eitaa logo
لشگرسایبری ۳۱۳🌹
135 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
9.9هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 اگر نظامی نباشید ولی یک سرتیپ را بپوشید حسّ اقتدار و فرماندهی کردن با مقتدرانه در شما ایجاد می‌شود. اگر ورزشکار نباشید امّا لباس بر تن کنید میل به انجام حرکات و ضربات زیبای رزمی و ورزشی پیدا می‌کنید. حتّی افرادی که شما را نمی‌شناسند رفتار آنها با شما متناسب با پوششتان است مثلاً به فردی که کت و شلوار مرتّب و دیپلماسی پوشیده احترامی متفاوت از فردی می‌گذارند که لباسی ، کهنه و یا کثیف دارد. 💠 پوشش و لباس، بر گفتار، رفتار، افکار ما و حتّی نوع عکس‌العمل اطرافیان اثرگذار است. 💠 دلیل بخش قابل توجهی از توصیه اسلام به زنان و مردان و آداب پوشش‌ مثل نظافت، رنگ، جنس و پوشش زن و مرد همین تاثیرات غیراختیاری است. 💠 زن و شوهرها نیز بدانند پوشش آنها در منزل و بیرون از منزل نقش بسزایی در گرمی یا سردی با همسر دارد. 💠 عمل به پوششهای توصیه شده در اسلام، احساسات، حالات روحی و جسمی و روابط ما با انسان‌ها را می‌کند. 💐لطفاً لینک زیر را لمس کنید و وارد کانال شوید. گلچین ۱۰ https://chat.whatsapp.com/CsYV16ESCJR0LiXDj7vPPO گلچین ۷ https://chat.whatsapp.com/IWwv0kIYyh84G0uJMxLh3N 🌹لشگرسایبری۳۱۳ 🌹 ایتا https://eitaa.com/lashghar313
هدایت شده از 🌹گلچین مجازی🌹
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🥀🕊🥀🕊 🥀🕊