لاهوت
#فضیلت 🍇 #صوتی داستان غلام سیاه و مولا علی #ابوتراب [ @abooturab110 ]
#فضیلت 🍇
#متنی
•داستانغلامسیاهومولاعلی•
ازوق ابن رباته روایت میکند:
غلام سیاهی را خدمت امیرالمؤمنین در مسجد کوفه حاضر کردند.
گفتند:
+اعتراف کن
-یاامیرالمومنین سارقم
+انت سارق؟
-بله یامولا من سارقم!
مولا برای بار بعد فرمود:
+مادرت به عزایت بنشیند تو سارقی؟
-بله من سارقم
امیرالمؤمنین فرمودند:که دیگر باید حد بر تو اجرا شود.
پس امیرالمؤمنین دست راست این غلام را قطع کرد.
بعد از اجرای حد؛غلام سیاه با دست چپ دسته راستی که بر آن حد جاری شده و قطع شده بود را گرفت و همینطور که خون از دست او میچکید میرفت بیرون.
ابن کواب به این غلام سیاه رسید.
(توضیحی مختصر از ابن کواب:خلاصه بخواهیم بگوییم کسی بود که میرفت سر سفره ی معاویه می نشست و میامد امیرالمؤمنین را در کوفه مورد آزار و ازیت قرار میداد و این خبیث خیلی به مولا جسارت و اهانت کرد)
وقتی به غلام رسید فهمید که مولا حد را اجرا کرده خواست برای سوء استفاده جلو برود و همین کار را کرد؛به سوی غلام رفت و گفت:
+کی دستت رو بریده؟
غلام سیاه در اینجا جوابی به ابن کواب میدهد که ابن کواب در بهت و حیرت فرو میرود:
قطع یمینی؛سیدالوصیین،قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلين،مول الناس بالمومنین،یعسوب الدین،علم الراشدین،خلیفة الرسول الرب العالمین،شفیع یوم الدین،شمس الصالحین،قاتل المشرکین،حبل الله المتین،الامام المبین،افضل المجاهدین، ازهدالزادهین،صراج المتقین،غیاث المستغیثین،هو ولله امیرالمؤمنین قطع یمینی بلیغ البیان،فصیح السان،العالم بالعدل و الحسان،و...(به خاطر زیاد شدن مطالب دیگر ادامه اش رو نمی نویسیم)
خلاصه ابن کواب وا رفت از این غلام؛گفت:
+علی دست تورا بریده و به تو حد اجرا کرده آن وقت تو از فضائل او میگویی و مدح اش میکنی؟!
-چگونه مدح علی را نکنم به طوری که حب علی با پوست و گوشت ام اجین شده است؟
ابن کواب وارد مسجد کوفه شد؛رفت خدمت امیرالمؤمنین.
به مولا گفت:
شما بر غلام حد اجرا کردی و وقتی من پیش غلام رفتم شروع به مدح کردن و گفتن فضائل شما کرد.
آقا امیرالمؤمنین پاسخ دادند:
ما یک قومی داریم؛اگر اینها را با شمشیر تکه تکه کنم تنها حب آنها به من بیشتر میشود.
و اقوامی هم هستند که اگر عسل مصفی را هم در دهن آنها بگذارم فقط بغض و کینه ی آنها به من بیشتر میشود.
در این موقع مولاعلی یک نگاه به امام حسن علیه السلام کرد و فرمود:
حسن جان!برو عموی سیاهت را پیدا کن و بیاور
امام حسن روایت میکند که دیدم این مرد سیاه گوشه ای نشسته و دستی که بر آن حد اجرا شده ام را در جلوی خویش گذاشته به او گفتم مولایت امیرالمؤمنین را اجابت کن[به خدمت ایشان برو]آمد خدمت مولا؛
مولا علی دست بریده را کنار دست سالم گذاشت عبای مبارک را گذاشت و آب دهان زد و ذکری را گفت و بعد که عبا را برداشت دیدند که دست دوباره متصل شده به بدن...
#ابوتراب
[ @abooturab110 ]