ برادر! خدا را با تو کاری هست. گمان کردی خدای خلوتِ خرابههای باریکهی غزه بندهی خالص خود را رها میکند تا گمنام و پنهان جان دهد؟! خدای غیور را با بندگان صبور عهدی است که اخلاص را با افشا جزا دهد. باز کن چفیه را مؤمن تا ببینیم که کدام دلاور است که کاسهی شکستهی سر و بازو و زانو را پیشکش حضرت حق کرده تا حقیقت آرمان و ایمانش را فریاد زند.
تو همان نیستی که آواره به دنیا آمدی و زیر آوار از دنیا رفتی و فاصلهی اردوگاه تا گذرگاه را با جهاد و شهادت پر کردی؟ مادرت تو را نام چه نهاد که حیاتت الهامبخش مبارزان قدس شد و مماتت حیاتبخش مجاهدان اقصی؟ جوان، اسیر شدی و پیر، آزاده. اسارت، سرت را به سنگ نزد و انتفاضهی سنگ، سودای مسلح کردن حماس را از سرت نینداخت. یا یحیی! قسم به صفحهی آخر زندگیات که صحنهی باشکوه بندگی است؛ تو کتاب را به قوت گرفتی و سلاح را به قدرت. عصا را انداختی تا باطلالسحر جادوی بنیاسرائیل شوی. ابو ابراهیم! تبر را زدی تا بت بزرگ صهیون را سرنگون کنی.
طوفانی که در واپسین سال حیات طیبهات به پا کردی، اسرائیل را به آغازین روزهای حیات خبیثهاش برگرداند. ضربهی کاریات، عادیسازی روابط شکمبارگان مسلمان با زرسالاران یهود را تا ابد تابو کرد. تو «نظم نوین» شیاطین را آشفته کردی. قبلهی اول را قضیهی اول کردی. جاسوس اسرائیل نه، تو کابوس اسرائیل بودی. تو، خودِ تو بودی که دیوار مرزی را شکستی تا مرز بین حق و باطل و فاصلهی میان آدمیت و دنائت را شفاف کنی. غزه را کربلا کردی تا «کل یوم عاشورا» از یاد بشر نرود. حیثیت مرگ را به بازی گرفتی وقتی شهادت را در جنگ تن به تانک، گرم در آغوش کشیدی. سنوار! تو حسینوار زندگی کردی و ققنوسوار از خاکسترت برمیخیزی و تکثیر میشوی. ای آوارهی مجاهدِ اسیرِ آزادهی جانبازِ شهید! لختی درنگ! خدا را با تو کاری هست...
#یحیی_سنوار
✍🏼زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
ساحران، یک لحظه ریسمان جادو را با اژدهای درّندهخو قیاس کردند و عِقاب داعیهدار ربکمالاعلی را با رضای عالی اعلی تاخت زدند. فرعون، آنی پیش از آنکه پا به نیل تر کند، فرصت بازگشت داشت، اما آنکه غرّه میشود، لاجرم غرقه میشود. مجاهدان ساعتی از گردنهی اُحد غفلت کردند و چیزی نمانده بود مشرکان گردن اسلام را بشکنند. حُر، در مرز مویین سعادت و شقاوت مردّد ایستاده بود و یک دم به نقطهی ترجیح عزّت به ذلّت رسید. توّابین به ما آموختند که قیام دیرهنگام شاید هیچگاه غیاب نابهنگام را جبران نکند. زمان، همیشه حلّال مشکلات نیست؛ گاهی استدراج، عین ابتلاست. زمانشناسی کم از زمانهشناسی ندارد. گاهی علّت تضعیف جبههی ایمان، تعلّل اهل ایمان در عمل به تکلیف است. کتاب تاریخ، مملو از صفحات تکراری است.
امروز غزّه و ضاحیه، صحنهی مرگ و زندگی حق و باطل است. یک لحظه غفلت در تبیین و تبلیغ مظلومیت مردم فلسطین و لبنان، اژدهای حقیقت را لقمهی چرب جادوی رسانه میکند. یک آن غرّه شدن به پیروزیهای تاکتیکی، ممکن است غرقه شدن در شکستهای استراتژیکی را در پی داشته باشد. ساعتی غفلت از گردنهی غزّه، چه بسا گردن مقاومت را بشکند. تنها «وعدههای صادق» بهنگام، «طوفانالاقصی» را امتداد میدهد. عملیات تلافیجویانه گاهی جای اقدام پیشدستانه را نمیگیرد. تعلّل در مواسات مؤمنانه و کمکهای بشردوستانه، نوشدارو بعد از مرگ سهراب میشود. تب طلا، علامت بالینی غفلت از مردم مبتلا است. در زندگی ما «آن»هایی است سرنوشتساز؛ آنها را دریابیم.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴تابوی خاک
🔹تابوها مثل دومینو هستند. با یک خطای محاسبه یا سهو لامسه میریزند و شکسته میشوند و با خیزی پیشرونده آوار میسازند. درست مثل قبح یک گناه یواشکی که اولش عذاب وجدان است و تکرارش به جسارتِ عریان میانجامد. دومینو به تلنگری فرو میریزد و تابو گاهی گلولهی برفی است که میافتد و میخزد و بهمن میسازد. انگار صغیرهای است که جرأت به آن و استمرار در آن کبیره میسازد. تابوهای مقدس را باید مثل بار شیشه با احتیاط از نسلی به نسل دیگر جابجا کرد. باید مثل آینه از ساحت آنها غبارروبی و ابهامزدایی کرد.
