نكند حالِ علي را متصور شويد...
علي امانتش را غسل مي دهد...
امانتي كه نُه سال پيش ياس بود
و حال ياسش پرپر شده است...
حال علي را هنگام روبرو شدن با
بازوي همسرش متصور نشويد...
گريه هاي بي صداي علي را كسي
نمي تواند معني كند...
حال علي را متصور نشويد...
علي دارد جان مي دهد...
#به_التماس_چشم_امير_عجل_لوليك_الفرج
مانده بود چه بگوید...
حرفی برای گفتن نداشت...
از خجالت سرش را به زير انداخته بود
و اشک بي امان...
چاره ای نبود ...
امانتي اش را به خاك سپرد و گفت: «ببخشید! امانتدار خوبی نبودم؛ پهلویش شکست ...»
#به_التماس_چشم_امير_عجل_لوليك_الفرج