روضه حضرت رقیه سلام الله علیها_۲۰۲۵_۰۶_۲۸_۱۴_۴۱_۴۴_۹۴۲.mp3
زمان:
حجم:
5.04M
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
خرابه برامون برازنده نیست
لباسای پارهم واسه خنده نیست
بابا خیزرون هم شکست از غمت
یزید از لبای تو شرمنده نیست
تورو پس گرفتم با اشک چشام
کمم که بیایی زیادی برام
شاید شکر نعمت زیادت کنه
خدا سر بریده قشنگ بابام
۲
منت گذاشتی رو سر ما
ای بهترین بابای دنیا
پا نداشتی با سر رسیدی
تو اینجا
بابا حسین بابا حسین جان
_____
۱
یه سر از تو برگشته خیلی کمه
رگای بریدهت چقدر دَرهمه
میخواستم به مردم نشونت بدم
یه وقتی رسیدی که خوابن همه
۱
بگو روی نیزه چحور بردنت
نمیرفت سرِ تو به زور بردنت
خبر داری بزم شراب بردنم
شنیدم به کنج تنور بردنت
۲
دستامو رو گوشم گذاشتم
شرمنده گوشواره نداشتم
تا بودی پامو توو خرابه نذاشتم
****
بابا حسین بابا حسین جان
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_پوریا_هاشمی
دختری که بی پدر طی مسافت می کند
پای تاول خورده اش را خار اذیت می کند
رد این شلاقها مثل ضریحم کرده اند
زائرم من را به کعب نی زیارت می کند
دو نفر به یک نفر آن یک نفر هم بی پناه
زجر زجرم می دهد خولی حمایت می کند
کار دنیا را ببین من ساکتم زیر کتک
نیزه دار از این حیای من شکایت می کند
عمه را خیلی خجالت می دهد این پیرزن
بین ما با خنده نان خشک قسمت می کند
کاش این سرباز رومی را خودت لالش کنی
پیش ما با آبرو ها زشت صحبت می کند
از سر نیزه بگو بابا که بابای منی
دختر شامی مرا خیلی شماتت می کند
گر چه صد جایم شکسته اشک را دارم هنوز
گریه ام در شام ویرانه قیامت می کند
حضرت رقیه سلام الله علیها_۲۰۲۵_۰۶_۲۸_۱۶_۲۱_۲۸_۲۳۸.mp3
زمان:
حجم:
5.21M
سلام مهربونم، کجا بودی بابا
قدم رنجه کردی به ویرونه ما
به دنبال محمل خودم رو کشیدم
داداش اصغرم رو روی نیزه دیدم
۲
من و میزد اما /من هیچی نگفتم
همش بین حرفام /به هق هق میفتم
شکسته وجودم، کبود کبودم
غریبم بابایی
۱
نبودی ببینی چجوری حرم سوخت
تووی خیمه بودم بابا معجرم سوخت
یه شب گم شدم توو، بیابونِ تاریک
دیدم که یه نامرد به من میشه نزدیک
۲
موهام و کشید و من و بی هوا زد
من و مثل مادر، توو اون کوچه ها زد
ببین زخمای من پره التهابه
به جای النگو به دستم طنابه
کجایی بابایی که چشم تو روشن
یه مشتی حرومه به اشکم میخندن
سرم رفته از بس سرم داد کشیدند
همونا که اون روز سرت رو بریدند
(دیدم شمر نشسته بابا روی سینه ات
موهات گرفته، دلش پر زکینه است)
رو خارا دویدم که پاهام ترک خورد
چقد عمه زینب به جا من کتک خورد
ببین بی قرام دیگه جون ندارم
سرم رو شبا من رو خاکا میزارم
عزیزم بابایی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
سید مهدی حسینی4_5798683381243844112.mp3
زمان:
حجم:
24.45M
کنون که دامن من فرش آستانهی توست
کَرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست
به روی نیزه دگر، کشتیِ نجات مرو
خرابه ساحل دریای بیکرانهی توست
بگو که کهفِ امانت شده است آغوشم
به آیهای که سرِ نیزهها ترانهی توست
سرت به شاخهی خشکی چنان بها بخشید
پس از تو میوهی طوبی فقط بهانهی توست
چقدر پای من امروز در پیِ تو دوید
به رغم آبلهها باز هم روانهی توست
کشید ناز مرا تازیانه بعد از تو
نگفت طفلکِ معصوم نازدانهی توست
شبیه سدره مرا هم شکست دشمن تو
شکست بر سر این جرم که نشانهی توست
بیا و پیکر من را به روی شانه بگیر
چرا که بار دو عالَم به روی شانهی توست
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
شب ویروونی که با گریه چراغونی میشه
من که هقهق میکنم خرابه بارونی میشه
هِی میخوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده
ولی سرفهام میگیره کنج لبم خونی میشه
میشه که نفس موقع صحبت نگیره
