eitaa logo
لوح و قلم📜✒️
84 دنبال‌کننده
22 عکس
3 ویدیو
1 فایل
نوشتن نعمتی بزرگ از جانب پروردگار مهربان ماست. می‌نویسیم تا رشد کنیم.🌱 - شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
مشاهده در ایتا
دانلود
مهمان خانه‌ ما🌱 امّ سَلمه می‌گوید: از رسول‌ خدا_ صلی الله علیه و آله و سلم_ شنیدم که می‌فرمود: فرشتگان به فرشتگان دیگر که در مجالس امیرالمومنین علی _علیه السلام_ شرکت کرده بودند، می‌گویند: از شما بوی خوشی به مشام ما می رسد که خوشبوتر و پاکیزه تر از آن را استشمام ننموده‌ایم! فرشتگان پاسخ می دهند: ما در میان گروهی بودیم که فضائل محمّد و آل محمّد و علی بن ابی طالب _علیهم السلام _را بازگو می‌کردند، از بوی خوش آنان معطّر شدیم. فرشتگان گویند: ما را به سوی آنان ببرید؟ می‌گویند: آنها متفرّق شده‌اند. می‌گویند: ما را به آن مکانی که بودند، ببرید تا از آن تبرّک جوییم. در این دوماه محرم وصفر خانه‌های ما محل رفت‌وآمد مهمان‌های زمینی‌و آسمانی بوده‌اند. از برکت وجود آن‌ها ،خانه‌های ما نیز سرشاراز بوی‌خوش و‌ برکت گشته‌است. هرکدام از این مجلس‌ها ،کلاس درسی از معارف الهی بود که باید جامه عمل به آنها بپوشانیم و زندگی‌هایمان را به‌‌ حکم الهی، خُلق نبوی زینت‌دهیم. @loh_ghalam
می‌نویسم با‌ قلم عشق ❤️ بر لوح دلم: "ای‌گرامی‌ترازجان‌،دوستت دارم." بابی انت و امی یا عزیز فاطمه @loh_ghalam
پسرم مرا نشناخت! یک روز پسرم مصطفی را که دو ساله بود به زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آورده‌اند. به درزندان نگاه انداختم، دیدم یکی از افسران مصطفی را بغل گرفته و به سوی من می‌آید. مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک به علت اینکه مدتی طولانی از او دور بودم مرا نشناخت. لذا با چهره‌ای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من می‌نگریست.سپس زد زیر گریه. به شدت می‌گریست. نتوانستم او را آرام کنم. لذا او را دوباره به افسردادم تا به همسرم و بقیه‌ بازگرداند. این امر به قدری مرا متاثر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم. 📚 خون دلی که لعل شد،ص۱۵۱. خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای(مدظله العالی) @loh_ghalam
جمعه‌‌ سیاه،خونین‌شد🖤 آن روز، روز جمعه خونین بود روزی که شهر یکسره آتش شد تاریخ سرخ ِهفده شهریور ... در ذهن روزگار، مشوش شد خون می‌چکید از در و از دیوار یک جمعه سیاه و پر از نفرت ‌‌‌‌‌‌‌"شاعر: وحیده‌ افضلی" هفده شهریور ۱۳۵۷ مردم برای تظاهرات و مخالفت با حکومت شاه به سمت میدان شهدا (ژاله) در تهران حرکت کردند، درحالی که از اعلام حکومت نظامی‌ خبر نداشتند. در آن روز سربازان به مردم شلیک‌کردند.افراد زیادی را به خاک و خون کشیدند. این روز، روز نماد ایستادگی مردم درمقابل حکومت سرسپرده پهلوی بود و لکه ننگی بر دامان رژیم شاهنشاهی شد. از این روز به عنوان "جمعه‌سیاه" یا "جمعه خونین" یاد می‌شود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی، آن را "یوم الله" نامید.درباره علت نامگذاری این روز به ایام الله‌، امام خمینی _رحمت‌الله علیه_ فرمودند: "هفده شهریور...آن هم از ایام خدایی بود که یک ملت، زن و مردش، جوان و غیر جوانش، بایستند و خون بدهند برای احقاق حق. این روز خداست. هفده شهریور «مِنْ ایام الله» است،... از یاد نباید برود این «ایام الله» برای اینکه این ایامند که آدم سازند. این ایام است که جوان‌های ما را از عشرتکده‌ها بیرون می‌آورد به میدان جنگ می‌برد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار می‌کند، و بیدار کرد." بزرگداشت این روز‌ها سبب می‌شود‌ ایثار و ازخودگذشتگی‌ مردمی‌ که برای بدست آوردن این انقلاب جان‌فشانی کردند از یادمان نروند. شکرگزار این نعمت الهی باشیم‌‌ و آرمان‌های آنها را که استقلال‌، آزادی و جمهوری اسلامی‌ بود، پاسبانی کنیم. https://eitaa.com/loh_ghalam
