eitaa logo
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
2.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
339 فایل
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .
مشاهده در ایتا
دانلود
در روز عاشورا، آنگاه که سیدالشهدا همه یاران و برادران خود را از دست داده بود، و به عنوان اتمام حجت و امتحان دشمن، درخواست یار و یاور می‌کرد. امام زین ‌العابدین علیه السلام فرزند بیمار امام حسین علیه‌السلام (قابل ذکر است که امام زین العابدین علیه السلام به صورت مقطعی و مثل همه انسان‌ها که بیمار می‌شوند؛ در ایام عاشورا به مصلحت خدای سبحان بیمار شدند و پس از مدتی هم سلامتی کامل خود را به دست آوردند) در حالی که نه جهاد بر او واجب بود، و نه توانایی حرکت و فعالیت داشت، با تن تب‌دار و افتان و خیزان، شمشیر برداشت و روانه میدان جنگ گردید، اما حضرت زینب با سرعت دنبال او حرکت کرد، تا او را از رسیدن به میدان باز دارد، و امام حسین علیه السلام هم فریاد زد: خواهرم! او را مهار کن و بازگردان! زیرا اگر او کشته شود، نسل پیامبر در روی زمین قطع می‌گردد! و زینب علیهاالسلام بدین ترتیب جان امام زین‌العابدین را از قتل و کشته شدن حفظ کرد.
یکی از جوانب شخصیتی امام موسی کاظم علیه السلام که تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است، شاگردپروری و تربیت دانشمندان اسلامی توسط ایشان است. عصر امام کاظم علیه السلام مصادف بود با گسترش آراء و مکاتب گوناگون فکری و در این میان لازم بود، مکتب تشیّع همانند زمان امام صادق علیه السلام، پویایی و تحرک خویش را برای مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی حفظ کند. امام کاظم علیه السلام هم خود شخصاً وارد بحث با مخالفین می شد و هم اصحاب خویش را تشویق و تربیت می کرد، تا نظرات اهل بیت علیهم السلام را در میان مردم منتشر کنند. در این مقاله، با معرفی اجمالی یکی از شاگردان مبرّز امام موسی کاظم علیه السلام، فرازهای کوتاهی از یکی از روایات منقول از این شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت علیهم السلام، شرح داده خواهد شد.
نامش «موسی بن جعفر» و در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است. آن حضرت پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق علیه السلام و در سن ۲۱ سالگی به امامت رسید. ایشان در سن ۵۵ سالگی و به دستور هارون الرشید و با زهری که در زندان به او خورانده شد، به شهادت رسیدند. بنا به روایتی از امام رضا علیه السلام ثواب قبر امام کاظم علیه السلام با زیارت قبر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، امیرالمومنین علیه السلام و امام حسین علیه السلام برابری می کند. امام موسی کاظم علیه السلام و محبت به فرزند هر کودکی تشنه محبت خانواده اش است. محبت به خصوص در قالب بوسیدن و در آغوش کشیدن باعث آرامش خاطر و شادابی کودک می شود. کودکانی که از محبت والدین خود محروم اند معمولا این نیاز را با پرخاشگری و ناسازگاری نشان می دهند. نوجوانان نیز همیشه در جایی به غیر از خانه و از غریبه ها طلب محبت می کنند. در هر حال آنچه در تربیت کودکان اهمیت دارد؛ ابراز محبت است. مفضل بن عمر نقل می کند که وارد خانه امام موسی بن جعفر (ع) شدم، در حالی که فرزند ایشان علی علیه السلام در کنار حضرت نشسته بودند. حضرت پسرش را می بوسید، او را بر روی شانه خود می گذاشت و گاهی به خود می چسباند و می فرمود: «پدر و مادرم به فدای تو. چقدر خوشبو و پاکیزه هستی و خلقت تو پاک و طاهر است. فضل تو بسیار ظاهر است.» نسبت به کودکان هرگز خلف وعده نکنید انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان 👌👌
♦️یک روز حضرت آمدند تو حیاط خانه ، کنیز حضرت نوزاد قنداقی حضرت را بغل کرده و دارد می رود بالا، تا حضرت را دید چون خلاف دستور حضرت رفتار کرده بود تعادلش را از دست داد ترسید آمد خود را حفظ کند بچه از دستش افتاد از ارتفاع بلند روی زمین و بچه جلوی چشم پدر جان داد. عصبانی می شود آدم ؛ حضرت برافروخته شدند آثار غضب از چهره ی حضرت ظاهر شد. 🔷اما این کنیز هم خب کنیز معمولی نبود کنیزی بود که تو خانه ی اهل بیت رشد کرده بود، فورا همین آیه ی شریفه را خواند گفت قرآن می گوید: والکاظمینَ الغیظ مومنین وقتی که عصبانی می شوند خشمشان را قورت می دهند . رنگ حضرت به حال عادی برگشت. گفت قرآن می گوید : و العافین عن الناس ،مومن کسی است که وقتی خطا می بیند عفو می کند. حضرت فرمودند من هم تو را بخشیدم. گفت قرآن می گوید والله یُحبُّ المحسنین خدا نیکوکاران را دوست دارد ، حضرت فرمودند من هم تورا در راه خدا آزادت می کنم. بچه ی حضرت را کشت حضرت اورا در راه خدا آزادش کرد
