eitaa logo
❥︎عشق‌بہ‌ࢪسم‌ شهادت❥︎🇵🇸
701 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
25 فایل
❤️پشت سر مرقد مولا، روبرو جاده و صحرا بدرقه با خود حیدر، پیشرو حضرت زهرا اینجا هرکی هرچی داره نظر حسین کرده❤️ ______________________ خوشحالیم که کانال ما رو انتخاب کردید♡
مشاهده در ایتا
دانلود
+با‌چـی‌نفـس‌میکشی؟ -هیئـت!
کربلارفته‌هامیدانند؛بعدازکربلا . . روضهٔ‌دلتنگی‌حکمِ‌زَهرداردبرای‌دلِ‌اوراق شدهٔ‌زائر:)💔 ‌•─────•✿•─────•‌
قشـنگ تــرین شـهر دنــیا؟! ـــ بی تردید کربلا😌❤️
‌‌تو خوب ترین اتفاق ممکنی وقتی که اولِ صبح در یادم می افتی..!
میگفت: "حُسـین"بَـراۍمـاهَمون دوربرگردونیه، ڪه‌وقتۍازهَمه‌عالَم‌وآدم‌ مۍبٌـریم.! بَـرمون‌مۍگردونه‌به‌زندگۍ :) 🥺♥
«إِنْ‌يَنْصُرْكُمُ‌اللَّهُ‌فَلَاغَالِبَ‌لَكُمْ» ‹اگہ‌خداکمکت‌کنہ هیچکسۍنمیتونہ برشماپیروزبشہ!› فقط‌بهش‌اعتمادکن
دلتنگی درمانِ‌قطعی ندارد تنهاباید به عکس های حَرَم نگاه کردو دردراکاهش‌داد. . .❤️‍🩹
-میگفت.. تک و تنها که شدی؛امام حسین رو صدا بزن... امام حسین میدونه تک و تنها شدن یعنی چی:)🌱 -حاج‌حسین‌یکتا-
حالشونو‌خریدارم💔:))
هدایت شده از دُرفـــآمـ∫𝘿𝙊𝙍𝙁𝘼𝙈 ؛
20.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا رو شکر پسر من گرفتارته...💔 ﴾@dorfam_110_128﴿
هدایت شده از دُرفـــآمـ∫𝘿𝙊𝙍𝙁𝘼𝙈 ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تربیت‌بچه‌‌ها‌اینطوری‌؛با‌نام‌و‌عشق‌"علی @dorfam_110_128﴿
-هیچ کس دست خالی از محضر امام رضا علیه السلام بر نمیگرده.🌸😊' وقتی حاجتی به محضر حضرت ارائه میشه سه حالت دارد : یا میگه باشه، یا میگه صبر کن یا میگه گزینه بهتری برات دارم:) +او یادت میکنه که تو به او رغبت کنی💚' امام رضا مظهر سلام است🥰'
enc_16915953688532646402303.mp3
1.37M
اگه‌نمیومدم‌کربلا،می‌شدم‌آواره..💔
من‌فقط‌یک‌آرزودارم‌که‌آن‌هم‌اربعین سجده‌شکری‌کنم‌پای‌ستون‌آخری♥️(:
میگفت: اگهدیدۍنمازتبهتلذتنمیده قبلازتکبیروشروعنمازبگو' ‹ صلۍالله‌علیک‌یا‌اباعبدالله› "ایننمازمَحشرمیشہ"🔐💛 [ - آیتاللهمجتهدۍ🎙]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم واضح تر از لحظه از جان خودگذشتگی حرم که با دست خالی به سمت تروریست تا دندان مسلح حمله کرد و زمین گیرش کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. پلیس راهنمایی سوت زد . چون نزدیک شهربانی بود ، دو پاسبان به سمت ما دویدند . با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بُردم . زیر یکی از تخت‌ها دراز کشیدم . تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند . قریب دو ساعت همه جا را گشتند ؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند . بعد ، از هتل خارج شدم و به سمت خانه‌مان حرکت کردم . زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود . حالا دیگر از چیزی نمی‌ترسیدم .
. بخشی از کتاب [از چیزی نمیترسیدم] _ دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده‌رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود . در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد . این عمل زشتِ او در روز عاشورا برآشفته‌ام کرد . بدون توجه به عواقب آن ، تصمیم به برخورد با او گرفتم . پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنبِ شهربانی مستقر بود . به سرعت با دوستم‌ از پله‌های هتل پایین آمدم . آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت . دو پلیس مشغول گفت و گو با هم شدند . برق آسا به آنها رسیدم . با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم . خون از بینی‌هایش فوران زد !
التماس دعا یاعلی✨🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏♥️:)!