سرو پایین یتیمی از خجالت نگیره
بچهها بهم میخندیدن
الهی دختر یتیمی دیگه لکنت نگیره
من که درگیر تواَم غیر تو گیری ندارم
اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم
من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که
بعد تو چند روزه که دندون شیری ندارم
وضع مارو میبینه هر کی از اینجا رد بشه
نمیخوام گریه کنم برای عمّه بد بشه
شنیدم زجر اومده حرفمو آروم میزنم
نکنه نشونیِ خرابه رو بلد بشه
نمیشه که پا بشم تا به سرو روم برسم
عمّه نشنوه باید به زخم بازوم برسم
نمیتونم که نفس پیش تو راحت بکِشم
نمیدونم چهطوری به داد پهلوم برسم
مشکل از چشام که نیست نمیبینه
نیمه شبه من میخوام ببوسمت
مشکل ما زخم لبه
معلومه کارِ فقط یکی نبوده بابا جون
چقده رگای حنجرتو نامرتبه
میشه که بگی دیگه موهامو شونه نزنن
میشه که دعام کنی با هر بهونه نزنن
میشه که بیای پیشم حرف کنیزی نزنن
سرِ قیمتِ اسیرا دیگه چونه نزنن
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سید مهدی حسینی4_5798683381243844002.mp3
زمان:
حجم:
13.95M
۱
خدا میدونه چند شبه، خیلی دلم بغل میخواد
خداروشکر سرت اومد ایشالله دستاتم میاد
۲
ای وای از این دار و نداری، من دست دارم تو نداری
دلتنگِ خوابِ روی پاتم، ای کاش پاهاتم بیاری
۳
بعد اون همه عذاب، بعد مجلس شراب
خسته شدی یهکم روی پاهام بخواب
۳
روی نیزه دیدمت، درد داری میفهممت
چیکار کنم با این رگای دَرهمت
_______________________________
۱
بابا چرا رقیهاَتو، دیگه صدا نمیزنی؟
حلالشون نمیکنم مَنِ الّذی اَیتمنی
۲
بابا اَمون از دست این زجر، با حرمله دستامو بستن
قربون دندونِ شکستهاَت، دندون شیریمو شکستن
۳
زجر و حرمله بَدَن، تا پیشم میومدن
سهسالتو کنار عمّه میزدن
۳
جون نداره دخترت، زخمیام مثل سرت
پهلوم شکسته عین زهرا مادرت
ای بابا حکایتی شده مویم
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#محاوره
از خونابه های توو گوشم نپرس
گوشواره توو گوشم شکسته بابا
تعادل من دیگه حفظ نمیشه
(شبیه مادر تو آخر عمر)
شده نمازِ من نشسته بابا
گله زیاد دارم ولی نمیگم
بیشترشم از مجلس شرابه
ای لب چوب خورده آخه درسته
تو تووی قصر باشی و ما خرابه
من و بغل کن با خودت ببر که
دیگه اسیر دست مردم نشم
یه کاری کرده زجر که تا زندهام
قول میدم هیچ موقع دیگه گم نشم
خواب بودم، از رو ناقه ای افتادم
اومد توو تاریکیا پیدام کرد
چشم تو وُ عموم ُ که دور دید
بگم چی شد حسابی دعوام کرد
بگم چی شد گوشم دیگه نمیشنید
بگم چی شد سیاهی چشمام رفت
یه جوری از موهام گرفت، بلند کرد
با پنجه هاش یه دسته از موهام رفت
خیال کن اون دستای سنگین اصلا
به صورت دخترتَم نخورده
یه لگدی به پهلوهام خورده که
اون لگدو مادرتم نخورده
حاج محمدرضا بذریMoharam shab03_14030418(06).mp3
زمان:
حجم:
11.96M
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شور
باب کراماتم، فاتح شاماتم
دختر ثارالله، رقیه ساداتم
۲
برا همه عزیزم، شامو بهم نریزم، رقیه نیستم
حتی شده بمیرم، بابامو پس نگیرم، رقیه نیستم
۳
من کریمه بنت کریم ابن کریمم
کسی گوشواره میخواد بگید کرم میکنم
علم حیدرو تو شام نگه میدارم
من میمونم این خرابه رو حرم میکنم
****
سه سالمه اما، پیر خراباتم
فاطمه در قاب، رقیه ساداتم
صابره و جلیله، علمدار عقیله، منم رقیه
عزیزة الامامم، نگهدار قیامم، منم رقیه
میدونم محبت من میگیره دستشو
هرکسی حتی یه بار اسمم و دم گرفته
اونی که منکر من شد همهی عمرشو
نمیدونه حاجتاشو از خودم گرفته
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مدح_و_حماسه_و_مصیبت
#استاد_غلامرضا_سازگار
من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم
که شمع محفل آزادگی ات روی منیرم
پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم
