🔻رهبر انقلاب: اینکه میگویند انتظار فرج داشته باشید، یعنی اگر در شدتی قرار دارید، انتظار داشته باشید که آن برطرف شود
🔹امام خامنهای امروز درابتدای درس، در تفسیر روایت «انتظار الفرج عبادة»: انتظارفرج فقط انتظار فرج به معنای ظهور حضرت ولیعصر سلام الله علیه و عجل الله فرجه و جعلنا الله فداه نیست، مطلق فرج است.
🔹 نفس اینکه انسان انتظار فرج داشته باشد، یعنی اگر در یک شدتی قراردارد، انتظار داشته باشد که آن شدت برطرف بشود.
🔹 این یعنی چه؟ یعنی اینکه شما هرگز در هیچ شرایطی نباید ناامید بشوید، در هیچ شرایط شما #امید را از دست ندهید.
🔹 فرض کنید انسان در یک تونلی گیر افتاده که مدخل تونل را مثلاً یک سنگی بسته، انتهای تونل هم بسته است، در یک چنین وضعی هم انتظار فرج داشته باشید.
🔹 یعنی خدای متعال ممکن است یک تفضلی بکند، فرض کنید گوشهای از سقف بریزد راهی باز بشود انسان بیرون برود.
🔹 در هیچشرایطی انسان نباید احساس بنبست بکند بلکه بایستی همیشه انتظار فرج داشته باشید.
🔹در مورد این انتظار فرج میفرمایند: عبادت است.
🔻 @lorestankhabar
🔰 سخننگاشت | باید کانون تزریق #امید باشید
🔺️ گزیدهای از بیانات اخیر رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان.
🔻 @lorestankhabar
🔻🔻روایت یک دانشجو از ناآرامیهای امروز دانشگاه لرستان
🔸 #لرستان_خبر : شنبهها از ساعت هشت صبح تا شش عصر کلاس دارم و تمام وقت دانشگاه هستم. ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه یکی از دوستان اطلاع داد که تعدادی جلوی سلف تجمع کردهاند. سریع خودم را رساندم جلوی سلف و همزمان به چند مسئول و چند نفر از دانشجویان اطلاع دادم.
🔸اولین شعاری که به گوشم رسید «مرگ بر دیکتاتور» بود. جلوتر رفتم، حدود بیست نفر دختر و پسر جمع شده بودند و شعار میدادند.
🔸نزدیک ظهر، اکثر کلاسها تعطیل میشود و وقت صرف ناهار است تا ساعت یک که کلاس بعدیست.
🔸چند نفر از بچههای دانشگاه که در نهاد، بسیج و جامعه اسلامی فعال هستند، جمع شده بودند جلوی در سلف. یکیشان گریه میکرد مثل ابر بهار، علت را پرسیدم، گفت هنوز چند روز از حمله به شاهچراغ نگذشته که اینطور میکنند!
🔸حقیقتش سردرگم بودیم. برخی گفتند شعار بدهیم، برخی گفتند جلوی سلف بایستیم و اجازه ورود ندهیم، برخی هم معتقد بودند کلا نباید کاری کرد. این اولین باری بود که در این شرایط قرار گرفته بودم. با یکی دو نفر تماس گرفتم و مشورت کردم که اقدام درست در این شرایط چیست!
🔸دیگر کلاسها تمام شده بود و دانشجویان آمده بودند یه سمت سلف. سلف بسته بود، آنها هم تماشاگر این ماجرا بودند که کی تمام میشود تا ناهارشان را بخورند و به کلاس بعدی برسند.
🔸اولین مسئولی که دیدم خودش را به تجمع رساند، مسئول نهاد رهبری، حاج آقای حاتمی بود.
یکی از مسئولان رد که میشد گفت حرف میزنیم، اگر جمع نشد، شما هم شعار بدهید.
🔸دانشجویان معترض همچنان شعار میدادند؛ «زن، زندگی، آزادی» و شعار دیگری که عیناً خاطرم نمانده اما دعوت از دانشجوها بود برای پیوستن به آنها. موثر هم بود، برخی دانشجوها رفتند و همراه آنها شروع کردند به شعار دادن.
