🕊 #خاطره
| روایت مسجـــد |
پدر بزرگوار شهیـد :
با آرمان رفته بودیم مسجد.
وقتی بیرون آمدیم، به کسی اشاره کرد و گفت:
اون رفیق منه.
خواست به سمتش برود، اما برگشت.
گفتم: آرمان چرا نرفتی حال و احوال بپرسی؟
گفت: متوجه شدم که همسرش همراهشه؛
هم خودم خجالت میکشم،
هم نمیخوام خانوادهاش معذب بشن...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor