یه اتفاقی به کارگردانیِ عمر بن خطاب در روزِ شهادتِ پیامبر افتاد که رسما بایکوت شده.
پیامبر روح از بدنِ مبارکش خارج و شهید شد اما هنوز کسی به صورت عمومی نمیدونه که پیامبر شهید شد و از دنیا رفته. ابوبکر اون موقع کنارِ پیامبر نبود و ظاهرا در منطقه ای دیگه بود و تا اومدنش مقداری طول میکشید. عمر به اتاقِ پیامبر میره و پارچه یِ صورتِ پیامبر رو کنار میزنه و میگه:
پیامبر چقدر بیهوش شده! او تا منافقین رو تار و مار نکنه نمیمیره! منافقین فکر میکنن پیامبر مُرده اما او نَمُرده و مثلِ موسی که چهل روز رفت و همه خیال کردن مُرده، او هم رفته پیشِ خدا و برمیگرده، هر کسی بگه پیامبر مُرده خودم میکُشَمِش!
کلی کولی بازی درآورد! هر چی بهش میگفتن پیامبر دیگه جان داده و آیه یِ قرآن میخوندن که بس کنه، قبول نمیکرد.
تا اینکه ابوبکر از راه رسید و دقیقا همون آیاتی که دیگران گفتن رو برایِ عمر خوند تا عمر آروم شد.😐
گرفتید چی شد؟
عمر اینقدر کولی بازی درآورد تا رئیسش از راه برسه و با پیکرِ پیامبر کاری نکنن، رئیسشم که رسید گفت پاشو دیگه فیلم بسه من رسیدم😂
نکته ی باحال اینجاست که عمر به ابوبکر گفت اینایی که گفتی از قرآن بود؟
ابوبکر گفت آره...
گفت آروم شدم😂 (ارواح عمه ش که ننه ش هم میشه)
همین آیات رو دیگران قبل از ابوبکر هم میخوندن اما او قبول نمیکرد!
همچین حروم لقمه هایی بودن.
#عمرلعنتالله
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]