آن روز، روز جمعه خونین بود روزی که شهر یکسره آتش شد تاریخ سرخ ِهفده شهریور ... در ذهن روزگار، مشوش شد خون می‌چکید از در و از دیوار یک جمعه سیاه و پر از نفرت از لابه‌لای فاجعه و آتش تاریخ می‌نوشت: همه حیرت * با هر گلوله گُل به زمین می‌ریخت یعنی گلوله‌ها به هدف خوردند بی‌شک هوا هوای شهادت بود... گل‌ها که با گلوله نمی‌مردند! آن شب وطن سیاه به تن کرد و مادر در انتظار پسر دق کرد شهری که در عزای عزیزان بود تا وقت صبح یکسره هق‌هق کرد * میدان "ژاله"  یک شبه مادر شد یک دشت غرق لاله به بار آورد وقتی که نام او "شهدا" می‌شد... بغضی هزار ساله به بار آورد آن جمعه سیاه ِمصیبت‌بار آغاز روشنایی ِفردا شد ... خورشید ِانقلابِ بزرگ ِقرن از پشتِ کوهِ حادثه پیدا شد *** تاریخ سرخِ هفده شهریور در هم شکست سلطه شیطان را خون آمد و دوباره محقق کرد... آن وعده‌های صادق ِ قرآن را شاعر: وحیده افضلی @loh_ghalam
معرفی شهید محبوبه دانش آشتیانی ✅محبوبه دانش‌ آشتیانی در دوم بهمن سال 1340 در تهران به دنیا آمد. محبوبه همیشه دانش‌‎آموز ممتاز بود.به مطالعات دینی علاقه داشت.از جمله؛ ☘قرآن ☘ نهج‌البلاغه ☘صحیفه سجادیه  ☘تفسیر قرآن ☘ آثار مرتضی مطهری ☘علی شریعتی ✅محبوبه به طور مستمر در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد.با پخش اعلامیه و نوشتن شعار بر روی دیوار سهم خود را در انقلاب اسلامی ادا می‌کرد.  ✅او همچنین کتابخانه‌ای را در منطقه ای پایین‌تر از خیابان سیروس اداره می‌کرد و برای بچه‌های محروم جنوب شهر کتاب می‌برد. ✅ به علاوه یک برنامه مطالعاتی به آنها داده بود، برایشان داستان‌های اسلامی تعریف می‌کرد و به این ترتیب، یک حرکت اجتماعی را در میان کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود. @loh_ghalam
گل سرخ من در بهشت زهرا  روزهفده شهریور از شهرستان مهمان رسیده بود. من و پسرکوچکم نتوانستیم برای شرکت در تظاهرات برویم، ولی محبوبه و بچه های دیگرم، از جمله خواهر بزرگش و شوهر خواهرش هم در بین تظاهر کنندگان میدان ژاله بودند که البته آنها جان سالم به در بردند. محبوبه با دوستانش در خیابان فرح آبادقرار گذاشته بود که از آنجا دسته جمعی به طرف میدان ژاله بروند.  شب قبل از آن روز، محبوبه دیرتر از همه از راه پیمایی برگشت. بسیار خسته به نظر می رسید. پاهایش را نشانم داد و گفت: ” ببین  مادر، آن قدر راه رفته ام که پاهایم تاول زده اند.“ بعد به اتاقش رفت. ساعت از یازده شب گذشته بود که به اتاقش رفتم. دیدم قرآن و  نهج البلاغه را جلویش گذشته است و مطالعه می کند. تنهایش گذاشتم و به اتاقم برگشتم.  صبح روز هفده شهریور، حدود ساعت شش بود که یک بلوز آبی گشادو شلوار لی پوشید و مقنعه اش را سر کرد. چادرش را روی سرش  انداخت. گفت:” مادر،دارم می‌روم که با دوستانم در  تظاهرات شرکت کنم.“ گفتم:” چیزی نمی خوری؟“ گفت: ” میل ندارم.“ بعد صورت مرا بوسید.با لحنی مهربان و در عین حال‌جدی گفت: ” مادر، اگر شهید شدم، غصه نخورید.“ وقتی داشت از در خانه بیرون می‌رفت، برگشت و نگاهم کرد. در نگاهش چیزی بود که تنم را لرزاند. انگار با آن نگاه با من وداع کرد.  آن روز دلهره عجیبی داشتم. وقتی دلهره ام به اوج رسید که ساعت هشت صبح، رادیو را باز کردم و فهمیدم اعلام حکومت نظامی شده است. مثل مرغی پر کنده، این طرف و آن طرف می رفتم.حدود ساعت دو بود که همه به خانه برگشتند غیر از محبوبه.  می گفتند که در میدان ها و خیابان ها، عده ای را به رگبار مسلسل بسته اند. حدود ساعت پنج و شش بود که یک نفر تلفن زد. مشخصات لباس محبوبه را پرسید. جوابش را دادم، ولی دیگرحرفی نزد. احساس عجیبی داشتم. دلم به من می گفت که محبوبه شهید شده است، چون اگر غیر از این بود، مثل همیشه سه چهار بار تلفن می زد. ساعت دوازده شب بود که دربان مسجدی در آن منطقه زنگ زد.گفت: ” هفت هشتا جنازه اینجا بوده که یکی متعلق به دختر شماست. صبح بروید و تحویل بگیرید.“ فقط خدا می داند آن شب بر من چه گذشت.  صبح اول وقت به کلانتری رفتیم. در کلانتری، مأمورین مسلح باخشونت به ما گفتند که اجساد را به بهشت زهرا برده‌اند. دربهشت زهرا، ده ها مادر مثل من، دنبال جنازه عزیزانشان‌می گشتند. مأموران مسلح در اطراف می چرخیدند و می گفتندکه جسد به کسی تحویل داده نمی شود. به مرده شوی خانه رفتم، با شیون و ضجه، زن مرده شوی را راضی کردم که جسد دخترم را به من نشان بدهد. او دلش به رحم آمد. گفت:” بیا ببین، شاید این دختر تو باشد.“ همراه او رفتم و آنچه را که نباید ببینم، دیدم.  محبوبه من بود که آرام و معصوم خفته بود. گلوله درست به قلبش اصابت کرده بود. 🖊زهرا عسکری @loh_ghalam
کتاب محبوبه صبح: داستانی از راضیه تجار است که زندگی شهید «محبوبه دانش» را روایت می‌کند. انگار همۀ این‌ها صحنه‌های تار و کدر و کثیف یک فیلم بود که از جلوی چشمش می‌گذشت. مینا جلوی در چوبی کهنۀ آبی‌رنگی ایستاد. کوبه را در مشت فشرد و چند بار به صدا درآورد. پسرکی لاغر و برهنه و کچل در را باز کرد. مینا جلو رفت و او به دنبالش. وقتی بالای سر زن بیمار نشست؛ وقتی دست روی پیشانی او گذاشت و دستش سوخت؛ وقتی پاهای او را پاشویه کرد؛ وقتی بچه‌ها را گریان دید، یک بار دیگر آن چشمۀ قدیمی در دلش جوشید. نفرت... نفرت... نفرت از نظام. به‌سختی زن را به درمانگاه رساند. نسخه‌اش را پیچید. او را به خانه برگرداند. اسکناسی زیر تشکش چپاند. برایش سوپ رقیقی بار گذاشت. سفارش لازم را به بچه‌هایش کرد. قول داد باز هم سر بزند. با خود فکر کرد کتاب‌ها و اعلامیه‌ها هنوز در ساکش هست. بهتر بود آن‌ها را در اتوبوس پخش می‌کرد. هنوز به ایستگاه اتوبوس نرسیده بود که مردی را با کت و شلوار سیاه و پیراهن زرشکی در کنار خود دید. مرد عینک آفتابی زده بود و رنگ سرخ کراواتش چشم را می‌زد. وقتی از او مسیر اتوبوس را پرسید، برای لحظه‌ای دلش فروریخت. سوار اتوبوس که شد، به ردیف وسط رفت. سایۀ مرد را از داخل شیشۀ اتوبوس دید که در ردیف پشت سر او نشست. @loh_ghalam
علی شیر در شب عملیات تکمیلی قبل از حرکت قرآن خواند و کوله پشتیش را منظم و مرتب بست و یک پتوی سربازی کوچک داخل آن گذاشت همان شب به او گفتم: "ساکت را سبک کن و توشه مهمات سبک بردار" گفت: "توشه این‌ها نیست که من برداشته‌ام. توشه ایمان به وحدانیت خدا و عصمت ائمه و عمل به آیات الهی است." فهمیدم که او مثل میوه رسیده است و همان شب رفتنی است البته به خاطر اینکه حرف مرا زمین نگذاشته باشد، پتو را از کوله پشتی بیرون آورد و به جای آن فشنگ و نارنجک گذاشت. 📚آب هرگز نمی‌میرد،حمیدحسام،ص۱۲۰. @loh_ghalam
"سکینه" سکون و آرامش خانه پدر نقش جلیله دخترِ ارباب سر جدا بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا کمتر نبود از هنرِ عمه های خود با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان مرهون نوحه های سکینه ست کربلا "حضرت سکینه‌" دختر امام‌ حسین _علیه السلام_ و حضرت رباب بودند. نامشان را آمنه یا اُمیمه‌‌ ذکر کرده‌اند. مادرشان لقب‌ ایشان را سکینه به معنی وقار و سکون نهادند. در توصیف ایشان‌ گفته شده بانویی دارای فضل، ادب‌، عقیله قریش؛ بانویی‌ خردمند و باتدبیر بودند. در زمان خودشان از نظر زبان عرب و شعر، فصیح‌ترین و از جهت علم، عالم ترین مردم بشمار‌ می‌آمدند. در روایتی آمده است: "یزید دستور داد اسیران آل محمد _صلی الله علیه و آله_ را وارد مجلس کردند. نام تک تک آنها را پرسید. خطاب به حضرت سکینه گفت : این زن کیست؟ گفتند: سکینه دختر حسین _علیه السلام_ یزید گفت: تو سکینه هستى؟ سکینه گریه کرد و به قدرى ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد. یزید گفت : چرا گریه مى کنى؟ حضرت سکینه فرمودند: چگونه گریه نکند کسى که پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟ یزید گفت : اى سکینه ! پدرت حقّ مرا منکر شد و قطع رحم با من کرد. در ریاست و رهبرى با من ستیز نمود. حضرت سکینه گریسـت.فرمود: اى یزید، از کشتن پدرم خوشحال مباش. او مطیع خدا و رسولش بود و دعوت حق را لبّیک گفت و به سعادت نائل گردید؛ ولى روزى خواهد آمد که تو را بازخواست مى‌کنند. خود را آماده پاسخ ‌گویى کن‌. ولى از کجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟" با دقت در این روایت آنچه به چشم می‌آید، آن است که دخترانی که در خاندان اهل‌ بیت _علیهم السلام_ پرورش‌یافتند، دردانه‌هایی بودند که در همه دوران‌ها می‌توانند اسوه زنان و دختران باشند. در آن مجلس شومِ یزید درحالی که داغ پدر، عمو‌ها و برادران بر دلشان سنگینی می‌کرد، آنچه برای ایشان مایه نگرانی و ناراحتی بود، نداشتن پوشش مناسبی برای پنهان کردن چهره خود از نامحرمان بود. این حالت ایشان، از حیا، عفاف و عزت‌نفسی‌ که در وجودشان‌ جاری بود، نشات می‌گرفت. نکته دیگری که باید به‌ آن توجه کرد، شجاعت ایشان است؛ که دربرابر ظلم ظالمی هم‌چون یزید، سکوت نکردند. با قدرت و شجاعتی که از پدر بزرگوارشان به ارث برده بودند، مجلس عیش‌ و شادی یزید را بر هم زدند. فصاحت کلامشان را از جدشان امیرمومنان به یادگار داشتند و با تیغ تیز زبان سخنورشان بر یزید فاسد شوریدند. توصیفاتی که درباره وجود نازنین حضرت سکینه بیان شده، نمونه کامل از زنان جامعه اسلامی را نشان می‌دهد که آرزوی هر بانوی مسلمان و حتی غیر‌مسلمانی است. ما باید در شناساندن چنین‌ زنانی به کل جهان تلاش بیشتری کنیم. https://eitaa.com/loh_ghalam
