#بهصرفعشق
.
توی افکار خودم غرق بودم و به مشکلاتم
فکر میکردم؛ کرایه خونه، قسط و هزارتا
گرفتاری دیگه..
داشتم فکر میکردم چیکارکنم خرجم
با دخلم جور در بیاد؛
توی فکر بودم که یهو صدای
حَيَ الصَلاة..🤩🌿
بگوشم خورد؛ تازه یادم افتاد
من کجام تو کجایی چقدر دورم ازت،
پاشدم وضو گرفتم و دلسپردم به دلت..
.
#ازتوحرکتازمنبرکتبندهیمن
هدایت شده از ھـور !'
ــــــ ــ به نظر شما تو منقار یه پرندھ چند
قطرھ آب جا میشه؟
وقتی ابراهیمِ خلیل به آتش افتاد پرندھای
با آبے که در منقار داشت سعی ميكرد آتیشُ
خاموش کنه؛ هِے میرفت هِے مےآمد. ملك
بھش گفت: آخه با این چند قطرھ آب آتیش
خاموش نمیشه! چه میکنے؟! پرندھ گفت :
میدونم خاموش نمیشه! ملك گفت :پس اگه
میدونےچرا اینقدر زحمت میکشی؟! چرا هِے
بال میزنے! چرا بیقراری؟! پرندھ گفت: من
میدونم با این چند قطرھ آتیش خاموش
نمیشه ولے میخوام به خدای ابراهیم بگم که
من بیقرار ابراهیمِتم ،بیخیال نیستم؛ تلاشمُ
میکنم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💚ــــــــــــ
میدونین چیه رفقا گاهے وقت ها شاید پیش
بیاد که با خودمون بگیم این امر به معروفِ
اثر ندارھ پس چرا بھش بگیم؟! پخش فلان
متن و فلان کلیپ که فایدھ ندارھ چرا انجام
بدیم؟! این کارِ فرهنگے استقبال نداشت، بودجه
نبود، چرا وقت بزاریم مگه با وقت گذاشتن ما
چیزی حل میشه؟! یااصلا بگیم ما وقتشو نداریم!
ما انجام دادیم وقتم گذاشتیم ولے درستِ
فایدھ نداشت، کوچیك بود ولے همینا یعنے
بیقرارِ امام زمان"عجل الله"هستے. بیخیال
نیستے، یعنے گریههای محرمت واسه بودن
کنار امام حسین واقعے بودھ، خدا گفته بیا
عزیزکم یارِ امام حسینِ زمانت باش الا:)*
شاید کوچیكِ شاید کمِ ولے بیخیال نباش؛
چون دشمن همینُ میخواد! میخواد بیخیال
باشیم..
#بیدارباشیم | #جهادتبیین
ایمان یك انسان مھربان و خوش اخلاق بود؛
یك انسان صبور که حتی در این مدت زمانی
که ما با هم زندگی کردیم صدای بلندش رو
نشنیدم. برای من خیلی مھربون بود.
ھر کدوم از ما به خاطر هم، از خودمون
میگذشتیم. ایمان منُ رو مھربانو و منم اون
رو مھربون صدا میزدم. و همیشه میگفت:
مھربون یعنی نگھبان مھربانو اگر ایمان جایی
بود و من در کنارش نبودم و میپرسیدم خوش
میگذره؟ میگفت: خانم گذشتنی میگذره اما
خوش نه، اگر قشنگترین جای دنیا هم باشم و
تو نباشی بھم خوش نمیگذره مطمئن باش.🫀🌱
همسر#شهیدایمانخزایینژاد | #لیھا
ــــــ ــ ۲۵ سال کارش همین بود!🥺🤍
دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم.
ترکش به نخاع شما خوردھ و فلج شدھاید!
چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن،
خانوادھام آمدند و مرا بردند. اوایل فروردین
زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد.
صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق،
درست میدیدم؛ قاسم سلیمانی به دیدنم آمدھ
بود. با دستهای گرمش مرا به آغوش کشید و
چند بار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با
هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفتهام
اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم. دقیقا
۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان
میآمد، سری به پدر و مادرش میزد و بعد از دو
سه روز میآمد و پرستارم میشد، غذا درست
میکرد و حمامم میبرد. هم خوشحال بودم که
فرماندھام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش
مزاحمت درست کردھام. خدا خیرش دهد!
راوی: جانباز #شھیدناصرتوبهایها
برگرفته از کتاب سیمایسلیمانی ص۳۲ و ۳۳
#جانفدا | #لیھا
هدایت شده از ھـور !'
ادمین #تب_حرفهای کانال مذهبی،
درصورت همکاری پیام دهید:)*
🌿' @Majnonemadar
🌱🤍
محبوبم ، من نمیتوانم تو را فقط همسرم
صدا كنم؛ چون، پارههای جانم در تو حل
شد و پارههای عمرم چون دو فرزند از تو
روييد. بايد تو را به جای همسرم به نام
ديگری بخوانم كه هم، آن معنای دوست
داشتن را در خود داشته باشد و هم در
برگيرنده روييدن پارههای عمرم از وجود
تو باشد و نمیدانم كه چه بگويم..
نامه#شهيدعلیرضانوری به همسرشون | #لیھا
🌿• Eitaa.com/leaha_ir
#مبارز_شهید
یك مبارز وقتی نور خدا
در او ساکن میشود؛
آنگاه شھید میشود...
#پاسدارشهیدحسین_معزغلامی | #لیھا
🌿• @leaha_ir
هدایت شده از ھـور !'
سلام وَ نور،
شبتون منور به لبخند حضرت مادر"سلاماللهعلیھا"
ما خادمین رِستـه هور به امید حاجتروایی
و ظھور تصمیم به چله آلِ یاسین گرفتیم و
دوست داریم شُما هم در این فِیض الھے شریك
کنیم؛ چله از امشب تا ٤٠ روز دیگه که میشه
نیمهٔ شَعبان ادامه میدیم و هر شب داخل
کانال یادآوری میکنیم..:)🌚🤍
#التماسدعا | #چله
ما توی بین الطلوعین ظھوریم
توی بین الطلوعین!!
شاید بعضیا خوابشون
ببره ولی:
فضل الله علے المجاهدین:)🔥
#حاجحسینیکتا
🌿- @leaha_ir
هدایت شده از ھـور !'
از رُم راهی رفت؛
که خیلیا از قم،
نتونستن برن..!🚶🏻♂️
#شهید_ادواردو_آنیلی
#فردا_خواهیم_آمد