شهیدخیبر(ابراهیم همت)
😍#لـبـخــنـدهــاےخــاڪـــے😂
🔴منو به زور جبهه آوردن
🔶آوازه اش در مخ کار گرفتن صفر کیلومترها به گوش ما رسیده بود.
بنده خدایی تازه به #جبهه آمده بود و فکر میکرد هر کدام از ما برای خودمان یک پا #عارف و #زاهد و دست از جان کشیده ایم.😄
راستش همه ما برای دفاع از میهن مان دل از خانواده کنده بودیم اما هیچکدام از ما اهل ظاهر سازی و جانماز آب کشیدن نبودیم.🙂
میدانستیم که این امر برای او که #خبرنگار یکی از روزنامههای کشور است باورنکردنی است.
🔶شنیده بودیم که خیلیها حاضر به مصاحبه نشدهاند و دارد به سراغ ما میآید
نشستیم و فکرهایمان رایک کاسه کردیم و بعد مثل نو عروسان بدقلق «#بله» را گفتیم.
طفلک کلی ذوق کرد که لابد ماها مثل بچه آدم دو زانو مینشینیم و به سوالات او پاسخ میدهیم.😁
از سمت راست شروع کرد که از شانس بد او «#یعقوب_بحثی» بود که استاد وراجی و بحث کردن بود.😄
🔶پرسید: «برادر #هدف شما از آمدن به جبهه چیست؟»
گفت: «والله شما که #غریبه نیستید، از بی خرجی مونده بودیم. این زمستونی هم که کار پیدا نمیشه. گفتیم کی به کیه، میرویم جبهه و میگیم به خاطر #خدا و #پیغمبر آمدیم بجنگیم. شاید هم شکم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم!»😁😂
🔶نفر دوم «#احمدکاتیوشا» بود که با قیافه معصومانه و شرمگین گفت: «عالم و آدم میدونن که مرا به زور آوردن جبهه.😄 چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادر و یک مشت بچه #یتیم هم هستم، دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه میترسم! تو محله مان هر وقت بچههای محل با هم یکی به دو میکردند ، من فشارم پایین میآمد و غش میکردم. حالا از شما #عاجزانه میخواهم که حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ کنید. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل کنند!»😁😂
🔶خبرنگار که تند تند مینوشت متوجه خندههای بی صدای بچهها نشد.😄
🔶«#مش علی» که سن و سالی داشت، گفت: «روم نمیشود بگم، اما حقیقتش اینه که مرا #زنم از خونه بیرون کرد.😃 گفت، گردن کلفت که نگه نمیدارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را میبندم دور گردنم و اول یک فصل کتکت میزنم و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمیگذارم. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم.»😂
🔶خبرنگار کم کم داشت بو میبرد. چون مثل اول دیگر تند تند نمینوشت. نوبت من شد.
گفتم: «از شما چه پنهون من میخواستم #زن بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد #دخترش را بدبخت کند و به من بدهد. آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و #داماد خدا بشوم. خدا کریمه! نمیگذارد من آرزو به دل و ناکام بمانم!»😁😂
🔶خبرنگار دست از نوشتن برداشت.
بغل دستی ام گفت: «راستش من #کمبودشخصیت داشتم. هیچ کس به حرفم نمیخندید. تو خونه هم #آدم حسابم نمیکردند چه رسد به محله. آمدم اینجا #شهید بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی کنند.»
🔶دیگر کسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجک تو چادرمان ترکید. ترکش این نارنجک #خبرنگار را هم بی نصیب نگذاشت😂😂😂
👉🌻 @lashkar70🌻🍃🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــا آل ســعود یــا آل یــهود صــبرک صــبرک...
#بــزودے_مــیایــم_ســراغـتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ : حقیقت عبودیت
💬حقیقت عبودیت در سه چیز است...
#عبودیت
هدایت شده از منتظران گناه نمیکنند
1_14007366.mp3
2.47M
❤️ سه شنبه های عاشقانه
❤️ ای آرزوترین بهار 😍
🎹 ترانه های حامد جلیلی☝️
🍀🌹🍃🌷🍃🌺🍃🌼🍃🌹🍀
🍁در وضو چه اسراری نهفته است؟
❤️✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند :
✍🏻شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
◆ شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
◆ شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
◆ مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
◆ مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.
