🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹
🌸
🌹
💐بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم💐
#هرشب شمه اے از ژرفای مکیال.. .
4⃣1⃣#اثبات_امامت
#حضرت حجة بن الحسن العسکری علیه السلام. .
#ودرادامه سعدگفت شما رافضیان می گویید : #اوَّلی و #دوّمی منافق بوده اند و به ماجرای #لَیلَةَ_العَقَبَه استدلال می کنید . آنگاه گفت : بگو ببینم آیا مسلمان شدن آنها از روی خواست و رغبت بود یا اکراه و اجباری در کار بود؟
#من در اینجا از جواب خود داری کردم ؛ چون که با خود اندیشیدم اگر بگویم از روی اجبار و اکراه مسلمان شدند که در آن هنگام اسلام نیرومند نشده بود تا احتمال این معنی داده شود و اگر بگویم از روی خواست و رغبت اسلام آوردند که ایمان آنها از روی نفاق نخواهد بود.
#از این مناظره با دلی پر درد باز گشتم ؛ کاغذی برداشتم و چهل و چند مسأله ای که حلِّ آنها برایم دشوار بود نوشتم و با خود چنین گفتم : این نامه را به نماینده مولی ابو محمّد حسن بن علی عسکری علیه السلام _یعنی احمد بن اسحاق که ساکن قم بود_تسلیم کنم ؛ امّا وقتی سراغ او رفتم دیدم سفر کرده است ؛ به دنبال او مسافرت کردم تا اینکه او را یافتم و جریان را با او در میان گذاشتم.
احمدبن اسحاق به من گفت : بیا با هم به سرّ من رأی (سامراء) برویم تا از مولایمان حسن بن علی علیه السلام در این باره سٶال کنیم ؛ پس با او به سرِّ من رأی رفتیم تا درب خانه مولایمان رسیدیم و اجازه ورود خواستیم ؛ اجازه داده شد داخل خانه شدیم .
احمدبن اسحاق کوله باری داشت که با عبای طبری آن را پوشانده بود که در آن صد و شصت کیسه از پول های طلا و نقره بود و بر هر یک از آنها مُهرِ صاحبش بود و چون چشممان به جمال حضرت ایو محمد الحسن بن علی علیه السلام اُفتاد ؛ دیدیم که صورتش مانند شب چهارده می درخشد و بر روی رانش کودکی نشسته که در حسن و جمال مانند ستاره مشتری است دو گیسو بر سر دارد و در پیشگاه آن خضرت انار زرّینی قرار داشت که با جواهرات و نگین های قیمتی زینت شده بود ؛ اٍنار را یکی ازرٶسای بصرع اهدا کرده بود؛ املم علیه السلام قلمی در دست داشا وبا آن روی کاغذ جیزی می نوشا ؛ و هر گاه کودک دستش را می گرفت آن انار را می افکند تا آن کودک برود و آن را بیاورد و در این فرصت هر چه می خواست می نوشت.🍃🌸🍃
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لآوَلِِیِّکَ_الفَرَج
#مکیا المکارم/ج1
📝ادامه دارد
🌹 @Laylatolghadrnoor
🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌸