#داستان_دوستان...
رفته بودم سری بزنم و عکسی و خبری منتشر کنم اما خجالت کشیدم... 😢😞😔
سه چارتا بچه محل و دوسه تا کارگر غریبه مشغول کار بودن...
راستش داشتم با خودم جدال میکردم که، من قسمت رسانه و تبلیغات حسینه فعالم و این دوستان در این قسمت😳😳
اما خدا کمک کرد و نفس همیشه قهرمانم رو این بار شکست بدم و وقتی چندتایی از جاهای مختلف کارگاه عکس و از پشت بوم اومدم پایین، بدون مقدمه کیف و کاپشن رو انداختم کناری و اومدم پیش این رفقا و شروع به کاری کردم که اونا انجام میدادن.
برای صرفه جویی در هزینه ها دوسه تا کامیونت نخاله ی ساختمانی آورده بودن و از میون اونا آجرها رو جدا میکردن... همین 😉
یکی دو ساعت بعد نزدیک ظهر یکی گفت بیاین ناهار😋
به هوای عکاسی، وقتی وارد حسینیه شدم با این صحنه که شما هم میبینید مواجه شدم😳😳
سفره ای به غایت ساده و بی آلایش و ستودنی.
اینجا دیگر به خلوص نیت این هموطنان عزیز که روز تعطیلشان را وقف حسینه کردن غبطه خوردم😔😔
عزیزانی که بی هیچ منتي با صاحب بنا آقا صاحب الزمان عج معامله کردن و....
راستش تا اون لحظه روزه بودم اما با تعارف رفقا روزه ی نیمروز را سر سفره ی حضرت افطار کردم، افطاری به یاد ماندنی در کنار أوليا خدا و با حضور حجت خدا(آن شاء الله)
راستی شما هم میتونید بانی سفره ی حسینیه بشین. هماهنگی با من 😉
الاحقر#فرید
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🇮🇷#لزیران_شمه_همسایه
https://eitaa.com/lazour