eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
512 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
72 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۲۹ و ۳۰ صدرا فکر کرد : "معصومه هم اینقدر بی‌تابی کرد؟ اگر خودش بمیرد، رویا هم اینگونه بیتابی میکند؟ رها چه؟ رها برایش اشک میریزد؟ یا از آزادی‌اش غرق لذت میشود و مرگش برای او نجات است؟" نگاهش روی تابلوی «وَ إِن‌ یَکاد» خانه ماند، خانه‌ای که روزی زندگی در آن جریان داشت و امروز انگار خاک مرده بر آن پاشیده‌اند... صدرا قصد رفتن کرده بود. با حاج علی خداحافظی کرد و خواست رها را صدا کند. رها، آیه را به اتاقش برده بود تا اندکی استراحت کند. این‌همه فشار برای کودکش عجیب خطرناک است. حاج علی تقه‌ای به در زد و با صدای بفرمایید رها، آن را گشود. _پاشو دخترم، شوهرت کارت داره؛ مثل اینکه میخواد بره. دل رها در سینه‌اش فرو ریخت؛ حتما میخواهد او را ببرد؛ کاش بگذارد بماند! وقتی مقابل صدرا قرار گرفت، سرش را پایین انداخت و منتظر ماند تا او شروع کند . و انتظارش زیاد طولانی نشد: _من دارم میرم، تو بمون پیش آیه خانم. هر روز بهت زنگ میزنم، شماره موبایلت رو بهم بده؛ شماره‌ی منم داشته باش، اگه اتفاقی افتاد بهم بگو. سعی میکنم هر روز یه سر بزنم که اگه کاری بود انجام بدم. خبری شد فوری بهم زنگ بزن، هر ساعتی هم که بود مهم نیست؛ متوجه شدی؟ لبخند بر لب رها آمد.چقدر خوب بود که میدانست رها چه میخواهد. _چشم حتما... شماره‌اش را گرفت و در گوشی‌اش ذخیره کرد. صدرا رفت... رها ماند و آیه‌ی شکسته‌ی حاج علی. رها شام را زمانی که آیه خواب بود آماده کرد. میدانست آیه‌ی این روزها به خودش بی‌اعتناست. میدانست آیه‌ی این روزها گمشده دارد. میدانست مادرانه میخواهد این آیه‌ی شکسته؛ دلش برای آن کودک در بطن مادر میسوخت؛ دلش برای تنهایی‌های آیه‌اش میسوخت. با اصرار فراوان اندکی غذا به آیه داد. حاج علی هم با غذایش بازی میکرد آیه در پیچ و تاب مردش بود.... کجایی مرد روزهای تنهایی‌ام؟ کجایی هم نفس من؟ کجایی تمام قلبم؟ و سخت جای خالی‌اش درد داشت. و سخت بود نبود این روزها... سخت بود که کودکی داشته باشی مردت نباشد برای پرستاری. سخت بود سختی روزگار او. سخت بود که مرد شود برای کودکش؛ سخت بود و شدن. جواب مادرشوهرش را چه میداد؟ 💭به یاد آورد آن روز را: فخر السادات: _من اجازه نمیدم بری! اون از پدرت اینم از تو... آیه تو یه چیزی بگو! 🕊_آیه رو راضی کردم مادر من، چرا اذیت میکنی؟ خب من میخوام برم! دل در سینه‌ی آیه بی‌قراری میکرد. دلش راضی نمیشد؛ اما مانع رفتن مردش نبود. مردش برای می‌جنگید. مردش گفته بود اگر در بودی چه میکردی؟ جزو بودی یا نه؟ مردش گفته بود الان وقت است آیه. آیه سکوت کرد و مردش سکوت علامت رضایت دانست. حال چه میگوید مرد من؟ من شوم؟ من پایت شوم؟مگر قول و قرار اول زندگیمان بودن نیست؟ مگر قول و قرار ما نبود که زنجیر پای هم نشویم؟ زیر لب زمزمه کرد:‌ " یا زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)..." مردش زمزمه‌اش را شنید. لبخند به تمام اضطرابهایش زد، قلبش آرام گرفت. دست‌های لرزانش را مشت کرد؛ مردش خواست: _مامان! اجازه بدید بره! میگن بهترین محافظ آدم، اجلشه، اگه برسه، ایران و سوریه نداره! لبخند مردش عمیق‌تر شد "راضی شدی مرد من..!؟ " مادرشوهرش ابرو در هم کشید: _اگه بلایی سرش بیاد تقصیر توئه! من که راضی نیستم. چقدر آنروز تلاش کردی برای رضایت مادرت مرد! _مادرش چرا نیومده؟ حاج علی قاشق را درون بشقاب رها کرد، حرف را در دهانش مزمزه کرد: _حاج خانم که فهمید، سکته کرد. الان حالش خوبه ها، بیمارستانه؛ به «محمد» گفتم نیاد تهران، مادرش واجبتره! گفتم کارای قم رو انجام بده که برای تدفین مهمون زیاد داریم. آیه آهی کشید. میدانست این دیدار چقدر سخت است. دست بر روی شکمش گذاشت : "طاقت بیار طفلکم! طاقت بیار حاصل عشقم! ما از پسش بر میایم! ما از پس این روزا برمیایم! به خاطر پدرت، به خاطر من، طاقت بیار!" -آیه! پدر صدایش میکرد. نگاهش را به پدر دوخت: +جانم؟ _تو از پسش بر میای! +برمیام؛ باید بربیام! _به خاطر من..به خاطر اون بچه... به خاطر همه چیزایی که برات مونده از پسش بربیا! تو تکیه‌گاه خیلی ها هستی. یه عالمه آدم اون بیرون، توی اون مرکز به تو نیاز دارن! دخترت بهت نیاز داره! +شما هم میگید دختره؟ _باباش میگفت دختره! اونم مثل من دختر دوست بود. +بود... چقدر زود فعل هست به بود تغییر میکنه! _تو از پس تغییرات بر میای، من کنارتم! رها: _منم هستم آیه! من مثل تو قوی نیستم اما هستم، مطمئن باش! آیه لبخندی زد به دخترک شکسته‌ای که تازه سر پا شده بود. دختری که..... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌پرویز فلاحی پور بازیگر سینما و تلویزیون که دیشب در طریق مشایه دقایقی مهمان عقیق شده بود از هنرمندان خواست برای یک بار هم که شده به پیاده روی اربعین بیایند! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⁉️حدس می‌زنید این خیل جمعیت که ظهر دیروز پای پیاده اربعین حسینی را گرامی می‌دارند اهالی کدام شهر و دیار هستند؟ اینجا نه در عراق و نه در شهرهای بزرگ ایران که مربوط به اهالی یک روستا در استان کهگیلویه و بویراحمد است 🌹 خیل جمعیت مردم روستای مهریان کهکیلویه بویراحمد در مراسم پیاده روی جاماندگان اربعین حسینی را ملاحظه می‌کنید. کل جمعیت برعندازان طی یک سال گذشته به اندازه جمعیت پیاده روی اربعین در این روستا نبوده. این تصاویر برعنداز سوز رو بفرستید برای شبکه های معاند و اونقدر منتشر کنید تا همه جاهلانی که یک سال گوش ملت رو با اراجیفشون پر کرده بودند و ادعا کردند مردم از دین زده شده اند ببینند شاید عقل نداشته اشون به کار بی افته ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مداح نغمه مشهور اربعین امسال را بیشتر بشناسید.... نوحه مشهور «درب العشک» با نوای مداح جوان محمد جنامی و زیرنویس فارسی 🚩 اربعین امسال این نغمه مداحی علاوه بر فضای مجازی، در بسیاری از موکب‌های ایرانی و عراقی نیز مورد استقبال فراوان قرار گرفت. 🔸 ، مداح جوان دهه هفتادی است که از عرب زبان‌های استان خوزستان است. 📍 متولد خرمشهر و ساکن مشهد است و سال‌هاست در بسیاری از هیات‌های ایرانی و عراقی مداحی می‌کند. ⬅️ او چند سال قبل در آستانه محرم قطعه‌ای به نام "ریح الدموع" را با به زبان فارسی و عربی اجرا کرد، که هنوز هم در بسیاری از مواکب اربعین پخش می‌شود. 🎙 نغمه شنیدنی این مداح جوان که اربعین امسال اینچنین مورد استقبال قرار گرفت، مربوط به قطعه "درب العشک" سروده حسین الکربلایی است. 👈 علاوه بر این مداحی دو قطعه "مجانینه" و "هلا باربعینه" از این مداح جوان امسال منتشر و مورد استقبال قرار گرفت. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اهالی تپه ندبه! ‼️ در دسته سومی هم بودند که تابحال کمتر درباره آنها صحبت شده است. ⁉️ خودت را جزو کدام دسته میبینی؟ 🎙حجت‌الاسلام قنبریان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
