🎥 ابتدا ویدئو سمت چپ را ببینید سپس
ویدئو سمت راست (درخواست فرزند شهیداست)
💚کاربر عرب برای این ویدیو نوشت: عشق، ایمان و اعتقاد ایرانیان بسیار عمیق و غیرقابل توصیف است.
#صلیاللهعليڪیـاابــاعبــدالله
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
.
مقایسۀ قدرت خرید در سال ۱۳۵۷ با سال ۱۴۰۳
✍️ رضا صابری خورزوقی
این مقایسه براساسِ میانگینِ کشوریِ قیمتها و حداقل حقوقها در سال ۱۳۵۷ و سال ۱۴۰۳ انجام شده است
🔻کالاهای نمونه🔻
نان، مسکن، خودرو، بنزین و دلار است
👇ملاحظه بفرمائید👇
🔻حداقل حقوق🔻
سال ۱۳۵۷ = ۶۳۰۰ ریال * سال ۱۴۰۳= ۱۱میلیون تومان
🥓 #نانِ سنگکِ معمولی
سال ۱۳۵۷، ۵ ریال * سال ۱۴۰۳، ۵۰هزار ریال
این☝️ یعنی
حقوقِ سال۵۷ = ۱,۲۶۰ نان * حقوقِ سال۴۰۳= ۲,۲۰۰ نان
🏠 👈 #مسکن
میانگینِ ۱مترمسکن درکشور
👇ا👇
سال۱۳۵۷ 👈 ۵,۵۰۰ تومان *. سال۱۴۰۳ 👈 ۵۵م تومان
این☝️یعنی:
۹ماه حقوقِ ۵۷= ۱مترمسکن * ۵ماهحقوقِ۴۰۳ =۱مترمسکن
🚙 👈 #خودرو
پیکان،سالِ۵۷= ۲۰هزارتومان * کوئیک،سالِ۰۳ =۴۵۰متومان
این☝️یعنی:
با تفااااااااوتِ کوئیک و پیکان
۳۳ماه حقوقِ۵۷ = پیکان * ۴۰ماهحقوقِ۴۰۳ = کوئیک
⛽️ 👈 #بنزین
سال ۵۷ = هر لیتر ۶ ریال *. سال۴۰۳=هرلیتر۳۰هزارریال
این☝️یعنی:
حقوقِ سال۵۷ = ۱،۰۵۰ لیتر * حقوقِ ۱۴۰۳ = ۳،۴۴۴ لیتر
💵 نرخ 👈 #دلار
سال۱۳۵۷،دلارِدولتی۷تومان * سال۰۳،دلارِآزاد۶۵,۰۰۰تومان
این☝️ یعنی:
۱ماه حقوقِ ۵۷ = ۸۹ دلار * ۱ماه حقوقِ۴۰۳ = ۱۶۹ دلار
🔻یادآوری🔻
بجز #طلا، قیمت سایر کالاها همین حدود افزایش داشته
#به_خودمونبیایم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد شجاعی
کسی که اتفاقات مهم این روزها را نمیتواند بفهمد؛
بزودی با ظهور امام زمان علیهالسلام غافلگیر شده و توان انتخاب و حرکت از او سلب خواهد شد.
https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#سخنان_ناب
⭐️ آیتالله علامه سیدعلی قاضی رحمتاللهعلیه|
🗣لقمه حرام، انسان را دشمن دین میکند. ۳۰ هزار حرامخور در روز عاشورا با امام حسین علیهالسلام دشمنی کردند. لقمه شبههناک هم انسان را شبههافکن در دین میکند!
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🕊🌷🌷🕊🇮🇷🕊🌷🌷🕊
☘رمان جذاب #اسطوره_ام_باش_مادر
☘جلد چهارم؛ از روزی که رفتی
✍قسمت ۵۷ و ۵۸
دختر آرزوهایش، مقابلی مردی جز او، از خواسته ها و رویاهایش میگفت. برای جز اویی، شرط و شروط میگذاشت. آرامش کسی غیر او میشد.
تمام آن شیطنتهای پیچیده در متانتش از این خانه هم میرفت. در این جدال، نه او پیروز شد نه محمد صادق! کسی تازه از راه رسید و همه آرزوهایش را برد!
.
.
.
.
زینب سادات در سکوت بود. غم چشمهایش را حتی عمومحمدش هم دیده بود. آنقدر واضح بیمیل بود که حتی خواستگارها هم متوجه شدند. حرف که به صحبت میان جوانان رسید، داماد خجالتزده پشت سر زینب سادات وارد اتاق شد و در را باز گذاشت. روی صندلی نشست .
و زینب سادات بعد از باز کردن پنجره، روی تخت نشست. هوا سرد بود اما زینب سادات، گُر گرفته بود.
حمید، همان پسر همسایه خواستگار گفت:
_امشب خیلی ناراحت هستید.اتفاقی افتاده یا بخاطر حضور ما هست؟
زینب سادات کمی فکر کرد:
_شاید کمی از هر دو. من فقط روز بدی رو
گذروندم و این مراسم خیلی ناگهانی بود. من چند ساعت بیشتر نیست فهمیدم و اصلا نتونستم مسائل پیش اومده رو حلاجی کنم. کمی پریشون هستم.
حمید: _پس بهتره امشب تنها کمی با هم آشنا بشیم و بعدا دوباره خدمت برسیم، تا شما بتونید آماده بشید و فکرهاتون رو بکنید. ازدواج امر مهمی هست. شما به آمادگی نیاز دارید. من چند وقتی هست شما رو زیر نظر دارم، درباره شما تحقیق کردم و با آمادگی کامل قدم جلو گذاشتم. بهتره شما هم فرصتی داشته باشید.
