eitaa logo
کانال استاد رفیعی
1هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
🌹بــســم الــلــه الــرحــمــن الــرحــیــم🌹 کانال استـاد رفیعۍ ↓ مجموعہ سخـنرانے هاے حجت الاســلام #رفیعے #بہ‌همراه‌پست‌های‌مختلف‌و‌عالے این کانال توسط جمعی از محبین استاد اداره می شود.🌹 #آیدی‌ِادمین‌جهت‌ِ‌تبادل👇 @Sahar_Z_B
مشاهده در ایتا
دانلود
@drrafiei_ir شب اول (1).mp3
زمان: حجم: 7.21M
🎙 امام حسین علیه السلام داعی الله 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت
@drrafiei_ir 14020428-منبر حجت السلام و المسلمین رفیعی .mp3
زمان: حجم: 7.46M
🎙 امام حسین علیه السلام را با پنج چیز یاری کنیم. 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت 🕌 دفتر آیت الله نوری همدانی
29.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
@drrafiei_ir وظیفه.mp3
زمان: حجم: 1.45M
🎙 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
روز دوم محرم ۱۴۰۲دهه اول محرم - روز دوم.mp3
زمان: حجم: 6.84M
🎧 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی 🏴 دهه اول محرم 📆 روز پنجشنبه (۱۴۰۲/۴/۲۹)| قم دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی» (علیه السلام)
شیرخوارگان حسینیشیرخوارگان.mp3
زمان: حجم: 24.18M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ▫️موضوع: مراسم شیر خوارگان حسینی ⏱30 تیر 1402
شب دوم محرم ۱۴۰۲شب دوم(2).mp3
زمان: حجم: 7.58M
🎙 اصلاح هدف امام حسین علیه السلام 🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم 🕘 زمان: ۳۰ دقیقه 🗂حجم: ۶ مگابایت
🏴روضه شب سوم محرم دکتر رفیعی: دل‌های شما را امروز ببرم دمشق، کنار قبر نازدانه ی اباعبدالله. بنده سالی ده روز و یا هفت روز به اقتضای زمانی که دارم، سوریه منبر می‌روم. سال گذشته (۱۳۸۵) شهریور ماه منبر می‌رفتم، جمعیت خوبی هم بود. یک خانم و آقای معلمی پیش من آمدند دختر خانم ۱۶ و یا ۱۷ ساله ای هم همراهشان بود. در حالی که گریه می‌کردند، گفتند: فلانی، ما هر سال برای زیارت سوریه می‌آییم. ما بچه دار نمی شدیم، پزشکان هم گفته بودند اولاددار نمی شوید. ما آمدیم کنار قبر این نازدانه متوسل شدیم، اولاد خواستیم، خداوند این دختر را به ما داد. اسمش را هم رقیه گذاشته ایم.. دختر محجبه ای بود-گفتند: او فرزند اول و آخر ماست. این نازدانه ی ابی عبدالله که حرمش زیارتگاه خیلی از عزیزان ماست، من روضه‌ام را از کتاب «کامل بهایی» می‌خوانم. عمادالدّین طبری داستان حضرت رقیه را در کتاب «کامل بهایی» بیان کرده و این کتاب را برای بهاء الدین حاکم وقت نوشته است. من هم این قضیه را عین عبارت از کتاب عمادالدین طبری رضوان الله تعالی علیه که از علمای قرن هفتم هجری است، می‌خوانم. شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب منتهی الامال نقل کرده است. همه ی این‌ها از همان کتاب «کامل بهایی»گرفته اند. ما خیلی از زندگانی این بچه‌ها و آقازاده‌ها و اهل بیت امام حسین علیه السلام خبرنداریم. چون تاریخ نارساست. عزیزان می‌دانند کتاب خانه‌های شیعه را آتش زدند. زمان سید مرتضی و شیخ طوسی کتابخانه‌ها را سوزاندند. قوی ترین مقتل‌های ما در این کتاب خانه‌ها از بین رفت؛ مثل مقتل أبی مخنف، مقتل اصبغ بن نباته. اگر این کتاب‌ها بودند خیلی حرف‌ها داشتیم بزنیم. اما بسیاری از این‌ها از بین رفت. به نقل از «عمادالدین طبری» همین قدر می‌دانیم که این ناز دانه سراغ پدر را گرفت، [یکی از مداحان اهل بیت برایم نقل می‌کرد، می‌گفت: برادرم از دنیا رفت. مراسم ختم و هفتم را برگزار کردیم. سه چهار تادختر کوچک و بزرگ داشت. من یکی از این شب‌ها که ده، پانزده روز از فوت برادرم گذشته بود، بعد از افطار منزلشان رفتم. ساعتی از افطار گذشته بود. دیدم یکی از دخترها عکس بابا را در بغل گرفته و افطار نمی کند، یک گوشه ای نشسته. گفتم: یک ساعت از افطارگذشته چرا افطار نمی کنی؟ گفت: عمو جان، من همیشه ماه رمضان کنار بابام افطار می‌کردم، شب‌ها می‌نشستم کنار بابام افطار می‌کردم. عمو، چگونه بدون بابام افطار کنم؟! عکس را دست می‌کشید و گریه می‌کرد. ] شما می‌دانید دختر عاطفی است. پیغمبر در بستر بود، پیراهن پیغمبر را به دست علی علیه السلام دادند، امیرالمؤمنین دید زهرا خیلی گریه می‌کند. - زهرا جان چیه؟ - علی جان، می‌شود پیراهن بابام را بدهی بو بکشم؟! گفتم: روی چشمام. پیراهن را به فاطمه داد. پیراهن را گرفت، همین که روی چشمانش گذاشت«وَ غُشِىَ عليها»؛ [۱] از حال رفت. غش کرد. دختر بزرگ است، عاقل است، پیراهن پیغمبر را به او دادند غش کرد. یک دختر سه ساله مگر چه قدر ظرفیت دارد؟! عکس نبود، تصویر نبود، سر بابا بوده! مگر چه قدر طاقت دارد؟! مرحوم طبری این طور نوشته است: همین که سر را گرفت، سئوال کرد: بابا، چه کسی پیشانی ات را مجروح کرد؟ چه کسی سرت را خون آلود کرد؟ [این حرف‌ها را طبيعتاً انسان می‌داند، زبان حال هم باشد کافی است. ] یک دختر کوچک، سر بابا را ببیند آن هم کسی که تقریباً یک ماه بابا را ندیده است. هر زمان که سراغ بابا را گرفت، او را زدند. حالا به بابا رسیده، اما سر بریده است! خیلی طول نکشید، یک مقدار گفت. یک مقدار ناله کرد. بابا: لَیتَنِی کُنتُ اَعمى و لَم اَر رأسَکَ هكَذا، بابا، کاش چشمانم کور بود سرت را نمی دیدم. گفت و گفت. خواند و خواند. یک وقت دیدند دیگر صدا نمی آید. دیدند سر یک طرف، خودش هم یک طرف! ---------- [۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۵۷.
پویش داریم هرکدومتون پرچم نصب کردید چه داخل خونه هاتون چه سر در خونه هاتون عکس بگیرید و به آیدی زیر بفرستید :) خودتون رو هم بنویسید @Good13578🖤
15.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاحالا فکر می کردیم شمر امام حسین (علیه السلام) رو کشته😳😳 🕊 •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•