eitaa logo
لشگرسایبری ۳۱۳🌹
146 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
9هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌹گلچین مجازی🌹
🔴اینبار در ☺️🧕 من هر جا می‌روم از وفور هیجان زده می‌شوم. خیلی حس خوبی است. بخصوص وقتی چشم در چشم می‌شویم و لبخند ریزی می‌زنیم و با چشمی که می‌خندد و سر و لبی که آهسته تکان می‌خورد می‌گوییم: سلام علیکم... (سلام علیکم، زبان مشترک مسلمانان در جهان برای سلام کردن است.) یعنی فرق نمی‌کند چه ملیتی هستیم. فصل مشترک ما یک دین آسمانی است و یک دستور الهی که در حال اطاعتش هستیم. در هر جغرافیایی... و این شیرین است... مثل آن جمله معروف که زندگی شیرین است، بندگی شیرین‌تر... استادمان می‌گفت: حجاب چون امر خداست، زنان محجبه تمام لحظاتی که در پوشش حجاب هستند در اجتماع، در حال عبادت خداوند هستند. چون ما عبد خدا هستیم و عمل عبد نامش می‌شود: عبادت. ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، و ایران
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های زندگی را در تجربه کردم... در هلند رایج است که میزهای رستوران را بیرون رستوران هم می‌چینند و خیلی‌ها کنار خیابان غذا میخورند. یعنی مردمی که عبور می‌کنند شاهد غذاخوردن دیگران هستند... امروز یک جوان ظاهراً اروپایی و فقیر دیدم که خیلی غم‌انگیز به سمت یکی از این میزها آمد که همه پیتزا سفارش داده بودند و درخواست کرد یک برش هم شده به او هم بدهند... آنها اول بی‌محلی کردند. اما اصرار جوان را که دیدند با او با تندی برخورد کردند که نمی‌شود و برود... از اینکه از بیش از ده نفر حتی یک نفر دلش نسوخت که یک برش از غذایش را به او بدهد شوک شدم. او دقایقی خیره نگاه کرد و با چهره‌ای که دل شکستگی در آن موج می‌زد آنها را ترک کرد. داشتم دیوانه می‌شدم. کاش آن لحظه در حال غذا خوردن بودم و کل غذایم را به او می‌دادم... کاش پول نقد همراهم بود که به او پولی می‌دادم.... هرچه بود باید کاری می‌کردم اما موقعیتش هیچ گونه برایم فراهم نبود... خیلی اذیت شدم و ناخواسته یاد اربعین حسینی افتادم... داستان سرعت گرایش جوانان غرب به اسلام از اینجا شروع می‌شود. از تجربه دو فرهنگ بسیار متفاوت...
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های زندگی را در تجربه کردم... در هلند رایج است که میزهای رستوران را بیرون رستوران هم می‌چینند و خیلی‌ها کنار خیابان غذا میخورند. یعنی مردمی که عبور می‌کنند شاهد غذاخوردن دیگران هستند... امروز یک جوان ظاهراً اروپایی و فقیر دیدم که خیلی غم‌انگیز به سمت یکی از این میزها آمد که همه پیتزا سفارش داده بودند و درخواست کرد یک برش هم شده به او هم بدهند... آنها اول بی‌محلی کردند. اما اصرار جوان را که دیدند با او با تندی برخورد کردند که نمی‌شود و برود... از اینکه از بیش از ده نفر حتی یک نفر دلش نسوخت که یک برش از غذایش را به او بدهد شوک شدم. او دقایقی خیره نگاه کرد و با چهره‌ای که دل شکستگی در آن موج می‌زد آنها را ترک کرد. داشتم دیوانه می‌شدم. کاش آن لحظه در حال غذا خوردن بودم و کل غذایم را به او می‌دادم... کاش پول نقد همراهم بود که به او پولی می‌دادم.... هرچه بود باید کاری می‌کردم اما موقعیتش هیچ گونه برایم فراهم نبود... خیلی اذیت شدم و ناخواسته یاد اربعین حسینی افتادم... داستان سرعت گرایش جوانان غرب به اسلام از اینجا شروع می‌شود. از تجربه دو فرهنگ بسیار متفاوت...