eitaa logo
❤️ꕥ لیـــلے‌بـے‌عـشـــق ꕥ❤️
8.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
485 ویدیو
233 فایل
﷽ وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌلِّلْعَالَمِینَ. #رمان‌براساس‌واقعیت‌نوشته‌شده✅ پایان خوش❤
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ꕥ لیـــلے‌بـے‌عـشـــق ꕥ❤️
#رمان_عروس_فراری_خان #قسمت596 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 تمسخر پنهان شده در آن را به خوبی می فهمیدم. -من که زنم
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 آن دختر با تمام دختر هایی که داریوش در خانه اش راه می داد فرق داشت. آن دختر با تمام آدم های دنیا هم فرق داشت. او آن قدری پاک بود که حتی نمی تواسنت ذره ای از این ناپاکی داریوش را قبول کند. تا وقتی که خودم بودم نمی گذاشتم دست های داریوش به او بخورد، یک آدم خوب در زندگی ام پا گذاشته بود و نمی گذاشتم پاکی اش ناپاک شود. باید این آدم های زیادی خوب را گوشه ای نگه داشت، مثلا در شیشه ای گوشه ی کنج، مثلا در میان پنبه ها، شاید هم... شاید هم در میان قلبی که واقعا لیاقتش را داشته باشد. نه داریوشی که اول برای بازی او را می خواست و حالا هم یقین داشتم که می خواهد فقط با ان دختر لجبازی کند. وگرنه دختر زیباتر و بهتر از ابان برای او کم نبودند. -حرف بعدیت. -مگه باز هم کاری کرده که... -داریوش. نگاهم کرد. نگاهی که بعد از ازدواج سوگند هیچ وقت مهربان نشده بود. سوگند؟ خواهرکم با درد خیانتی که دیده بود چه کشید؟ او توانسته بود بچه اش را از اتش این انتفام نجات دهد؟ -بله. -این قدر به پر و پای اون دختر نپیچ. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 😍 ♥️