نیروهای حراست گوشه و کنار ایستاده بودند. قصد هیچگونه برخوردی نداشتند، مثل دیگر دانشجوها تماشا میکردند.
🔸به هر مسئولی که میدیدم، پیشنهاد میدادم بلندگو بیاورند و تجمع را تبدیل کنند به «تریبون آزاد». اما این اتفاق نیفتاد.
🔸 بچههای بسیج از اول تجمع رسیده بودند، آرام بودند و مشخص بود قصد ایجاد تشنج ندارند. اما همین حضورشان هم خاری بود در چشم طرف مقابل.
شعارها کم کم تند شد؛ «بیشرف، بیشرف».
🔸حلقه اصلی معترضان، جمعیت را کشاندند به سمت یکی از درهای سلف. روی در سلف محکم میکوبیدند. اینجا دیگر دید نداشتم که ببینم چه اتفاقی میافتد؛ اما واکنش افرادی که از تجمع بیرون میآمدند، نشان میداد خشونت آغاز شده. اما الحمدلله شدید و ادامهدار نبود.
🔸مسئول شورای صنفی بین دانشجویان بود، سعی میکرد لیدرهای معترضان را آرام کند که برخوردی بین دانشجویان معترض و بسیجیها پیش نیاید.
🔸چند آقا که برخی از لیدرهای معترضان بودند به ما که از قضا همه چادری بودیم توصیه کردند که برویم و آنجا نمانیم! توصیه مسئولان هم همین بود که البته من بشخصه مخالف بودم. ما هرچند عملا کاری نمیکردیم و حتی شعار هم نمیدادیم، اما اصل #حضور مان لازم بود.
🔸شعارها تندتر شد تا رسید به شخص رهبری. آن هم با الفاظ بد. شرایط بدی بود. اینکه طرف مقابل در عین بیمنطقی فقط فحش بدهد به تنها #حلقه_وصل ما به تنها #امید مان در جهان و ما هیچ کاری نتوانیم انجام دهیم. کارد میزدی خونمان در نمیآمد، با استخوان در گلو فقط شنیدیم. گاهی فحش به بسیج، گاهی فحش به رهبری.
🔸ساعت نزدیک یک بود. صبحانه نخورده بودم و شدیداً ضعف داشتم؛ اما نمیتوانستم آنجا را هم ترک کنم.
🔸لیدرها دوباره محل تجمع را عوض کردند. اینبار جمعیت پنجاه شصت نفرهشان آمد به سمت سلف دانشجویان پسر. شعارها همچنان تند بود و قاطی فحش؛ تا اینکه با بالا آوردن انگشت وسط دست، از ماهیت مطالبه لجنشان به طور شفاف رونمایی کردند!
🔸ضعف کم کم داشت بر من غلبه میکرد. نشستم گوشهای. دیدم لیدرهای معترضان هم حالشان شبیه به من است:) آمدند جلوی من، چند آب معدنی روی سر و صورتشان خالی کردند و دوباره برگشتند.
🔸بین شعارها، صدای دا و بیداد میآمد، بلند شدم و روی یک گلدان نیممتری ایستادم که بهتر ببینم.
🔸یک پسر قد بلند، محکم و پشت سر هم میکوبید روی استندهای فلزی جلوی سلف، سن و تیپش اصلا به دانشجوها نمیخورد. چند پسر دیگر هم بلند بلند صحبت میکردند اما معلوم بود به نتیجه نمیرسیدند و گوش هسته اصلی تجمع بهشان بدهکار نبود و تجمع از کنترل و برنامهریزیشان خارج شده بود!
🔸یکی از مسئولان را بین جمعیت دیدم. گفتم آقای دکتر ... بسیج اساتید کجاست که بروند بین دانشجویان و آرامشان کنند؟! جوابی نداشت...
✅✅ادامه روایت در پست بعدی👇👇
کانال #لرستان_خبر👇
https://eitaa.com/joinchat/591069218Cff6306d0ee