eitaa logo
لَیْلِ قصه‌ها | لیلی سلطانی
11.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
45 ویدیو
3 فایل
ادبیات خوانده‌‌ای که قصه می‌نویسد، تدریس می‌کند و به دنبال رویاهاست🌱 • 📚کتاب‌ها: آیه‌های جنون/ چاپ هشتم در دست چاپ: نجوای هر ترانه‌/ رایحه‌ی محراب در دست نگارش: آن شب ماه گم شد/ ابر و انار • خانه‌ی خودمانی‌تر: @leilysoltaniii ادمین کانال: @maryaarr
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید چرا مهتاج از یوسف اینقدر نفرت داره ؟ مگه میشه یه مادر اینقدر از بچه اش بدش بیاد؟ مگه یوسف خلافی غیر از اینکه با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرده،کرده؟ تنفر این زن از پسرش غیر قابل باور هست
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید سلام بانو جان با شما از دیر باز ،از زمان آیه جنون آشنا شدم ،قدمتون را دوست دارم ،ودر هر داستان نسبت به داستان قبلی روند داستانهایتان پخته تر و پخته تر می شود ،اول ،این داستان را دوست نداشتم احساسم بود که تکراری است از داستانهای سایرین ،وارد شدن یک دختر وعاشقی اهل منزل وغیره ... ولی هر چه جلو می رویم انگار دارد متفاوت میشودبا داستان‌های دیگر، فکر میکنم منظوری دارید از این سه پسر داستانهایتان، انگار قرار است زخمهای پیکر ناردانه را این سه پسر که هرکدام مصداق نیازهای مختلف انسانی ( جسم ناردانه با کیهان که پزشک است و روان ناردانه با سپهر و روح ناردانه با سحاب )ترمیم بشه ودر نهایت ناردانه ای متفاوت متولد بشه که حالا اون باید زخمهای یک جامعه ی بیمار را درمان کند بدور ازتمام بیماری‌ها
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید ناردانه عزیزم! تلاش های تو و دختران و زنان جسور زمانه ات جواب داد. من دخترکی که شاید یک صده بعد تو زندگی میکنیم عزتی که تو می‌گویی را بدست آوردیم. ممنونم ازت بخاطر درد و رنج و تلاش و از خودگذشتی که داشتی و از زمانی که نسبتا دور هست دست بوست هستم.❤️🥹
لَیْلِ قصه‌ها | لیلی سلطانی
📪 پیام جدید ناردانه عزیزم! تلاش های تو و دختران و زنان جسور زمانه ات جواب داد. من دخترکی که شاید یک
من هم از ناردانه و ناردانه‌ها متشکرم که باعث شدن زن‌ها یک نقش نداشته باشن. بتونن از قدرت ذاتی‌شون استفاده کنن و تو هر مسیری که دوست دارن برن، بدرخشن و جامعه رو رشد بدن.
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید سلام.این نوشته ها رو باید حرف به حرفش رو بادقت بخونی انقد که عمیقن و پرمعنا!بعدازتموم شدن آدم پرت میشه به دنیای الان....حرفهای ناردانه درباره زن ذهنمو به یاد خانم مرضیه حداد دباغچی و خانم فرنگیس انداخت که چجوری بازن بودنشون واقعا قوی بودن واز صدتا مرد غیرتشون بیشتربود
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید من یکی از شاگرد هاتونم لیلی جان تقریبا هم سن و سال ناردانه، وقتی داشتم داستان رو میخوندم لبخند پر از حسرتی روی لبام بود، چقدر غمگینم که یک زمانی دختران سرزمینم مجبور بودن اینگونه زندگی کنند یکی از هدف های من برای نوشتن این بود که بتونم رنج دختران سرزمینم رو به تصویر بکشم تا شاید دینم رو به اون ها ادا کنم از شما ممنونم که دارید چنین قصه ای خلق میکنید وقتی میشینم پای داستانتون حس میکنم وارد یه دنیای متفاوت با حس و حال متفاوت میشم انگار من هم همراه ناردانه او احساسات رو تجربه میکنم قلمتون همیشه سبز لیلی عزیزم💚🌱
لَیْلِ قصه‌ها | لیلی سلطانی
📪 پیام جدید من یکی از شاگرد هاتونم لیلی جان تقریبا هم سن و سال ناردانه، وقتی داشتم داستان رو میخوند
سلام دخترکم🌸 خوشحالم که داستان ناردانه احساساتت رو این‌طور درگیر کرده و باهاش زندگی می‌کنی. هدفت برای نوشتن چقدر ارزشمنده. مطمئنم قلمت داستان‌هایی خلق می‌کنه که دل‌ها رو لمس کنه✨️ قلمت مانا و نگاهت پر از امید باشه💚
هدایت شده از ناشناس
📪 پیام جدید سلام لیلی جون دقیقا نمیدونم چند ساله همراه داستانهات هستم قبل از شروع آیه های جنون بوده یادمه عکس نوشته های هر قسمت از آیه رو ذخیره میکردم از بس قشنگ بودن ان‌شاءالله به پای شما و داستانهاتون پیر شم 😅😅😅قطعا شما اولین نویسنده ای هستین که وقتی دخترام نوجوون شدن کتابهاتون رو بهشون هدیه میدم
لَیْلِ قصه‌ها | لیلی سلطانی
📪 پیام جدید سلام لیلی جون دقیقا نمیدونم چند ساله همراه داستانهات هستم قبل از شروع آیه های جنون بوده
سلام عزیزِ قدیمی یعنی نزدیک نه ده ساله باهمیم. چقدر عزیز، چقدر گرامی💙 خدا گل دخترهاتون رو حفظ کنه. خوشحالم از امروز جزو فرداشونم✨️