حسیـــ❣️ــــن جان؛ غزّه امروزاست قربانگاه عشق کشته قومی گشته بر درگاه عشق عشق آزادی،وطن خواهی،خدا عشق بر قدسی که گشت از ما جدا امروزاست همچون قتلگاهش پرشده از کشته ها شمر اولمرت است و مشعل چون حسین(ع) عاقبت پیروز می گردد 🌷 🌙 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💚 اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد ناگاه دیدم صحن تو عـرشِ خدا شد آنقـدر وا کـردی گـِرِه از کـار مردم تا پنجــره فـولاد تو دارالشفــا شد اصلاً نمی دانم زِ کِـی بُردی دلم را اصلاً چگونه این دلم جای شما شد یک نیمه شب افتاد راهم در حریمت دیگر نمی دانم که با حالم چه ها شد من اولین باری که بوسیدم ضریحت  از داغــی آن بوسـه قـلـبـم مبتلا شد تا آمــدم لب وا کـنـم آقـــا، آقـــا آمـد نـدا برخیـز حـاجـاتت روا شد پای ضریحت عاشقی با گریه می گفت در این حــرم امضا برات شد سلام حضرت سلطان، سلام حضرت نور سلام میدهد اینجا مسافری از دور 🥀 به یاد شهیدمدافع‌حرم علی احمد حسینی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💚 در پای هجر خون دل ما هنوز هست بعد از هزار سال معما هنوز هست یوسف نیامد و ز غمش پیرتر شدیم اثبات کرده‎ایم زلیخا هنوز هست محکم بچسب دامن این خانواده را غافل مباش بازی دنیا هنوز هست اینجا امیدوار بیا خوب می‎شوی دلمرده‎ای نترس مسیحا هنوز هست در شهرها که سرور ما زندگی نکرد یک خیمه در حوالی صحرا هنوز هست از بی‎کسی خویش گله می‎کند مدام آن ماجرای کوفه و مولا هنوز هست😔 چه شادی و چه غم که ندارد تفاوتی مجنون به سوگ غربت لیلا هنوز هست یا و یا حرم حضرت 🤲 در قلب ما هوای حرم‎ها هنوز هست از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست هر چند خرابه است، بی صاحب نیست ما نیز ز آقا صلـه ی رَحِم مگر واجب نیست؟ 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم امیرعلی هـویدی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💚 رو به زائر باز شد شکرِ خدا باز هم صحنِ حرم شد با صفا، شکرِ خدا راه دادی بی گلایه! باز هم شد روبراه عاشقانه هایِ سلطان و گدا، شکرِ خدا مادری جانِ جوادت را قسم داد و گرفت حاجتش را زیرِ ایوان طلا، شکرِ خدا لالِ مادرزاد پایِ تو باز هم با گریه میگیرد شفا، شکرِ خدا با دعای خیر در کنج ضریحت باز هم میشود از عـالَـمی رفع بلا، شکرِ خدا در کنار حالِ خوب زائرانت جان گرفت صحن گوهرشاد شد از غم رها، شکرِ خدا لنگ لنگان دست بر سینه شبانه میرود پیرمردی با براتِ ، شکرِ خدا شد امین الله ذکرِ نابِ بعد از هر نماز روضه خوان آورده باخود روضه را، شکرِخدا حضرت سلطان سلامت ميدهم از راه دور دلخوشم مولا جواب اين گدا را ميدهی 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم سیدیحیی براتی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
✋ در آرزوی حریم تو چشم تر دارم تو را زجانِ خود ارباب دوست تر دارم مرا عجیب گرفتار کردی بگو چگونه زعشقِ تو دست بردارم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💚 قطره قطره، اشکهایم را تو دقت میکنی بی نهایت بر گدای خود محبت میکنی آنقدر من آمدم پابوسیِ گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی من کجا و پنجره فولاد آقایم بی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی من که بااعمال خود، خار و ذلیل عالـمم این تویی باجود خودازمن حمایت میکنی باگدایت باغلامت خو گرفتی از ازل تاابد داری مرا غرق خجالت میکنی کوروکر، بهرشفا آید سراغت باامید بازهم مثل همیشه، توعنایت میکنی من یقین دارم که قبل از آقای من از تا   ما را تو دعوت میکنی تو همیشه یاور تنهاییِ من بوده ای بین قبر من میایی و وساطت میکنی روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا مطمئنم نوکر خود را شفاعت میکنی یک گوشه از رواق تو جا داشتن بس است ما را همین داشتن بس است 🥀به یاد شهیدمدافع‌حرم حسین رضایی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
سلام آقـــا آقا جون راه درازی اومدم تا که بگم دل آواره‌ی ما یه کم داره 💚 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa