رفتیم ﺑﻨﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﻨﺸﯽ ﻣﯿﮕﻢ : زمین زراعی ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺑﺨﺮﯾﻦ؟
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﻣﺎ ﻣﺘﺮﺳﮑﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭ ...
خدا شاهد از بابام انتظار نداشتم 😂
😉 @Latifehabad 😆
. / 👰 \ 👨
/( (💐) )\/<>\
/@\ \l l /
/ \ l l l
/@ @ \ l l l
/_______ \ l l l
اینو دیگه ندیده بودید
عروسی یکی از بچه های گروهه خیلی فعال بود مدیر شوهرش داد😄😄😄
مدیر قول داده هر کی فعال باشه براش آستین بالا بزنه😄😄😄
😉 @Latifehabad 😆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وااای دلممم
دایی دیگه زندایی شد😆😂
😉 @Latifehabad 😆
زن اگه زن زندگی باشه باید به همین هم قانع باشه😂😂
😉 @Latifehabad 😆
#لطیفهآباد_بیـاشادباش_درکنارما😝👆
❤️ شبتـون پرازشادی های رنگارنگ
خیلی قشنگه خیلی😭😭😭
چمدونش رو بسته بودیم، با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود، کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک، کمی نون روغنی، آبنات، کشمش؛ چیزهایی شیرین ، برای شروع آشنایی.
گفت: «مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم، یک گوشه هم که نشستم، نمیشه بمونم، دلم واسه نوههام تنگ میشه!»
گفتم: «مادر من، دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.»
گفت: «کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنهها، من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟»
گفتم: «آخه مادر من، شما داری آلزایمر میگیری، همه چیزو فراموش میکنی!»
گفت: «"مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!»
خجالت کشیدم! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم. اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود، راست میگفت، من همه رو فراموش کرده بودم! زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمیریم. توان نگاه کردن به خنده نشسته بر لبهای چروکیدهاش رو نداشتم. ساکش رو باز کردم، قرآن و نون روغنی و همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!
آبنات رو برداشت و گفت: «بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.»
دستهای چروکیدشو بوسیدم و گفتم: «مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.»
اشکش را با گوشه رو سریاش پاک کرد و گفت: «چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمییاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمایزر؟!»
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد، زیر لب میگفت: گاهی چه نعمتیه این آلمایزر...
😉 @Latifehabad 😆
آرایشگاه مردونه در بیست سال پیش:
داش آخر سبیلاتو گرد بزنم؟
آرایشگاه مردونه الان:
عسیسم، ابروهاتو هشتی بزنم یا شیطونی؟
آرایشگاه مردونه ۲۰سال بعد:
قلبوووونت برم، جوجوی من، میکاپ خلیجی بزنم یا لایت اروپایی؟ 😂😂
😉 @Latifehabad 😆