eitaa logo
کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهیداستان تهران
374 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
274 ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ جانباز سرافراز به دوستان شهیدش پیوست ✅ جانباز شهید حاج غلامعلی رضایی از فرماندهان لشگر10 بود که در حماسه آفرید و از ناحیه دست راست و پای راست قطع عضو گردید و این عزیز امروز به علت صدمات شیمیایی و مجروحیت در بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مراسم وداع و تشییع متعاقبا اعلام خواهد شد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 عکس یادگاری فرماندهان با فرمانده لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام حاج علی فضلی تابستان 1365 اردوگاه دز @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 به یاد سردار مظلوم یادش بخیر سال 69 بود با جمعی از خانواده های شهدا و رزمندگان لشگر 10 در ایام عید به بازدید مناطق عملیاتی در جنوب رفتیم..اون روزها راهیان نور هنوز عمومی نشده بود چون فقط موقع تحویل سال اتوبوس های ما توی خرمشهر بود و هنوز مردم به شهربرنگشته بودن.. از مسیر که بلد بودیم با سختی اتوبوس ها رو به سمت شلمچه و منطقه عملیات کربلای 5 بردیم.... تقریبا همین جایی که الان یادمان شهدای کربلای 5 بنا شده مسیر جاده امام رضا(ع) و مقابل نونی ها قرار دارد. در این منطقه (ع) عملیات کرده بودند و حاج غلامعلی فرماندهی اون ها رو به عهده داشت... با اصرار از ایشون خواستیم که قدری در مورد نبرد در این نقطه برای خانواده شهدا روایتگری کنه...با اکراه پذیرفت ..توی حال خودش نبود..میشد رعشه رو در وجودش دید. از یک خاکریز بالا رفت تا صدا به همه برسه و روایتش رو با سلام بر سیدالشهداء(ع) شروع کرد... گفت: بود.. خودم دیدم که سرها و دست و پاها که در اینجا از بدن ها جدا میشد... خودم دیدم شیر بچه های شما مادران چه دلاورانه به دل دشمن میزدند و بغض میکرد و اشکش جاری میشد... وقتی بغض میکرد صداش جوهره نداشت .... گفت میخواهید براتون ترسیم کنم به زبون خودمونی توی این معرکه چه خبر بود ... اینجا بوی کباب شدن بچه ها مشام رو پر میکرد تصور کنید 50 مغازه کباب فروشی با هم دارن کباب می پرند و دود پختن کباب یه محله رو پر کنه.... بچه ها اینجا اینگونه مقابل آتش های دشمن پرپر زدند اینجا حقیقتا گروهان تبدیل به تیم شد .... خودش میلرزید و گریه میکرد و تمام جمع با گریه این فرمانده دلاور گریه میکردند....میگفت من هم قاطی رفتنی ها بودم دست و پام اینجا قطع شد اما شهادت روزی من نشد و از قافله جا موندم... من در مسیر برگشت وقتی تنها شدیم بهش گفتم حاج غلام علی !!!! تو رو خدا دیگه اینجوری روایت گری نکن... او هم با مهربونی که یه خورده خوشونت توش بود به من گفت: بچه!!! چرا اصرار کردی من خاطره بگم.. من این جا اومدم حالم عوض شد انگار همه ی آنچه دیده بودم مثل یک فیلم مقابلم تصویر شد... حاج غلامعلی بعد از مجروحیت در دیماه سال 65 پشت به جبهه نکرد و سال ها در کسوت فرماندهی تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت و عاقبت جانباز 70 درصد روز 19 اسفند سال 1402 بعد از سال ها حسرت شهادت ، به آرزویش رسید و معراجی شد... (جعفرطهماسبی) @alvaresinchannel