📚 من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۰۲
👉🌻 @lashkar70🌾🍃🌾
هر کس دنیا را
از زاویه دید خود قضاوت میکند...
گاهی بهتر است
جای خودرا برای بهتر دیدن
عوض کنید
هیچوقت در زندگی تان به خاطر احساس ترس عقب ننشینید.
همه ی ما بارها این جمله را شنیده ایم که «بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ مثلاً اینکه بمیرید؟
اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست …»
بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن،
از درون بمیرید.
👉🌻 @lashkar70🌾🍃🌾
💐معرفت مهدوی💐
💠امام حقیقتِ عبادات💠
◀️سالک حقیقی،در باطن و وجودش حرکت و سفر می کند؛نه اینکه امام را فقط در ظاهر بشناسد،به خدا فقط در ظاهر اعتقاد داشته باشد و اعمال عبادی را فقط در ظاهر انجام دهد،بلکه تمام این ظواهر را اولین پله ی نردبان عروج به بام وجود می داند.
◀️انسان کامل(امام)،باغبان رشدِ عمل، یعنی باغبان پرورش عامل است.
◀️وقتی عامل،عملی انجام می دهد،ولی آن را به دست باغبان نمی سپارد ،تمام تلاش هایش در دنیای فانی گم می شود؛"...ضَلَّ سعیهم فی الحیاه الدنیا...".در ابدیت هم "...هباءََ منثوراََ"!
◀️مثل اینکه پارچه ای را مقابل خود بگذارد و آن را با قیچی خرد کند؛غافل از اینکه باید تحت نظر یک خیاط،آن را برش بزند!
#معرفت_امام
📚 امامِ دل
👉🌻 @lashkar70🌾🍃🌾
✨این خیلی قشنگه
🍃از طرف خدا :
عالم ز برایت آفریدم،گله کردی
از روح خودم در تو دمیدم،گله کردی
گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی وخریدم،گله کردی
جان ودل وفطرتی فراتر ز تصور
از هر چه که نعمت به تو دادم،گله کردی
گفتم که سپاس من بگو تابه تو بخشم
بر بخشش بی منت من هم گله کردی
بااین که گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توام،تویی که از من گله کردی
هر روز گنه کردی ونادیده گرفتم
بااینکه خطای تو ندیدم،گله کردی
صد بار تورامونس جانم طلبیدم
از صحبت بامونس جانت گله کردی
رغبت به سخن گفتن بایار نکردی
بااینکه نماز تو خریدم،گله کردی
بس نیست دگر بندگی وطاعت شیطان؟؟
بس نیست دگر هر چه که از ماگله کردی؟؟!
از عالم وآدم گله کردی وشکایت
خود باز خریدم گله ات را،گله کردی...
همیشه شکر گذار خداباش،و به آنچه داری قانع وشاد باش
شکرت خدا🌹🌹
👉🌻 @lashkar70🌾🍃🌾
✅قشنگه حتما بخونید
✍روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!!
درجهان سه چیز است که صدا ندارد :
مرگ فقیر، ظلم غنی، چوب خدا
👉🌻 @lashkar70🍃🌻🍃
#درد_دلـــ💔ــنوشته📃
....
آی شهدا دست ما رو بگیرید …بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی تفاوت داره .شرمنده ایم بخدا …
همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده …
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ….
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده …
همـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا…
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….
کو اونایی که گوش میدن.حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن چه برسه به عملش حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
کمک می خوایم حاجی …….
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو…….
همت همت مجنون…….
حکایت ما الان اینه،
ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا
ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم. ولی بازم امیدمون به خودشونه.
یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید.بخدا پشیمون میشید
شهدا شرمنده .دستمون رو بگیرید........
#شـــادی_روح_شهـــــــدا_صلـــــوات🌷
✨اللهم صل علی محمدوال محمد🌹