که سیّدالشهدا را به شهر شام سفیرم
رخم کبود زسیلی به چشم دوست چراغم
قدم کمان زفراق و به قلب خصم چو تیرم
پناه هفت سپهرم، که گفته دخت یتیم؟
شفیعهی دو سرایم، که خوانده طفل صغیرم؟
عزیز فاطمه هستم زعزّتم نشود کم
اگر چه در دل شب گوشهی خرابه بمیرم
چه باک اگر که به سنگم زنند، نخل کمالم
چه غم زسلسلهی روبهان، که دختر شیرم
مرا به شام نبینید در لباس اسارت
که تا خداست خدا، بر تمام خلق امیرم
پیام آور خون شهید تا صف حشرم
ز سیّدالشهدا باشد این مقام خطیرم
عدو به چشم حقارت نظاره کرد به حالم
خبر نداشت که حتی فرشته نیست نظیرم
یزید داد مرا جا به روی خاک خرابه
به زعم آن که شمارد میان خلق، حقیرم
کجاست تا نگرد در همین خرابه زعزّت
پناه طفل صغیر و مطاف شیخ کبیرم؟
به سنّ کوچک من منگرید کامدم این جا
نه دست زائر خود، بلکه دست خلق بگیرم
اگر چه آمده مشهور نام من به رقیّه
به سان فاطمه در عزّت و جلال، شهیرم
قسم به دامن پاک حسین پرور زهرا
که من عزیزم و ذلّت زهیچ کس نپذیرم
خدا گواست کتک خوردم التماس نکردم
مگر نه دختر ناموس کردگار قدیرم
زسوز سینهی من گُل کند کلام تو (میثم)
سروده های تو باشد ترانه های ضمیرم
سید مهدی حسینی4_5798683381243844003.mp3
زمان:
حجم:
14.95M
روزِ تیره شامِ تارو فرش خاک و کنجِ ویران
چشم بیسو، پای مجروح پات سرد و مو پریشان
سر به دیوار، چشم بر در، اشک نَمنَم، مثل باران
آه بر لب، دردِ پهلو، میزند بر قلبِ سوزان
وای از این انتظار با داغ تنهایم
ناامید از صبحِ فردایم
میکُشد من را غم دوریِ بابایم
من همانم عمّه گفته مثل زهرایم
قد کمان دستی به دیوار راه میآیم
گم شدم زجر آمدو بنموده پیدایم
خارِ صحرا برده طاقت از تن و پایم
گم شدم زجر آمدو بنموده پیدایم
_______________
خاطراتم شد مرور از کوفه تا شام این سحرگاه
از برای منکه دردم بیمداواس مانده یک راه
اینکه دیگر کودکانه از خدا خواهم پدر را
یا بمیرم یا بیاید تا ببوسم زخم سر را
آی عمّه، دیدهام بابا ~را در خواب
آمده دیدار ما، با جمعِ ~اصحاب
من در آغوش پدر با گریه بیتاب
عکس رگهای بریده شد برایم قاب
در کنار این خرابه مثل مهتاب
با عمو برگشته بود و مَشکِ پُر آب
اصغرم راه عمو با کام سیراب
عمر من هم سر رسیده انتظارم خاتمهست
این سهساله آیتِ هجده بهارِ فاطمهست
دردها را میگذارم نزد بابا رهسپارم
عمّهجان ممنونم از تو زحمت دیگر ندارم
بوی عطر موی بابا میرسد بَهبَه چه بویی!
من مهیّا،لب شکفته بوسهی من از گلویی
دیده در دیدِ دوتایی، با نظر چه گفتگویی
او بپرسد با نگاهش معجرت~ کو؟
من بپرسم با نگاهم پیکرت ~کو؟
او بپرسد با نگاهش زیورت~ کو؟
من بپرسم با نگاهم اکبرت~ کو؟
او بپرسد پس گلِ روی ~سرت کو؟
من بپرسم ساقیِ آب~آورت کو؟
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
نماهنگ گوشواره.mp3
زمان:
حجم:
5.79M
کاش نایی به پام بود به نیزه میرسیدم
کاش گوشواره هام بود سرت رو میخریدم
این لکه سرخ تو چشمام
این لخته خون تو موهام
خوب شدنی نیست مهم نیست
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#️⃣ #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#علی_اکبر_لطیفیان
کیست امشب در دل طوفانی او جا کند
قطره های تاولش را راهی دریا کند
گرد و خاکی گشته بود اما هنوز آئینه بود
صفحه آئینه را فردای محشر وا کند
مشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است
کنج این ویران سرا، میخانه ای برپا کند
تار و پودی از لباس مندرس گردیده اش
می تواند دیده یعقوب را بینا کند
او که دارد پنجه ای مشکل گشا، قادر نبود
چشمهای بسته بابای خودرا وا کند
گیسویش را زیر پای میهمانش پهن کرد
آنقدر فرصت نشد تا بوریا پیدا کند
خشت های این خرابه سنگ غسلش می شود
یک نفر(علی) باید دوباره غسل یک زهرا کند