#داستان_آموزنده
🔆بچّه آهو و بى طاقتى ملائكه
🍃روزى امام حسن مجتبى عليه السّلام در كنار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ايستاده بود، كه يك شكارچى در حالى كه بچّه آهوئى را به همراه داشت وارد شد؛ و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! من اين بچّه آهو را شكار كرده ام و آن را براى فرزندانت حسن و حسين عليهماالسّلام هديه آورده ام .
🍃حضرت آن بچّه آهو را قبول نمود و به امام حسن مجتبى عليه السّلام داد و براى شكارچى دعاى خير نمود.
🍃و پس از ساعتى حسين عليه السّلام آمد؛ و چون ديد برادرش با بچّه آهوئى سرگرم بازى است گفت : آن را از كجا آورده اى ؟
🍃جواب داد: جدّم رسول اللّه آن را به من داد.
امام حسين عليه السّلام سريع به سوى جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روانه شد و اظهار داشت : چرا به برادرم بچّه آهو داده اى و به من نمى دهى ؟!
🍃و مرتّب اين سخن را تكرار مى نمود و حضرت رسول نيز او را با ملاطفت و مهربانى دلدارى مى داد، تا آن كه حسين عليه السّلام مشغول گريه شد.
🍃ناگاه جلوى مسجد سر و صدائى به پا شد، هنگامى كه مشاهده كردند، ديدند كه گرگى آهوئى را به همراه بچّه اش آورده است .
🍃همين كه نزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رسيدند، آهو با زبان فصيح ، به عربى لب به سخن گشود و گفت : يا رسول اللّه ! من داراى دو بچّه شيرخواره بودم ، يكى از آن ها را شكارچى گرفت و براى شما آورد؛ و اين بچّه برايم باقى ماند و خوشحال بودم .
و هنگامى كه مشغول شيردادنش بودم صدائى شنيدم كه مى گفت :
🍃زود باش ! با سرعت بچّه ات را نزد پيامبر خدا بِبَر، چون حسين عليه السّلام با حالت گريه درخواست آن را دارد؛ و تا قبل از آن كه اشك بر گونه هايش جارى گردد، خودت را با بچّه ات بايد آن جا رسانى ؛ وگرنه اين گرگ تو و بچّه ات را نابود مى كند.
🍃و سپس گفت : يا رسول اللّه ! من مسافت زيادى را با سرعت آمده ام و خدا را شكر مى گويم كه پيش از جارى شدن اشك بر صورت مبارك فرزندت حسين خود را به اينجا رسانده ام .
🍃در اين هنگام صداى تكبير از جمعيّت بلند شد؛ و حضرت براى آهو دعا نمود و بچّه اش را تحويل حسين عليه السّلام داد؛ و آن را نزد مادرش حضرت زهراء عليها السّلام آورد و همگى شادمان گرديدند.
#داستان_آموزنده
🔆قنداق حضرت و شفاى فطرس ملك
🌻مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب اءمالى خود به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه آورده است :
🌻هنگامى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام تولّد يافت ، خداوند متعال جبرئيل عليه السّلام را ماءمور گردانيد تا به همراه يك هزار ملائكه ير زمين فرود آيند و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را بر ولادت نوزادش تبريك و تهنيت گويند.
🌻جبرئيل عليه السّلام هنگام نزول ، عبورش بر جزيره اى افتاد كه فرشته اى به نام فُطرس (10) در آنجا قرار داشت .
🌻و چون فُطرس در انجام وظائف الهى كُندى و سستى كرده بود، بال هايش شكسته و در آن جزيره مدّت هفت سال به عبادت خداوند مشغول گشت تا آن كه امام حسين عليه السّلام تولّد يافت .
🌻وقتى فطرس مَلَك ، متوجّه عبور جبرئيل و همراهانش عليهم السّلام شد، سؤ ال نمود: اى جبرئيل ! كجا مى روى ؟
🌻پاسخ داد: همانا خداوند متعال نعمتى - نوزاد - به محمّد صلّى اللّه عليه و آله عطا كرده است ؛ و مرا جهت ابلاغ سلام و تهنيت بر آن حضرت ماءمور گردانيد.
🌻فُطرس اظهار داشت : اگر امكان دارد، مرا نيز همراه خود ببريد، شايد محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله برايم دعائى كند.
🌻جبرئيل تقاضاى فطرس را پذيرفت و به كمك همراهانش او را نيز با خود آوردند.
امام صادق عليه السّلام افزود: زمانى كه جبرئيل بر پيامبر خدا وارد شد، از طرف خداوند متعال ؛ و نيز از جانب خود به آن حضرت سلام و تبريك و تهنيت گفت ؛ و پس از آن موقعيّت فطرس را به عرض حضرت رسول رساند.
🌻حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به فطرس بگو كه خود را به اين نوزاد بمالد و سپس به مكان اوليّه خود مراجعت كند.
🌻و چون فطرس خود را به قنداقه امام حسين عليه السّلام ماليد، مشكلش برطرف شد، اظهار داشت : اى رسول خدا! امّت تو به زودى اين نوزاد را به قتل خواهد رساند، هركس او را زيارت كند و يا بر او سلام و درود فرستد، در هر كجا و در هر موقعيّتى كه باشد، من براى جبران اين كرامت ، سلام او را به حسين عليه السّلام ابلاغ خواهم كرد.
سپس فُطرس به سمت آسمان عروج كرد.
📚
🌳🌸🌳🌸🌸🌳🌸🌳🌸🌸🌳
#داستان_آموزنده
🔆بنده ی آن یگانه
☘ذوالنّون مصری گفت: «در یکی از بیابانهای خشک میرفتم. ناگاه مردی را دیدم که خود را با مُشتی علف پوشانده بود. بر او سلام کردم و جواب سلامم را داد. به من گفت: ای جوان از کجا میآیی؟
☘گفتم: از سرزمین مصر. گفت: به کجا میروی؟
☘گفتم: در جستجوی اُنس با مولایم. گفت: ترک دنیا و آخرت گو تا طلب تو به صحّت پیوندد و به مولای خود و اُنس به او دست یابی. گفتم: میخواهم نوری بر نورم بیفزایی.
☘گفت: به بالای سرت بنگر. نگاه کردم، گویا آسمان و زمین طلایی بود و میدرخشید. سپس گفت: چشمت را فرو خوابان. پس آسمان و زمین را دیدم که به صورت اوّلشان برگشتند. گفتم: این کار چگونه است؟
☘گفت: اگر بندهی آن یگانه هستی، خود را برای او یگانه دار.»
📚بحرالمعارف، ج 2، ص 369
🌐@kashkool_et