🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹
شانزدهم دی ماه
#سالروز_آسماني_شدن
حماسه ساز کربلای هویزه
#شهید_والامقام
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
و یاران دلیرش
گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
🌹🕊🌷🌴🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹
شانزدهم دی ماه
#سالروز_آسماني_شدن
حماسه ساز کربلای هویزه
#شهید_والامقام
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
و یاران دلیرش
گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
🌹🕊🌷🌴🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظهای باشهدا
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹
شانزدهم دی ماه
#سالروز_آسماني_شدن
حماسه ساز کربلای هویزه
#شهید_والامقام
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
و یاران دلیرش
گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
🌹🕊🌷🌴🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹
شانزدهم دی ماه
#سالروز_آسماني_شدن
حماسه ساز کربلای هویزه
#شهید_والامقام
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
و یاران دلیرش
گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
🌹🕊🌷🌴🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
#نمازاول_وقت
#سیره_شهدا
بخشی از وصیت نامه شهید
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
حال می فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجده های نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بوده ایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت
سالروز شهادت
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا**
@lahzaei_ba_sh
@lahzaei_ba_sh
ماجرای نماز جماعت زندان شهید
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
در سال 53 حسین را دستگیر کردند، او را به بند نوجوانان زندان بردند. زندانیان این بند، نوجوانانی بزهکار بودند که به جرم دزدی و دعوا و ... به زندان افتاده بودند. وقتی حسین وارد این بند شد، بعضی از زندانیان او را مسخره میکردند و میگفتند: «با کی دعوا کردی؟ چی دزدیدی؟ و ... »
اما حسین با صبر و حوصله به زودی توانست چند نفر از آنها را نماز خوان کند. چند روز بعد ماموران زندان ناگهان متوجه شدند که همان نوجوانان بزهکار،به امامت حسین، نماز جماعت میخوانند و جلسه قرائت قرآن بر پا کردهاند. به دنبال گزار ش ماموران، حسین را از این بند خارج کردند.
تا چند سال بعد، هر چند وقت یکبار، یکی از آن نوجوانان بزهکار به سراغ حسین آمده و میگفتند، حسین آقا در زندان ما را هدایت کرد. ماموران زندان به ساواک گزارش دادند که حسین، نوجوانان بزهکار زندان را نماز خوان کرده است، بلافاصله مامور ساواک وارد زندان شد و حسین را زیر مشت و لگد قرار داد و بعد او را از بند بیرون برده و به درختی که در حیاط زندان بود، ریسمان پیچ و او را در هوای سرد زمستان رها کرد.
پس از گذشت چندین ساعت، نیمههای شب مامور دیگری ریسمان را باز کرد و حسین را که از حال رفته بود، به سلول زندانیان سیاسی منتقل کرد.
در میان تاریکی سلول، یکی از برادران از خواب برخاسته و نام زندانی تازه وارد را سوال کرد. همین که حسین خودش را معرفی کرد، آن برادر جای خودش را به حسین داد تا استراحت کند و خودش نشست. زیر آن سلول به حدی تنگ بود که باید چند نفر بنشینند تا دیگران بتواند بخوابند.