🔸تابو گاهی حریم است؛ مرز است، سد است؛ مثل پدافند است. باید قرص ایستاد و برای تابو ماندنش سینه سپر کرد. یک مشت خاک چه ارزشی دارد وقتی بالش میّتی میشود؟ اما یک وجب خاک، قیمت ندارد وقتی نام آن وطن است. سهم ما از خاک مستطیلی بیش نیست، اما وطن جان میدهد برای جان دادن. فلسطین میداند که با تابوی «خاک»، نمیتوان شوخی کرد. برود، رفته است؛ چه یک وجب، چه صد وجب! مسلمانان، تابوی «امت واحده» را جدی نگرفتند و گسستند و تباهی پشت تباهی در ملل اسلامی به بار آمد.
🔹عملیات «روزهای توبه»، تابوشکنی بود. اسرائیل تلنگر اول را به دومینوی تعرض خاکی زد. به طمع بهمن، گلولهای برفی سمت ایران انداخت. صغیرهای مرتکب شد که باب کبیره را باز کرد. تابوی خاک، سوژهی فکاهی نیست. برای تابو ماندنش خونها ریخته شده و خون دلها خورده شده. قوارهی مگس چه به هماوردی سیمرغ؟ فرمود «غلط اضافه» معادل تسطیح تلاویو و حیفا است. این باید در دایرهی محاسبهی باند تروریستی میبود که نبود. چرا؟ چون ما بجای محاسبهگری، ملاحظهگری میکنیم و میخواهیم از جنگ حق و باطل مساوی بگیریم؛ این به آن در! چرا ملاحظهگری؟ چون به تابآوری مردممان ایمان نداریم. چون برآورد ما از خودمان، ضعف است. به زبان نمیآوریم و گاهی خلاف آن را شعار میدهیم، اما بی تعارف، خمیرمایهی مقاومت را در بافت جامعهی ایرانی انکار میکنیم. خطای محاسباتی همین است. نقطهی اتکای تابوشکنی اسرائیل، همینجاست.
🔸حال چه کنیم؟ باید زیراب این محاسبه را زد که زد و خورد ما و آنها پینگپنگوار ادامه مییابد و آخرش شخص ثالثی پرچم سفیدی بلند میکند و هر که رَود خانهی خود. باید اسرائیل را از «روزهای توبه» به توبه کردن انداخت تا دیگر با خاک ما شوخی نکند. سخت است، اما باید این تابوی شکسته را رفو کنیم. برای خونخواهی ضربه نزنیم؛ به قصد خونریزی قتال کنیم. موازنهای در کار نیست. چشم در برابر چشم، موازنهی حزبالله و حماس با صهیونیستهاست. ما آسیب ببینیم، با نابودی جبران میکنیم. دلنگران مردم نباشیم. عوام مردم کیلومترها از خواص سبقت گرفتهاند. خسارت بزرگ، آسیب پدافند نیست؛ کوچک شمردن ایمان و توان مردم است. غفلت از مؤلفههای قدرت ایران است. باید محاسبات را اصلاح کنیم. باید تابوی خاک را بند بزنیم.
✍🏼زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
هدایت شده از مرکز هنر و رسانه بارقه
#لوح
📌توهم پیروزی
🖌ایده و اجرا : سید رضا احمدی
🔸️تهیه شده در مرکز هنر و رسانه بارقه
🔹️آبان ماه ۱۴۰۳
@bareghehmedia
هدایت شده از مرکز هنر و رسانه بارقه
#رُقعه
این وعدهی صادق ماست که موشکهایمان عمودی بخوابند و سربازان شما افقی. ابرفراصوتها منظّم ببارند و کروزها شلخته درو کنند. بله عاقبت زمینخواران، زمین خوردن است. گوشی نه، این دستهی بازی دنیاست که بازیچهی دست یهود شده و تیغ تیز رسانه در دست زنگی مست، بدمستی میکند. اما باطلالسّحر مقاومت کار خودش را کرده و با توییتِ برپای فرمانده هم جیک هیچ سربازی درنمیآید. دیگر حنای دروغ رنگ باخته و کلک رسانه نخنما شده. واقعیت این است که جنگ ادراکی هم جلوی به درک رفتن شما را نمیگیرد. آنها که قدرت مقاومت را با سِحر رسانه وارونهنمایی میکنند، همان نوادگان فرعوناند که عصای موسی (ع) را فتوشاپ میخواند و شکاف نیل را گذرگاه فتح میدید! توهّم برتری، در ذات ابلیس آتشنهاد است. اما ارض موعود، ارث بندگان پاکطینت خداست.
🗒نویسنده متن: زهرا محسنیفر
@bareghehmedia