خیلی حرف نزدند. یک معارفه ساده و بعد خواستگاران رفتند. سایه از خوبیهای مادر حمید میگفت. سیدمحمد از اصالت و شخصیت خانوادگی آنها تعریف میکرد و هر دو حواسشان به بیحواسی زینب سادات بود.
دقایقی بعد زنگ در به صدا در آمد. قلب زینب سادات به تپش افتاد.
**********
احسان خیلی با خود کلنجار رفت. در نهایت مقابل صدرا و رهایش ایستاده بود و میگفت:
_پدر و مادرم پشتم رو خالی کردن. پشتم باشید! من امشب باید از زینب خانم خواستگاری کنم.
رها لبخند زد:
_برو دوش بگیر و تیپ بزن. مهدی جان مامان! کلید ماشین رو بردار، برو دسته گل و شیربنی بخر!
مهدی با خنده کلید را قاپید و ضربهای میان کتف احسان زد و رفت.
محسن کرد:
_دو قلو ها با من. فقط اون دختر بداخلاق رو با خودتون ببرید.
خانواده داشتن خوب است! خیلی خوب! اما خوب تر این است که دور و بر خودت کسانی را داشته باشی تا شادی ات برایشان مهم باشد. که پشت و پناه تو باشند...
احسان به طلب زینب سادات رفت!
نمیتوانست شکست را بدون هیچ تلاشی بپذیرد. حداقل جلوی وجدان خودش شرمنده نبود!
رها زنگ را زد. قلب احسان به تپش افتاد...
سیدمحمد در را گشود و به مهمان های پشت در نگاه کرد.لبخند زد و گفت:
_آقا ما که گفتیم بیاید برای مراسم،خودتون ناز کردید، الآنم دیر تشریف آوردید، خواستگارها رفتن.
صدرا، سیدمحمد را کنار زد و رها با یک با اجازه از در وارد شد. بعد صدرا، دخترک نق نقوی سیدمحمد را در آغوشش گذاشت و گفت:
_ما خودمون خواستگاریم، زودتر می اومدیم دعوا میشد!
سیدمحمد به احسان کت و شلوار پوشیده و برازنده شده نگاه کرد و گفت:
_پس بفرمایید، خوش اومدید!
زینب سادات در آشپزخانه پناه گرفته بود و خارج نمیشد. قلبش بی مهابا میتپید. باورش نمیشد. همه چیز خیلی ناگهانی بود. تمام امروز عجیب بود.
هر چه سایه و زهرا خانم به دنبالش آمدند، پاهایش یارای رفتن نکردند و همان جا نشست.اصلا چه میگفت؟
در همین فکر بود که کسی مقابلش نشست. نگاهش محجوبانه بود. پر از شرم و زینب سادات پر از حیا شد و صورتش گلگون...
احسان: _شما نیومدید، مجبور شدم من بیام! من یک توضیح به شما بدهکار هستم. اول درباره اون صحبت کنیم، بعد بریم سر اصل مطلب.
زینب سادات گوش میداد و احسان با همه توجه و دقتش، کلمات را میچید:
_شاید ناراحت شدید از دستم اما برعکس شما که توجهی ندارید، همکارها متوجه توجه من به شما شده بودن. در حقیقت دروغ هم نگفتم. رهایی یک جورهایی جای مادر من هست و خاله شما!
زینب سادات شرمگین گفت:
_کاش به من هم میگفتید.
احسان: _حق با شماست، اشتباه کردم. در واقع فکر نمیکردم اینقدر براشون مهم باشد.
زینب سادات: _انگار خیلی مهم بود.برعکس همیشه که به من توجهی نداشتن، خیلی مورد توجه بودن. احتمالا باید برای خاله از کمالاتشون تعریف کنم. امروز هجده مدل غذا و دسر به من تعارف شد!
احسان لبخند زد:
_بیچاره ها خبر ندارن، جای بدی سرمایهگذاری کردن. چون من امشب اومدم، دختر آرزوهام رو خواستگاری کنم. زینب خانم! میدونم در حد شما نیستم، میدونم خیلی مونده تا مثل کسی بشم که مورد قبول شما باشه، این چند سال تمام سعی خودم رو کردم اما این خواستگارهای شما.....
☘ادامه دارد.....
✍نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🗳🇮🇷حماسه را کامل کنیم
💠 رأی تو تبدیل به...
🔥وقتی رسانه اسرائیلی بهتر از ما، #انتخابات در ایران را توصیف میکند.
ما تا آخر ایستاده ایم، یاریگر کشور #امام_زمان هستیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مقام معظم رهبری فرمودند:
#احتمالتاثیرهمهجاقطعیاست....
⁉️ چرا اکثر مردم فکر میکنن تذکرشون تاثیر نداشته!؟
🎙دکتر علی تقوی
#حجاب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
شام صبحانه ناهار.m4a
2.23M
بسم الله الرحمن الرحیم
📀 برشهای صوتی از کلاس #طب_اسلامی
🤔 چرا شام مهمترین وعده است؟!
🍛 نکات تحلیلی کمتر شنیده شده در مورد شام صبحانه و ناهار که هر فردی باید بداند 👌
پ.ن: حذف ناهار برای افرادی که دچار ضعف هستند، مادران باردار و افرادی ازین قبیل ممنوع هست. برای شروع ناهار را به یکباره حذف نکنید.
وعده اصلی را شام قرار دهید و ناهار را یک غذای سبک و ساده بخورید...
#سبک_زندگی_اسلامی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa