eitaa logo
کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهیداستان تهران
377 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
276 ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم ⚫️ سالروز وفات مادر ادب و وفاداری بی بی ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد. @alvaresinchannel
جلسه تکمیل شناسنامه رزم لشگر10 سیدالشهداء(ع) با حضور سردار فضلی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء (ع) در دفاع مقدس و فرماندهان و پیشکسوتان گردان ها و واحدهای لشگر در ساختمان مجمع رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) در میدان حر برگزار گردید.. شناسنامه رزم لشگر10 خلاصه ای از تمام ماموریت های عملیاتی رزمی ، آفندی و پدافندی در طول حضور این یگان خط شکن در سال های دفاع مقدس و پس از آن است که به همت سردار فضلی و فرماندهان گردان ها و واحدها در حال تدوین است و در آینده نزدیک با تایید هیات ممیزه مجمع رزمندگان لشگر10 چاپ و منتشر خواهد شد... در ابتداء این جلسه حجه الاسلام شیخ علی ثمری از رزمندگان پیشکسوت لشگر10 با بیان نکاتی از احادیث و روایت بر استمرار یاد ونام شهدا در جامعه تاکید نمودند. @alvaresinchannel
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️ ⁉️⁉️ ⁉️ ‼️ عکس/ شب یلدای ساده جبهه با حضور حاج قاسم ⁉️ انتشار تصویری از حاج قاسم در جبهه در شب یلدا، ✅سردار سلیمانی در زمان جنگ تحمیلی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود. 🔴🔹 متاسفانه این تصاویر داره توی جامعه با این توضیحات پخش میشه و هیچکس هم دردش نمیگیره دوتا فرمانده لشگر کنار هم نشسته اند و دارن شب یلدا رو میگذرونند فرمانده لشگر 41 ثارالله سردار حاج محمد جعفر اسدی فرمانده لشگر المهدی(ع) فکر نمیکنم که حاج قاسم و حاج اسدی وقت زیادی داشتن که برای یلدا صرف کنند این تذهبون................... آیا واقعا این تصویر برای این دو سرباز امام عصر(ع) است؟؟؟؟؟؟؟ @alvaresinchannel
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 🔴🔴 🔴 🔶 متاسفانه به مناسبت در بعضی از سایت ها و صفحات مجازی که مدعی ترویج دفاع مقدس هستند تصاویری دیده میشود که اصرار دارند که به عنوان شب یلدا در جبهه ها به خورد مخاطبان بدهند اما نمیدانند این حرکت آن ها بدعت در دفاع مقدس و توهین به این فرهنگ الهی است. این حقیر به عنوان یک رزمنده یاد ندارم در سالیان طولانی که در جبهه بودم شبی به عنوان یلدا برای بچه های جبهه موضوعیت داشته باشد. و یا برای پاسداشت آن سور و ساتی به گردان ها و واحدها داده باشند. امروز تصاویر هندوانه و انار خوردن رزمندگان را بهانه ای برای ترویج شب یلدا قرار داده اند. این را همه میدانند که هندوانه محصول تابستان است و شب یلدا شب اول زمستان و قطعا هندوانه خوردن رزمندگان در جبهه ارتباطی به یلدا ندارد و این را به یقین میگویم که اصلا رزمنده ای را سراغ ندارم که در فصل پائیز در جبهه هندوانه نوش جان کرده باشد. و مصرف انار هم در فصل خودش در جبهه اصلا به چشم نمی آمد. خاطرات شب اول زمستان یادآور شب های طولانی است که بچه ها لباس غواصی به تن میکردند و در آن سرمای استخوان سوز به دل آب میزدند و تمرینات غواصی و آبی خاکی قبل از عملیات های خیبر ، بدر ، والفجر8 ، کربلای 4 و پنج و..... سندی مستند بر این حماسه هاست. (جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
روز اول زمستان بود و آماده میشدیم برای عملیات... کجا و کی ...خبر نداشتیم اما از آموزش ها میتونستیم حدس بزنیم که عملیات در جنوب و در نخلستان انجام میشه... ما مشغول آموزش انفجار نخل بودیم کمربندهایی از ماده انفجاری و ترکیبی »پودرآذر« درست کرده بودیم و به دور نخل میبستیم و با چاشنی و فیتیله منفجر میکردیم به طوری که پلی باشد برای عبور نیروها.... شبهای زمستان جنوب به شدت سرد بود و گاها بارون هم میومد و لباسها خیس میشد و سرما به استخون میرسید اما کار ادامه داشت... سعی میکردیم کمربندهای بیشتری رو در آموزش ها حمل کنیم تا بتونیم مسیر گذر از آبرهه های داخل نخلستون برای عبور سریع رزمندگان راحت تر باشه.... این به این معنی بود که شب عملیات بیش از ده کیلو مواد منفجره رو با خودت حمل کنی و سر ستون قرار بگیری و به دل خطر بزنی... و این رو هم میدونستیم که اگر اتفاقی بیفته به جای مفقود شدن مفدود میشیم؟؟!!!!! همه چیز مهیا بود برای یک نبرد تا اینکه شب سوم دیماه 1365 از راه رسید و ما مامور شدیم به برای جلوداری و عبور از نخلستان .... قرار بود چند ساعت بعد از شروع عملیات حرکت کنیم و با قایق از اروند عبور کنیم و با عبور از به عمق جزیره ام الرصاص و به سمت و شهر ابوالخصیب پیشروی کنیم یاد همه ی اون روزهای خوب بخیر و به یاد جوان هایی که آماده میشندند برای بخیر (جامانده از شهدا: جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 ❇️ توی عملیات ها ما سه راهی شهادت داشتیم اما توی عملیات کربلا 4 به یا تنگه مرگ بر میخوریم تنگه شهادت بین جزیره ام الرصاص، جزیره بوارین و جزیره ماهی بود جایی که باید همه ی نیروها اعم از غواص ها و قایق هایی که نیرو می آوردند باید از بین آن عبور میکرد و دشمن با تسلط تیر از داخل این جزایر بچه ها رو زیر آتش میگرفت. بچه ها عاشورایی از این کردند. یاد همه شون بخیر @alvaresinchannel
سلام مادرشهید رستگار به رحمت ایزدی پیوست
والده مومنه سردار شهید لشگر10 سیدالشهداء(ع) آسمانی شد ✅ پیکر مطهر این مادر روز سه شنبه 11 دیماه 1403 ساعت ۹.۳۰ دقیقه از میدان شهرری به سمت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام تشییع و سپس در قطعه 25 بهشت زهراء سلام الله علیها در جوار پدر بزرگوار شهید میهمان خاک میگردد. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا قلب ایران است اینجا حریم سلطان است اینجا کشور ما را نگهبان است صدای پادگان رضوی همه را فرامیخواند سلام بر شهدایی که مجوز شهادتشان امضای تو را داشت. @alvaresinchannel
سلام نمازلیله الدفن مادرمکرمه سردارشهید حاج کاظم رستگار مرحومه حاجیه بنت علی محمد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 به روایت مرتضی حاج باقری فرمانده تخریب لشگر41 ثارالله 🔸🌹 یک روز مرا احضار کرد و در حالی که خیلی عصبانی به نظر می‌رسید و ابروها را درهم کشیده و چین به پیشانی انداخته بود، گفت: «چرا را این قدر اذیت می‌کنید؟!» با تعجب گفتم: «حاج آقا! من کسی را اذیت نکردم». دستش را همراه با کاغذی که در آن بود، به طرفتم دراز کرد و گفت: «این نام را بخوان». تعدادی از نامه‌ای به ایشان نوشته و شکایت کرده بودند که «شب عملیات، برادر مرتضی دوستان خودش را برای شناسایی و باز کردن معبر می‌فرستد و ما را که دوستان نزدیک او نیستیم، به گردان‌های پشتیبانی می‌فرستد.» @alvaresinchannel
سردار شهید علیرضا عاصمی فرمانده تخریب تیپ ویژه شهدا 🔹 شهادت 13 دیماه 1365 باختران(کرمانشاه) در زمان دفاع مقدس به کرمانشاه قدیم باختران میگفتند و بعد از جنگ نام شهر باختران به کرمانشاه برگشت ✅ طرحهای نظامی متعددی در ذهن شهید عاصمی بود که برخی را هم عملی ساخت مثل فرش برزنتی برای عبور از سیم خاردار برای عبور رزمندگان از موانع دشمن.. فرش سیم خاردار یکی از لوازمی بود که بچه های تخریبچی برای گذشتن از سیم خاردار در استفاده میکردند. @alvaresinchannel
به روایت در عراق و سوریه حاج مهدی زمردیان برای (س) با جمعی از بچه های هیاتی برای پخت غذا به سوریه رفته بودیم سه روز پخت و پز کردیم و طبق برنامه باید به ایران برمیگشتیم . اون روزها تازه در سوریه تکفیری ها فعال شده بودند و خیلی جاها رو گرفته بودند و جاده فرودگاه بین المللی دمشق در تیررس تک تیر اندازها بود و حتی اطراف جاده رو تله گذاری کرده بودند . قرار بود با هواپیما برگردیم ایران وارد فرودگاه شدیم و ساکم رو هم تحویل دادم و سوار هواپیما شدیم و روی صندلی هواپیما نشسته بودم و هواپیما آماده پرواز بود که اعلام کردند هواپیما با تاخیر حرکت میکنه به دوستانم که همراهم بودند گفتم فکر کنم علت تاخیر من باشم ، چون این چند روز که اینجا هستیم دوستان قدیمی پیغام میدهند که حاج قاسم سوریه است و باهات کار داره. و من هم پیغام میدادم من بازنشسته شدم و حال و حوصله ندارم احتمال میدادم حاج قاسم به خاطر تخصصی که در امور دارم اصرار داره من رو ببینه.. حدسم درست بود از پشت پنجره هواپیما به بیرون نگاه می‌کردم که دیدم همکاران قدیمی من که در سوریه بودند با چند ماشین بنز و تویوتا وارد باند شده اند و با خنده به سمت هواپیما می‌آیند. داخل هواپیما شدند و گفتند گفته از هواپیما پیاده شو و تا شما پیاده نشی هواپیما پرواز نمی‌کند، من برای سردار جانم را هم می‌دادم اما آمادگی روحی حضور در جبهه ی مقابله با داعش نداشتم چاره ای نبود ساکم رو که بیشتر داروهایم داخلش بود تحویل گرفتم و با بچه ها همراه شدم. اطراف فرودگاه وارد ساختمانی شدیم که حاج قاسم اونجا بود و خدمت ایشون رسیدم حاجی تا من رو دید گفت: به به حاج آقا مهدی !! تیپ زدی. آخه من اولین بار بود که با کت و شلوار سفر میرفتم به حاج آقا گفتم اومده بودم زیارت و میخواستم برگردم که شما احضارم کردید حاج قاسم گفت: من جلسه دارم با بچه ها برو خط رو ببین و برگرد و با هم صحبت کنیم و گفت که به هواپیما گفتم برگرده ایران و سه روز دیگه با هم برمیگردیم .. من زبونم بند اومده بود ابهت حاج قاسم حرفی برای گفتن نگذاشت بچه ها که حال من رو دیدند زدند زیر خنده و ماشین اومد و ما سوار شدیم و از فرودگاه به سمت خط مقدم حرکت کردیم. توی مسیر و کنار جاده توجهم جلب شد به بمب هایی که به شکل »کلم« کنار جاده ماهرانه کار گذاشته بودند اونها رو شمردم نزدیک 50 بمب قوی بود که هرکدام یک تانک رو از کار می انداخت به دوستان همراهم گفتم اینهمه بمب کنار جاده است و شما توی این مسیر با این همه خطر رفت اومد میکنید و اونها با تعجب گفتند ما که تخصصی نداریم که تشخیص بدهیم این ها بمب است. و جالب این بود که این همه بمب در جاده منتهی به المللی_دمشق توسط تکفیری ها کار گذاشته شده بود. من با این تله ها و بمب ها و طرز خنثی سازی اون ها آشنا بودم و از بچه ها یک سیم چین گرفتم و رفتم سر وقت بمب ها و تعداد زیادی از اونها رو خنثی کردم و رفتیم خط درگیری با تکفیری ها رو دیدیم و تقریبا هوا تاریک شده بود که به مقر برگشتیم و من همه ی لباس ها و کفشم گلی شده بود و مشغول شستشو بودم که حاج قاسم هم از جلسه اومد و تا من رو دید زد زیر خنده و من هم گفتم و شما دستور بدهید لا اقل یک دست لباس به من بدهند که من با کت و شلوار بمب خنثی نکنم که به این حال و روز بیفتم و از ایشون سوال کردم که شما چه زمانی تهران میروید که من هم کارهام رو سرو سامان بدهم و برگردم و همراه شما بشوم و اینگونه در دام عشق حاج قاسم اسیر شدم @alvaresinchannel