بنویسید آقا!
سرِ کوی و بَرزن بنویسید:
ایامِ غربتِ ۳۰ ساله یِ علی شروع شد...
هر کی هر چی داره!
کانال، پیج، منبر، هیئت، کلاس، مدرسه، دانشگاه
روایت از امام صادق فرمود:
در کوچه هر کسی با هر چه در دست داشت مادرِ ما رو کتک میزد...🥀
ماها هم هر چی در دست داریم باید برایِ فاطمیه خرج و کمک کنیم تا پرچمِ عزایِ مادر برافراشته بمونه.
بَشارِ مَکاری از یارانِ امام صادق،
میگه رسیدم خدمتِ امام صادق.
حضرت در حالِ خوردنِ خرما بود.
تا نگاهش بهم افتاد بهم تعارف زد که بشار بفرما بیا از این خرماها میل کن! عرض کردم:
آقا در مسیرِ اومدن به خدمتِ شما،
چیزی دیدم که بدجور ناراحتم کرد طوری که الان بغض گلومو گرفته و اشتهام کور شده...
امام فرمود:
تو رو به حقی که به گردنت دارم!
بیا از این خرماها میل کن...
بخاطرِ اصرارِ زیادِ آقا چند خرما میل کردم.
آقا فرمود چه اتفاقی در مسیر دیدی؟
گفتم در بینِ راه دیدم مامورینِ حکومتی زنی رو دستگیر کردن و با تازیانه به سرش میزدن و به طرفِ دربار می بردنش و اون زن هم از سرِ بیچارگی فریاد میزد:
اَلمُستَغاثُ بِاللهِ وَ لِرَسوله!
فریادِ کمک خواهی به خدا و پیامبرش می برم!
هیچکی جرات نداشت جلو بره برایِ کمک!
آقا فرمود چرا کتکش میزدن؟
گفتم اینطور که شنیدم پایِ این زن لغزید و به زمین افتاد و وقتی افتاد گفت:
لَعَنَ اللهُ ظالِمیک یافاطِمه!
خدا ظالمینِ در حقِ تو رو لعنت کنه فاطمه!
مامورینِ حکومتی حرفش رو شنیدن و دستگیرش کردن و با تازیانه می بُردَنش.
بشار میگه همین که امام صادق ماجرا رو شنید گریست به قدری که اشک محاسنِ شریف که هیچ بلکه سینه یِ مبارک از اشک نَمناک شد! فرمود:
پاشو بشار که به مسجد بریم
و برایِ آزادیِ اون زن دعا کنیم!
عازم شدیم و آقا برایِ آزادیِ اون زن دعا فرمود و کسی از یارانش رو فرستاد تا پیگیرِ خبرِ آزادیِ اون زن بشه و او هم با خبرِ آزادیِ اون زن برگشت...
04-Fatemie-Aval[Shab1]-1402[1445]-Mejid Reza Nejad-Shoor[01].mp3
4.62M
آقا شما که بر حالِ اون زن گریستی
دعا کردی و آزاد شد
خدا خیرت بده.
اما عزیزِ دلم...
کاش کسی هم
برایِ شفایِ فاطمه دعا میکرد :)
مادرموای🥀
لاهوت
آقا شما که بر حالِ اون زن گریستی دعا کردی و آزاد شد خدا خیرت بده. اما عزیزِ دلم... کاش کسی هم برایِ
یــاربنصیبهیـچغریبیدگرمکن
داغےکهگیسوانحسنراسپیدکرد 💔
حسنموای:(