خدایا! ما را مخاطب خاص خود قرار بده "رضا احسان پور" @loh_ghalam
نزدیک‌‌شدن ‌به‌ظهور! اگر بتوانید در درون خود جامعه‌تان _همان جامعه انقلابی_ تقوا و فضیلت و اخلاق و دینداری و زهد و نزدیکی معنوی وبه خدا را در خود و دیگران تامین کنید، پایه و قاعده ظهور ولی‌عصر (ع) را مستحکم‌تر کردید و هرچه بتوانید از لحاظ کمیت و مقدار، تعداد مسلمانان مومن و مخلص را افزایش بدهید، باز به‌امام زمان و زمان ظهور ولی‌عصر(ع) نزدیک‌تر شدید. پس ما می‌توانیم قدم به قدم جامعه خود و زمان و تاریخ خود را به تاریخ ظهور ولی‌عصر(ع) نزدیک کنیم. 📚انسان ۲۵۰ ساله(حلقه‌دوم)،ص۳۸۰. @loh_ghalam
ابن‌الرضا،غریبی که عزیز بود! امروز عسکري ز جهان ديده بسته است‏  قلب جهان و قطب زمان دلشکسته است‏ آن حجت خداي ز بيداد معتصم‏  پيوند زندگانيش از هم گسسته است‏  🔳امام حسن عسکری _علیه السلام_ را در محله‌ای به نام "العسکر" جای دادند. خانه‌ای که برای زندگی ایشان انتخاب کردند در پادگان بود؛ برای این‌که بتوانند ایشان را تحت نظر بگیرند. 🔳از بررسی‌ دوران امام یازدهم مشخص می‌شود که ایشان در بیشتر‌‌ اوقات در حبس بودند و نمی‌توانستند با یاران و شیعیان دیدار داشته باشند.چنانچه در نقلی آمده است، در زمانی که امام را زندانی کرده بودند،بنی‌عباس به "صالح بن وصیف" گفتندکه‌ برامام‌سخت‌گیری کند.صالح گفت: او را به بدترین اشخاص سپرده‌ام. اما آن دو‌ نفر اهل‌ نماز و روزه شده‌اند. صالح آنها را مواخذه کرد.آنها گفتند:چه بگوییم درمورد مردی که روزها‌ روزه‌ می‌گیرد و شب‌ها را تا صبح به عبادت مشغول است. هر وقت به ما نگاه می‌کند، بدن ما‌ می‌لرزد و طوری می‌شویم که اختیار خودمان را نداریم. 🔳با وجود تمام این فشار‌ها و سخت گیری‌ها که نسبت به امام روا می‌داشتند، با این حال حوزه نفوذ امام در میان مردم بیشتر از زمان امام باقر و امام صادق _علیهما السلام‌_ بود. 🔳مقام معظم رهبری نیز به این نکته در بیاناتشان اشاره کرده‌اند:"در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است." 🔳ابن الرضا_علیه‌السلام_ در کنار غربتی که داشتند در عین حال عزت و بزرگی‌ درمیان دوست و دشمن داشتند. چنانچه‌ در روایتی که بیان شده شاهد محترم و عزتمند بودن شخصیت امام در میان دشمنان‌ ایشان هستیم. "مردی از اهل قم گفت: روزی در مجلس "احمد بن عبد الله بن خاقان" که نهایت دشمنی نسبت به اهل بیت رسالت داشت، حاضر بودم، در مجلس او از سادات علوی که درسرّمن رأی( سامرا) بودن، صحبت به میان آمد.احمد بن عبد الله گفت: من درسرّمن رأی (سامرا) از سادات علوی کسی را ندیدم در علم، زهد، ورع، وقار، مهابت عفت‌،حیا، شرف، قدر و منزلت در نزد خلفاء و اوامر مانند حسن بن علی عسکری‌_علیه السلام_باشد و سادات و سایر بنی هاشم او را مقدم می‌داشتند و همه بزرگ و کوچک تعظیم او می نمودند و همچنین وزراء و امراء و سایر فرماندهان سپاه و اصناف خلق در اعزاز و اکرام او کوتاهی نمی کردند." 🔳 امام‌ جوان ما در این عصر، الگوی مناسبی برای جوانان است.جوانی که با وجود تمام سختی‌ها، آزارها و دوری از دیار، دست از وظیفه خود برنمی‌دارد.به مبارزه با طاغوت زمان خود می‌پردازد و راه امامان پیشین را ادامه می‌دهد.و همچون جدش امام حسین _علیه السلام_ تن به ذلت نمی‌دهد. با عزت و عظمت‌ در راه‌ حق قدم بر‌می‌دارد. https://eitaa.com/loh_ghalam
حسرت همیشگی حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی وقت رفتن است و باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آن که با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چه قدر زود دیر می شود  🖊قیصر امین‌پور به یاد همه عزیزانی که روزی درکنارمان بودند، اما حالا دلتنگ صدا ،نگاه ،خنده... آن‌ها هستیم. روحشان شاد هدیه به روان پاکشان حمد و صلواتی بخوانیم. https://eitaa.com/loh_ghalam
ای روزهای خوب که در راهید! ای جاده های گمشده در مه! ای روزهای سخت ادامه! از پشت لحظه ها به در آیید!   ای روز آفتابی! ای مثل چمشهای خدا آبی! ای روز آمدن! ای مثل روز آمدنت روشن! این روزها که می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم! اما با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ 🖊قیصر امین پور https://eitaa.com/loh_ghalam
در انتظار آمدنت! "...خداشاهده من شخصاً هیچ مشکلی ندارم. همین الآن هم کاملا آماده ام. ولی عرض من به محضرِ آقا این است که: زوده! برای یک اقدامِ فراگیر و جهان شمول ، هنوز زوده!... هنوز باید قدری تأمّل کرد تا زمینه مساعد بشه... از قول من به محضر شریفشون عرضه بدارید: مگه قصد و نیّت مبارکتون، پیاده کردن احکام الهی نیست؟ خب! ما داریم همین کارو میکنیم،...حضرتعالی از همون پشت پرده ی غیب هم اوامرتون مطاعه! هرجا نقصی، خللی، اشکالی هست ابتدا تذکر بدین! اگر ما بی توجهی کردیم،... شما وارد عمل بشین." نکند حال و روز ما هم مثل شخصیت‌های رمان "کمی دیرتر" سید مهدی شجاعی باشد. که‌ به زبان "قال" فریاد بزنیم، آقا بیا! اما به زبان حال بگوییم "آقا نیا، ما هنوز آماده نیستیم." امسال در سال‌روز امامت مهدی موعود(عج) چه قدر آمادگی برای ظهورش در وجودمان، در محیط زندگیمان بیشتر از سال قبل بود؟ انتظار فرج دست روی دست گذاشتن نیست. انتظار یعنی راضی نبودن از وضعیت موجود، یعنی؛ حرکت داشتن، راکد نبودن، رفتن به وضعیت مطلوب و رسیدن به آن جامعه ایده‌آل امام زمانی که برای به دست آوردنش نیاز به تلاش فراوان داریم. https://eitaa.com/loh_ghalam
عروسی خوبان❤️ زمانی که حضرت رسول خدا خواست،خدیجه دخترخُوَیلِد را به عقد خود درآورد. ابوطالب با آل خود و جمعی از قریش به پیش "ورقه بن نوفل" عموی خدیجه‌رفتند. ابوطالب گفت: "پسربرادرم‌،محمدبن عبدالله،با هیچ کس از قریش قابل مقایسه نیست.او درمیان خلق‌ بی‌مثل‌ و مانند‌است.او به خدیجه راغب است وخدیجه به او رغبت دارد. آمده‌ایم که او راخواستگاری‌کنیم.مهریه را از مال خود می‌دهیم." ورقه، عموی خدیجه، از علمای عظیم‌الشأن بود. شروع به صحبت کرد ولی اضطرابی در سخن گفتنش‌پیدا شد،نتوانست‌ خوب جواب‌بدهد. خدیجه حال عمویش را آن‌طور که دید از شوقی که به حضرت محمد(ص) داشت‌،به زبان فصیح گفت: " ای عمو، هرچند تو در این جایگاه در سخن گفتن اولی هستی، اما اختیار من را بیش از من نداری." آنگاه خدیجه گفت‌: " ای محمد،خودم را به ازدواج تو درآوردم،مهریه‌ام را از مال خودم می‌دهم." یک نفر از قریش گفت: "چه عجیب است که مهریه را زنان برای مردان به عهده می‌گیرند!" ابوطالب غضبناک شده برخاست. هر وقت ابوطالب به خشم می‌آمد همه قریش از او می‌ترسیدند و از خشم او حذر می‌کردند. ابوطالب گفت: " اگر شوهرانِ دیگر مثل فرزند برادر من باشند زنان به گران‌ترین قیمت‌ها و بلندترین مهریه‌ها آن‌ها را طلب می‌کردند و اگر مانند شما باشند مهریه زیاد از آن‌ها می‌گیرند." 📚 تلخیصی از منتهی الامال،ج۱،ص۷۳. https://eitaa.com/loh_ghalam
خبرغرورآفرین؛ماهواره «چمران- ۱» توسط ماهواره بر قائم ۱۰۰ با موفقیت به فضا پرتاب شد ♻️زمانی‌که این‌خبرمسرت انگیزرا خواندم. احساس غرور تمام وجودم را دربر‌گرفت. شب هنگام درکنار خانواده خبر را از تلویزیون که دیدیم، پدرخانواده باخوش‌حالی، آفرین می‌گفت و به فرزندان ایران زمین می‌بالید. بچه‌ها از آفرین گفتن‌های او به شوق آمدند. پدربامهربانی سفارش به علم آموزی کرد.به یاد حدیث العِلمُ سُلطان از امیرالمومنین افتادم. ♻️درشرح این حدیث مقام معظم رهبری می‌فرمایند:«العِلمُ سُلطانٌ» علم، قدرت است. «مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيه.» یعنی مسئله، دو طرف دارد: اگر علم داشتید، می‌توانید سخن برتر را بگوئید، دست برتر را داشته باشید - «صال» یعنی این - اگر نداشتید، حالت میانه ندارد؛ «صیل علیه». پس کسی که علم دارد، او دست برتر را بر روی شما خواهد داشت؛ در مقدرات شما دخالت می‌کند؛ در سرنوشت شما دخالت می‌کند." ♻️اگر نگاهی به گذشته نه چندان دور خود بیندازیم معنای این سخن گهربار امیرمومنان را به آسانی مشاهده می‌کنیم. دوران پیش از انقلاب را که نگاه می‌کنیم، دست برتر بودن کشورهای استعمارگر به خصوص آمریکا را نسبت به کشورمان می‌بینیم. اگردستگاه پیشرفته‌ای از آن‌ها خریداری می‌شد،درصورت نیاز به تعمیر آن، کشور وابسته به نیروهای آمریکایی بود. ♻️اما پس از انقلاب ما روز به روز پیشرفت علمی داشته‌ایم. با اعتماد واتکاء به فرزندان وجوانان ایران در بسیاری از زمینه‌ها تولیدات داخلی داریم. این پیشرفت‌های علمی و اقتداری ملی،از دستاوردهای انقلاب اسلامی است.‌شایسته است قدردان نعمت الهی باشیم و برای سربلندی کشور اسلامی تلاشمان را بیش از پیش کنیم. https://eitaa.com/loh_ghalam
اختلاف ممنوع! راه علاج اختلاف‌ها، وحدت است. ✨دیوارهای کعبه براثر سیل آسیب دید. رؤسای قریش جمع‌ شدند تا آن‌ها را بازسازی کنند. نوبت به این رسید که «حجرالاسود» را در جای خود بگذارند. افراد سرشناس قبیله «عبدالدار» و «عدی» تصمیم گرفتند که‌ نگذارند این افتخار نصیب دیگران شود. میان رؤسای قریش بر سر گذاشتن «حجرالاسود» اختلاف افتاد. «ابوامیة» که پیرمردی محترمی‌ بود، پیشنهاد کرد نخستین کسی که از درِ مسجدالحرام وارد شود، او را به حکمیت بپذیرند. لحظه‌ای نگذشت که «محمد امین» وارد شد. قریش خوشحال شدند وبه حکمیت او رضایت دادند. وقتی موضوع را برای امین قریش تعریف کردند،ایشان گلیمی‌ خواستند. حجر الاسود را در میان آن گذاشتند. سپس از سران قبائل خواستند اطراف گلیم را بگیرند و به محل نصب ببرند. آن را بالا آوردند، «محمد امین » آن را گرفت و در جای خود گذاشت. ✨پیامبر اسلام از همان دوران جوانی‌ مایه آرامش، آسایش و اتحاد میان مردم بودند. از نزاع و درگیری جلوگیری می‌کردند. وجود پر برکت ایشان‌ در مدینه النبی‌، حکومت اسلامی تشکیل دادند.در شهر مدینه افرادغیرمسلمان و یهودی نیز وجود داشت. پیامبر با بستن پیمان با یهودیان و غیرمسلما‌ن‌ها توانست در میان همه افراد و طبقات جامعه مدینه‌وحدت برقرار کند. ✨از ویژگی‌های جامعه و نظام نبوی برادری و همدلی در میان امت اسلامی بود. میان مهاجر و انصار اخوت ایجاد کردند.وحدت و اخوتی که در جامعه اسلامی توسط پیامبر ایجاد شد، برای همه مسلمانان در همه دوران‌ها الگو است. دلیل این سخن، کلام پروردگار متعال است که می‌فرمایند: "لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛همانا براى شما در (سيره‌ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نيكوست." ✨سرمشق گرفتن از رسول خدا برای ایجاد وحدت در امت اسلامی، نیاز جامعه کنونی مسلمان جهان است که مقام معظم رهبری در بیاناتشان به این نکته اشاره نمودند: "بدخواهان با استفاده از ابزارهای فکری، تبلیغی و اقتصادی به‌ دنبال جداسازی شیعه و سنی در کشور ما و هر منطقۀ دیگر اسلامی هستند و با اقداماتی همچون وادار کردن افرادی از طرفین به بدگویی به لجاجت و اختلاف دامن می‌زنند. علاج و راه مقابله با این توطئه‌ها تکیه بر وحدت است. موضوع وحدت نه یک تاکتیک بلکه یک اصل قرآنی است." https://eitaa.com/loh_ghalam
بهترین و زیباترین غزل: «خدایا! خدایا! خمینی را نگهدار» آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا 💠آقای علی‌اصغر فردی می‌نویسد: " پاییز ۱۳۵۹ گروهی از صدا‌و‌سیما به تبریز آمدند و خواستند که با استاد حکیم گفت‌وگوی تلویزیونی انجام دهند. تا آن روز تقریباً کسی نمی‌دانست که موضع استاد حکیم شهریار نسبت به انقلاب اسلامی چگونه است. استاد ضمن گلایه‌ای رندانه و اشاره به غزل معروف خود گفتند که «حالا چرا؟» این‌گونه اظهار کردند: باید از همان ابتدای انقلاب از همراهی وی با نظام بهره‌مندی می‌شد. استاد حکیم در آن دیدار تلویزیونی با مردم چند غزل و قصیده در تکریم انقلاب اسلامی و امام خمینی خواندند و در پاسخ به سؤال خبرنگار که کدام غزل را بهترن غزل می‌داند، جواب عجیب و گرانبهایی را دادند و گفتند به نظر من همین شعار مردم که می‌گویند «خدایا! خدایا! خمینی را نگهدار»، بهترین و زیباترین غزل است. این حداکثر کمربستگی بلندآوازه‌ترین و بزرگ‌ترین شاعر معاصر با یک تفکر و یک رهبر بود که بسیاری از طیف‌های معارض را عصبانی کرد." 💠مقام معظم رهبری دروصف این شاعرحکیم می‌فرمایند: " شهریار شاعر متواضعی بود. دنبال نام و نشان نبود و برای خدا و وظیفه کار می‌کرد، و حالا خدای متعال، پاداش او را می‌دهد. امروز شهریار در داخل کشور ما یک چهره‌ی بسیار نورانی است." 