eitaa logo
لشگرسایبری ۳۱۳🌹
148 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
8.9هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱 سلام، تازه ملبس شدم (لباس طلبگی پوشیدم) ۲ هفته هم نیست چند شب پیش که از جلوی باشگاه رد می‌شدم صدای بلندی از اونجا میومد..🎶🎶 تو خودم احساس بدی داشتم از اینکه شب علیه السلام بی‌تفاوت بگذرم😞 از طرفی هم باشگاه بود و حضور من در اونجا باعث تمسخر و حتی شاید کتک خوردن هم میشد..! متحیر بودم ... نزدیک۳-۴بار رفتم اونور خیابون و برگشتم 😐 بالاخره خدا به دلم انداخت که دست خالی نریم؛ ولی نه با چماق!☺️ از بالای همون باشگاه که مغازه بود یه بسته خرما گرفتم و رفتم داخل باشگاه! همین که منو دیدن چنتاشون خندیدن... رفتم سمت صاحب باشگاه! خرما رو دادم و مودبانه گفتم قابلتونو نداره و تذکر رو دادم. واکنششون غیر قابل انتظار بود🤗 کلی ازم تشکر کردن و صدا رو قطع کردند، حتی من رو تا دم در بدرقه کردند😃 عجله داشتم و زود رفتم، ولی مطمئنم اگر میماندم سریع باهم رفیق میشدیم. ✅ خلاصه خواستم بگم نهی از منکر یه کم میخواد و یه کم ، همیشه نباید چکشی باشه❗️ ‌╔═💎💫═══╗
همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو ، دلتنگ تر از قبل میشد ، دلتنگ شهادت ، دلتنگ رفقای شهیدش.... کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》 اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند.. شادی روح سردار دلها صلوات 🌺
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿 🔅🦋﷽🦋🔅 🌷 🟢 تحلیل خاطره امر به معروف برای ماموریت اعزام شده بودند اهواز، با دوستش رفتند کنار پل کارون، وضعیت نامناسب پوشش خانواده‌ها، اون رو ناراحت کرد💔 به دوستش گفت: بیا بریم 🗣 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🙋🏻‍♂آقای محترم هیچ میدونید که اینجا بوی به مشام میرسد⁉️☄💥🔥میدونین اهواز ازشهرهای ❓ میدونید شما میزبان خوب رزمنده های اسلام هستید❓ 👴 پیرمرد گفت: منظورتون چیه؟ حالا باید چیکار کنیم؟ _ بهش گفت: ما چیزی نمی‌خواهیم ازتون، فقط اومدیم ازتون خواهش کنیم، به احترام این رزمنده ها و رو رعایت کنید.🙏 پیرمرد دوزاریش افتاد و صورت محمد را بوسید😚 و گفت: به شرطی که شما هم در اون دنیا ما را کنید😉🤝 یعنی نور شهادت در چهره محمد حسین بوده✨️🌷 🔴 این خاطره، نکات خیلی زیادی داشت☝️ 1⃣ نکته اول 👈 رفتن کنار پل کارون (اولین نکته داشتن در نقاط آسیب دیده است) حضور داشتن در پارک‌ها، در معبر و محل گذر، در تالارها، در تفرجگاه‌ها، در سینماها، خوبه مومنین حضور داشته باشند در این مکان‌ها✌️ هی میرن میچپن در خانه و بعد می‌گویند جامعه خراب شده😒 باشیییییم که بتوانیم بدهیم، برویم بیائیم، حضور داشته باشیم 👥👤👥👤👥 اینها هم می‌توانستند بنشینند در سنگرشان تا صبح قرآن بخوانند 📖 بعد تا شب مفاتیح بخوانند و دوباره تا صبح قرآن بخوانند🤦‍♂️ اما چکار کردند؟!🚶‍♂🚶‍♂رفتند با هم کنار پل کارون، وضعیت نامناسبی که دیدند ناراحت شدند، ناراحتی کافی نیست ❎ 👈 به رفیقش هم گفت: بیا بریم، کشان کشان دوستش را برد!! 2⃣ نکته دوم 👈 کردن با دیگران، دست دیگران را هم را بگیرید ببرید و در امر به معروف شریکشون کنید. چون دفعه های اول فقط ناظره، فقط ساکته، ولی نگاه میکنن ببینن که می‌شود داد و با زبون خوش تذکر به ثمر هم مینشینه ان شاءالله☺️ ⬅️ بعد آمد چه کار کرد؟ رفت سراغ پیرمردی که بود! الناس علی ملوکهم...، علی دین پدربزرگهم، علی دین رئیسهم، مدیرهم😉 3⃣ نکته سوم 👈 بریم سراغ آن کسانی که دارند، هر چند که ایشان می‌توانستند به آن خانمی هم که مثلا حجابش نامناسب بود بدهند، اشکالی ندارد🙌🏻 ولی مرد خانواده و مرد مسن و ریش سفید را به رسمیت شناخته و دیده که از طریق ایشان یا به واسطه ایشان، داده بشه و خب تاثیرگذاریشون اینجا بیشتر بوده و از این روش استفاده کرده ✅ 4⃣ نکته چهارم 👈 با روش شان و شخصیت قائل شدن به طرف مقابل، شروع کردند و بلافاصله نرفته سر اصل مطلب! قبلش یه تشکری کردند😊 با لفظ شروع کرده، با این الفاظ زیبا، بالاخره با تعریف کردن از او و تشکر کردن بابت پذیرایی از رزمندگان، که شما ما را مهمان خودتان کردین و ... بعد طرف میگه چیکار بکنیم؟؟