امام در زندان سندى بن شاهك بسر مى برد يك روز هارون ماءمورى فرستاد كه از احوال آن حضرت كسب اطلاع كند. خود سندى هم وارد زندان شد. وقتى كه ماءمور وارد شد، امام از او سؤ ال كرد چه كارى دارى ؟ ماءمور گفت : خليفه مرا فرستاد تا احوالى از تو بپرسم . امام (ع ) فرمود: از طرف من به او بگو: هر روز كه از اين روزهاى سخت بر من مى گذرد يكى از روزهاى خوشى تو هم سپرى مى شود تا آن روزى برسد كه من و تو در يك جا به هم برسيم آنجا كه اهل باطل به زيانكارى خود واقف مى شوند. باز در مدتى كه در زندان هارون بود يك روز فضل بن ربيع ماءمور رساندن پيغامى از طرف هارون به آن حضرت شد. فضل گفت : وقتى كه وارد شدم ديدم نماز مى خواند، هيبتش مانع شد كه بنشينم ، ايستادم و به شمشير خودم تكيه دادم ، نمازش كه تمام شد به من اعتنا نكرد و بلافاصله نماز ديگرى آغاز كرد مرتب همين كار را ادامه مى داد و به من اعتنايى نمى نمود، آخر كار وقتى كه يكى از نمازها تمام شد قبل از آنكه نماز ديگر را شروع كند من شروع كردم به صحبت كردن . خليفه به من دستور داده بود كه در حضور آن حضرت از او به عنوان خلافت و لقب اميرالمؤ منينى ياد نكنم و به جاى آن بگويم كه : برادرت هارون سلام رسانده و مى گويد: خبرهايى از تو به ما رسيد كه موجب سوء تفاهمى شد اكنون معلوم گرديد كه شما تقصيرى نداريد ولى من ميل دارم كه شما هميشه نزد من باشيد و به مدينه نرويد. حالا كه بنا است پيش ما بمانيد خواهش مى كنم از لحاظ برنامه غذايى هر نوع غذايى كه خودتان مى پسنديد، دستود دهيد و فضل ماءمور پذيرايى شما است . حضرت جواب فضل را به دو كلمه داد: از مال خودم چيزى در اينجا نيست كه از آن استفاده كنم و خدا مرا اهل تقاضا و خواهش هم نيافريده كه از شما تقاضا و خواهشى داشته باشم . حضرت با اين دو كلمه مناعب و استغناء طبع بى نظير خود را ثابت كرد و فهماند كه زندان نخواهد توانست او را زبون كند. بعد از گفتن اين كلمه فوراً از جا حركت كرد و گفت : اللّه اكبر و سرگرم عبادت خود شد
آورده اند كه موسى بن جعفر عليه السلام در بغداد مى گشت . به سراى بشر رسيد، آواز رود و سرود شنيد. كنيزكى بيرون آمد. امام پرسيد كه صاحب اين سرا، بنده است يا آزاد؟ گفت : آزاد. گفت : راست گفتى . اگر بنده بودى خداى خود ترسيدى . خبر به بشر رسيد. پاى برهنه از سراى بيرون جست و در عقب امام مى دويد تا كه به امام رسدى و بر دست وى توبه كرد و به خدمت امام عليه السلام آمد و شد مى كرد تا يافت آنچه يافت . 📡انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان صلوات الله
روی عن علی بن الحسین (علیهما‌السلام) قال :«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ‌ فِی‌ الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِی الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ». روایتی از امام زین العابدین(صلوات‌الله‌علیه) منقول است که حضرت فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد. اوّل؛ «الْوَرَعُ‌ فِی‌ الْخَلْوَةِ»، مؤمن حالت کناره‌گیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیر از خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد به‌اصطلاح ایمان قوی داشته باشد. اگر در جایی که جز خدا کسی نبود،‌ گناه را ترک کرد، آنجا معلوم می‌شود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش اعتقاد، از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچ‌کس را حاضر و ناظر نمی‌بیند و خودش را در محضر الهی می‌بیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است @pleaseforvulva
📝سدیر صیرفی، از شاگردان امام صادق علیه السلام‌است . می گوید :من روزی با ابوبصیر و چند تا از شاگردهای امام صادق رفتیم منزل حضرت. دیدیم که عجبا! امام صادق علیه السلام گریبان چاک زده ، نشسته رو زمین رو انداز هم نبوده فرشی چیزی نبوده رو زمین نشسته ؛ مثل کسی که بچه از دست داده مصیبت سنگین براو وارد شده دارد ناله می زند و گریه می کند اشک می ریزد. در بین گریه هایش دیدیم که می گوید: 💠سيّدي غيبَتُك نَفت رقادي و ضَيَّقت عليّ مهادي؛ آقای من غیبت تو خواب را از چشم من ربوده و راحتی را از من گرفته . سدیر صیرفی می گوید ما با شاگردان امام وارد شدیم وقتی این حالت امام صادق را دیدیم عقل از سرمان پرید که چه خبر شده خانه ی امام صادق چه بلایی آمده که آقا اینجوری گریه می کند ؟ می گوید ایستادیم یک مقدار ، گریه های حضرت که تمام شد رفتیم گفتیم آقا خبری شده؟ مصیبتی وارد شده؟ امام صادق علیه السلام فرمودند : کتاب جَفر را نگاه می کردم کتاب جفر کتابی است که پیش ائمه بوده اخبار خاصی از آینده از گذشته ی تاریخ از آینده ی جهان اینها توش بوده حالا چی بوده نمی دانیم الان هم دست امام زمان است از مواریث ائمه بوده. امام صادق فرمود کتاب جفر را نگاه می کردم آخرالزمان را می دیدم ، و بلاهایی که در آخرالزمان خواهد بود و غیبت طولانی فرزندمان مهدی مان صلوات الله و سلام علیه را و فتنه هایی که در آخرالزمان باعث خواهد شد که بعضی از شیعیان ما سقوط بکنند زمین بخورند ، آنها را نی دیدم اشکم در آمد و ناله ام بلند شد . یعنی امام صادق حلو جلو بلاهای فرزندشان امام زمان علیه السلام را می بیند و اشک می ریزد . تمام ائمه همینجور بودند