💠ایشان در سال ۱۳۷۱ در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت استاد شهریار به نقل خاطره‌ای می‌پردازند: "چند شب پیش، سیما مراسمی را به مناسبت هفته‌ی بسیج نشان می‌داد، که شهریار در آن مراسم بود. این چند روزه، هفته‌ی بسیج بود و در یکی از مراسم بسیج، شهریار شعر می‌خواند و در سیما او را نشان می‌دادند. من مطمئنم که آن بخش از برنامه را همه‌ی مردم؛ یعنی هرکس که توانست تماشا کرد. من خودم می‌خواستم بخوابم، دیدم در اتاق بچه‌ها تلویزیون روشن است و صدای شهریار می‌آید. رفتم تماشا کنم، دیدم بچه‌ها همه‌شان ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند. این محبوبیت عجیبی است که شهریار پیدا کرده. این به خاطر خدمات و کار برای خدا بود که او انجام داد. شهریار قطعاً ماندنی است. از آن شعرایی است که مثل سعدی و حافظ و از این قبیل، در دورانهای بعد از دوران خودش، معروف‌تر و بزرگ‌تر خواهد شد. لذا، هرچه آقایان درباره‌ی او انجام دهند، از نظر ما زیاد نیست. حضور شهریار در هر کشوری و در میان هر ملتی، حضور مبارک و مفیدی است." 27 شهریور روز بزرگداشت استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی https://eitaa.com/loh_ghalam
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا   🖊استاد شهریار https://eitaa.com/loh_ghalam
  راز زندگی☘ غنچه با دل گرفته گفت: زندگي لب ز خنده بستن است گوشه‌ای درون خود نشستن است گل به خنده گفت: زندگی شكفتن است با زبان سبز راز گفتن است گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می‌رسد تو چه فكر می‌كنی كدام يك دُرست گفته اند ؟ من كه فكر می‌كنم گل به راز زندگی اشاره كرده است هر چه باشد او گل است گل يكی دو پيرهن بيشتر ز غنچه پاره كرده است  🖊قیصر امین‌‌پور https://eitaa.com/loh_ghalam
غفلت از ورزش، غفلت از سلامت جسم و جان! ورزش کند تن را قوی، روح و خرد را مستوی مر نفس‌ها را معنوی‌، مر فکرها را منتخب 🔹اسلام دینی است که به همه ابعاد زندگی انسان توجه دارد. برای کوچک ترین مسایل حکم الهی وجود دارد.از نکاتی که در اسلام سفارش‌ شده، بحث سلامتی وتندرستی انسان است.بهرمندی از نیرو و قوی بودن در دین ما از امتیازات شمرده می‌شود. 🔹چناچه آیات و روایاتی داریم که به اهمیت قوت جسم اشاره نموده‌اند؛زمانی که بنی اسرائیل درباره انتخاب طالوت به پیامبرشان اعتراض کردند،پیامبردر پاسخ فرمودند: " قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده، و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد، که خدا به حقیقت توانگر و داناست." درروایتی از نبی رحمت آمده است:"شخص مومن قوی و نیرومند از شخص مومن ضعیف، بهتر و دوست داشتنی تر است." 🔹از راه‌های اصلی برای داشتن بدنی سالم، ورزش کردن است.پیامبر_صلی‌الله علیه‌واله_ هم خودشان اهل ورزش بودندو هم به این امر سفارش می‌کردند.در نقلی آمده:"چند نفر از مشرکین برای دستبرد به گوسفندهای مردم، به اطراف مدینه آمدند. رسول اکرم _صلی الله علیه و آله_ و جمعی از مسلمین برای سرکوبی آنان بر اسب‌ها سوار شدند و به خارج مدینه روی آوردند. مشرکین که احساس خطر نمودند، به سرعت فرار کردند و خود را از دسترس مسلمین دور ساختند. "ابوقتاده" که یکی از سواران حضرت بود، به حضرت عرض کرد: دشمن برگشته است و اگر موافقت فرمایید، در این صورت یک مسابقه اسب دوانی برقرار کنیم. رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله _جواب مثبت داد. مسابقه آغاز شد و سرانجام، آن حضرت از همه پیشی گرفت و مسابقه را برد." 🔹در جامعه اسلامی هنگامی که افراد اهل ورزش باشند علاوه بر داشتن بدن سالم ، شادابی و نشاط در روح و روانشان جریان می‌یابد.چنانچه ضرب المثلی است که می‌گوید:" عقل سالم در بدن سالم است." 🔹ورزش همگانی در کشور ما امری مهم و ضروری است که مسولین سلامت جامعه و تک تک افراد نسبت به آن نبایدغافل‌ شویم. توصیه رهبری را در این مورد مد نظر داشته باشیم که فرمودند:" یک نکته‌ی دیگر توجّه به ورزش همگانی است که مورد غلفت قرار نگیرد؛ البتّه بنده طرف‌دار توجّه کامل به ورزش حرفه‌ای و ورزش قهرمانی هستم و بارها هم گفته‌ام، امّا این ما را از ورزش همگانی غافل نکند. مردم باید همه ورزش کنند؛ این امروز در کشور ما وجود ندارد. خیلی از جوانها، بسیاری از جوانها ورزش نمیکنند. جوانها هم باید ورزش کنند، میان‌سال‌ها هم باید ورزش کنند، پیرها هم باید ورزش کنند؛ هر کسی بر حسب وضع خودش و توانایی خودش ورزشی دارد؛ باید همه ورزش کنند. این ورزش‌ همگانی بسیاری از هزینه‌های کشور را کم می‌کند؛ نه‌فقط هزینه‌های جسمی مثل سلامت و مانند این‌ها، هزینه‌های اخلاقی را هم کم می‌کند." https://eitaa.com/loh_ghalam