😊 و اینکه میگه ما چیزی نمی‌خواهیم 🤷🏻‍♂ ببینید خیلی جالبه ها ... (اتبعوا من لا یسعلکم اجرا) تبعیت کنید از کسی که اجری ازتون نمیخواهد! 5⃣ نکته پنجم 👈 هیچی نخواستن، خیلی مهم است عزیزان، یک جاهایی که میبینین نمیتونیم و کنیم برای این است که دستمان زیر منگنه‌ی طرف مقابل، همون شخص بزرگوار هست. ما هیچی نمی‌خواهیم از شما عزیزان، فقط اومدم از شما خواهش کنم🙏 شاید تو ذهن اون پیرمرد این بوده که الان این آقا میگه پیکنیکتون رو میشه بدید؟ الان میگه یک ذره از غذاتون میشه بدید؟ نمیدانم بالاخره یک خواسته ای یا پولی میشود کمک به رزمندگان کنید؟🤦🏻‍♂ 🙏نه ما چیزی نمی‌خواهیم حاج آقا، فقط اومدیم خواهش کنیم که بچه ها به خاطرش می‌خواهند بروند خط مقدم، اینها را رعایت کنید. 🟡 خیلی نکته مهمی است.☝️ 6⃣ نکته ششم 👈 درسته که در امر و نهی بهتره حالت استعلا درش باشه، ولی بعضی وقتا که خواهش کردن اثرش بیشتر هست، میتوان خواهش کرد، مخصوصا ایشان که سنی ازشون گذشته بود👴 و بعد هم اینکه، تذکر زیبا چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.💘 پیر مرده بلند میشه صورتش رو میبوسه و التماس دعای شفاعت هم از او دارد😘 خدا کمک کند تمام این رو بتوانیم مثل شهدا بلکه به مدد الهی و مدد شهدا، بهتر از شهدا در امر به معروف و نهی از منکرهامون به کار بگیریم🤲😊
🔴 تذکر زیبای (حفظه‌الله) به خانم بی‌نظیر بوتو درباره ✍️ حجة‌ الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت رهبری در تهران می‌گوید: خانم بی‌نظیر بوتو خدمت رهبر انقلاب حفظه الله آمده بودند، ما نسبت به ایشان ایراد گرفتیم و چادری برای ایشان فراهم کردیم و ایشان را با پوشش چادر، خدمت آقا فرستادیم. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند : دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی ...! همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کردند و در حالی که گریه می‌کرد، گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا کنید.😭 آقا بلافاصله فرمودند: شفاعت مخصوص محمّد و آل محمّد است✨ أللّٰهُــمَّ‌صَــلِّ‌عَلَـے‌مُحَمَّــدٍﷺ‌‌ وَآلِ‌مُحَمَّــدٍﷺ‌ وَ؏جِّــلْ‌فَرَجَہُـمْ‌🌷 و در ادامه فرمودند: ✅ بهترین شفاعت در این دنیا، این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم‌ السلام هماهنگ کنید. از زیّ خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید. .
🔰 | گفتم شما همین‌جا بنشینید و تکان نخورید! ⏪ روایتی جالب از نحوه‌ی برخورد آیت‌الله خامنه‌ای با جوانی که با لباس متفاوتی به نماز جماعت آمده بود! 🔸 در مسجدی که بنده می‌خواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل جا نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصد جمعیت هم از قشر جوان بودند. 🔹 در همان سال‌ها پوستین‌های وارونه مُد شده بود و جوانانِ خیلی اهل مد آن را می‌‌پوشیدند. یک روز دیدم جوانی که از این پوستین‌های وارونه پوشیده، صف اول نماز در پشت سجاده ی من نشسته است. یک حاجی محترم بازاری هم که مرد خیلی فهمیده‌ای بود و من خیلی خوشم می‌‌آمد که او در می‌‌نشست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را به این جوان کرد و چیزی در گوشش گفت و این جوان یکباره مضطرب شد. 🔸 برگشتم به آن حاجی محترم گفتم چه گفتی؟ به جای او گفت چیزی نیست. فهمیدم که این آقا به او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در صف اول بنشینید! گفتم: نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همین‌جا بنشینید و تکان نخورید. 🔹 گفتم: حاجی! چرا می‌‌گویی این جوان عقب برود؟ بگذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین وارونه هم می‌‌تواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند! ✅ با ، سراغ این جوانان و دل‌ها و روح‌ها و ورای قالب‌هاشان بروید؛ آن وقت انجام خواهد شد. ۱۳۷۶/۳/۲۶ امام‌خامنه ای ┄┅┅❅💠