🌺مژده كه ميلاد شه خاتم است  عيد سعيد نبى اكرم است‏ مژده كه مسرورى عالم رسيد  خرمى عالم و آدم رسيد🌺 🖊رحیم کارگر https://eitaa.com/loh_ghalam
🌺ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق🌺 🖊سید رضا موید https://eitaa.com/loh_ghalam
رضوان الهی، بر یگان رضوان! 🔳در جنگ تحمیلی روزهای بسیار سختی را گذراندیم. روزهایی که بهترین‌ فرماندهان را از دست دادیم. رهبر‌ عزیز و مردم جان برکف ما از خود، ایستادگی نشان دادند. آن‌ها با خدا معامله کردند. همه چیز خویش را در طبق اخلاص ‌نهادند. خداوند متعال یاریمان کرد، و حتی یک وجب از خاک وطن را به دست متجاوزین ندادیم. 🔳شهادت فرماندهان "یگان رضوانِ" حزب الله لبنان و داغ از دست دادنشان بسیار سنگین است. اما یاری پروردگار همراه‌ حزب الله است و وعده خداوند حق، آن‌جا که می‌فرماید:"أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد." 🔳مقام معظم رهبری در بیاناتی به این وعده‌ها اشاره فرموده‌اند:"وقتی که ما ایمان به خدا را در مسائل عینی، در مسئله‌ی مبارزه با استکبار مطرح می‌کنیم، معنای ویژه‌ای دارد. ایمان به خدا ‌در این مقام به معنای ایمان به وعده‌های الهی است. خدای متعال در قرآن وعده‌هایی داده است که این وعده‌ها ‌تخلّف‌ناپذیر است. ...اگر خدا را نصرت کنید خدا به شما ثبات قدم خواهد داد و شما را نصرت خواهد کرد؛ آنچه به سود مردم است، ‌ماندگار است، ماندنی است و کف‌های روی آب، رفتنی است، و ناحق و باطل همان کف روی آب است و حق یعنی حقیقت ‌اسلام، عبارت است از آنچه خواهد ماند؛ اینها وعده‌های الهی است؛ اِنَّ اللَهَ لا یُخلِفُ المیعاد؛ خدا وعده‌های خودش را ‌تخلّف نخواهد کرد." https://eitaa.com/loh_ghalam
بهشت روی زمین🌱 اینجا بهشت روی زمین است.خانه پدری است. آرامشی در جانت می‌دود.این آرامش آسمانی را در وجود کودکانی پیدا می‌کنی که بی هیچ ترسی و نگرانی بازی می‌کنندوکسی‌ آن‌ها را از بازی‌های کودکانشان منع نمی‌کند. صحن حرم نبوی زمینش سنگ فرش مرمر است‌،بچه‌ها با شوق وذوق خودشان را سُر می‌دهند روی زمین.دخترک‌ دراز می‌کشد. دوکودک کوچک‌تر‌؛یک پسر و یک دختر که احتمالا خواهر و برادر یا دوستانش هستند، هرکدام از راست و چپ جوراب‌هایش را می‌گیرند و پاهایش را می‌کشند.حرف می‌زنند. می‌خندند. در بهشت روی زمین،نگاه که می‌کنی،تجلی معنای " وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا " را آشکارا می‌بینی. همه درکنار‌هم سیاه‌وسفید،مرد و زن‌،کودک ونوجوان. آفریقایی ها با قدهای بلند و‌ پوستی سیاه، پاکستانی‌‌، هندی، چینی، ایرانی و عراقی،با زبانهای گوناگون‌؛سرعت سخن‌گفتن بعضی از آن‌ها، مثل نواری‌ است که روی دور تندباشد. لباس‌های رنگ و وارنگ ،سفید،سبز،نارنجی‌و قرمز. تصور کنیددسته‌های بزرگ با این پوشش‌ها، یک دفعه وارد حرم نبوی ‌می‌شوند،منظره ای دیدنی به وجود می‌آورند. همه مسلمان‌ها در این سرزمین مقدس گرد وجود رسول‌اکرم (ص) می‌گردند.با دل و جان با او نجوا می‌کنند. https://eitaa.com/loh_ghalam
🍂پاییز در راه است! این را شاعری گفت بادی وزید و اولین نارنج را چید🍂 -فاضل نظری- https://eitaa.com/loh_ghalam
﷽ چرا رشد کنیم؟ چون استعدادش را داریم. و چون نیازش را داریم وگرنه گرفتار بحران احتکار تراکم استعدادها خواهیم شد و بیچاره‌ی نیازهای عظیم. کسانی که‌ گندم‌ها را به خاک می‌سپارند، آنهایی هستند که وسعت خسیس زمستان را فهمیده‌اند و نیاز‌های عظیم را شناخته‌اند و می‌خواهند گندم‌ها را زیاد کنند. آنها که راه دراز و وقت کم را فهمیده‌اند، مجبورند که خود را زیاد کنند و رشد بدهند. اینها زندگی و مرگ را با همین معیار می‌سنجند، اگر زنده‌اند و اگر می‌میرند، به خاطر همین زیاد شدن است. ✍🏻علی صفایی حائری 📚رشد (دیداری تازه با سوره عصر)، ص ۲۶ و ۲۷. https://eitaa.com/loh_ghalam