eitaa logo
عشق‌بہ‌ࢪسم‌ علمدار
635 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند🫀 در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند🥺 هرکس خواهد رود درمکتب عشق حسین🤍 ثبت نامش رافقط عباس امضا می کند✨️ 🕊🦋 جمع عشاق حضرت عشق❤️ کــپ‍ــی ؟ حـلـال‍ـت : ))
مشاهده در ایتا
دانلود
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 هنوز وضعیتش همون جوریه دلم براش یه ذره شده بود می خواستم ببینمش با هماهنگی دکتر رفتم پیشش ناخداگاه اشکام جاری شد اختیارشون دست خودم نبود با دیدن این صحنه شمر هم اشکش در میاد کلی دستگاه بهش وصل بود بمیرم براش که حتی نمی تونست نفس بکشه و اکسیژن بهش وصل بود سرم رو روی سینش گذاشتم و ریه هامو پر کردم از بوی بهشتیش به غیر از حسین فقط زهرا این بو رو میداد بمیرم برای معصومیت این بچه چقدر آروم و مظلوم روبه روم خوابیده حتی الان که تو کما نبود به احترامم بلند میشد و دستم را میبوسید و میگفت: سلام عمو جونم! خوبی؟ بعد بغلم میکرد و گونمو می بوسید و میگفت دوست دارم. دلم خیلی ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 دلم هوای آغوش گرمشو کرده هوای مهربونیاش،حجب و حیاش، نمازش، صدای دلنوازش،عمو گفتناش،شوخیاش دلم هوای قد و بالا رعناشو کرده هوای اشکایی که با صدای زیبا و دلنوازش مداحی میکرد قربون صدقش میرفتم دلم برای اون روزایی که خالصانه تو هیئت کار میکرد و سر به سرش میزاشتم تنگ شده برای اون روزایی که با هر نوحه و مداحی و روضه ای اشکاش جاری میشد و با هر اشکش آتیش رو به وجودم میزد تنگ شده الان حاضرم تا صبح تو مداحی گریه کنه و منم دلم آتیش بگیره ولی تو این حال نبینمش سرمو از روی سینش برداشتم و ... ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 دستشو گرفتم و گفتم:سلام بیمعرفت! دستشو بوسیدم و ادامه دادم اومدی خواستگاری قلب دختر عموتو تصاحب کردی بعدم که رو این تخت خوابیدی دکترا میگن ضربه بدی به سرت خورده شاید حافظتو از دست بدی یعنی میخواد زهرا رو‌ فراموش کنی انصاف داشته باش من الان اینجام عموی واقعیت ها حسین زهرا عاشقته تنهاش نزاریا حسین... حسین می‌دونی من دوست دارم تو لباس دامادی ببینمت نه رخت بیمارستان حسین قلب مادرتو نشکنیا حسن اون چشای عسلیتو باز کن بزار ببینمشون دوباره حسین تو رو خدا تنهامون نزار دکتر آمد بالای سرش برای معاینه ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 دکمه های پیراهنشو باز کرد با دیدن اندام ورزیده و ورزشکاریش که آنقدر زیبا و جذاب بود که دل هر آدمی را میبرد. اشکام شدت گرفتن آخه این بچه این همه زیبایی رو چطور تو نجابتش گم میکرد. دکتر داشت معاینش میکرد یه آمپول تو بازوش زد و گوشی رو روی قلبش گذاشت قلبی که این چند وقت اینقدر بهش دستگاه شک بهش وصل شده ضعیف شده و کند میزنه الهی بمیرم براش. دکتر یه آمپول رو تو بازوش زد و یه آمپول رو تو سرش ویک سرم قوی تو اون دستش آخ خدایا دیگه تحمل ندارم خودت رحم کن این بچه هنوز ۲۰ سالشه ها دکتر رفت و من غرق صورت حسین بودم آدم تو خوابشم همچین زیبایی هایی نمی‌بینه دستی روی موهای لختش که باند پیچی شده بود کشیدم و آهی از ته دل سر دادم ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 روی قلبش بوسه ای کاشتم و نگاهمو به سمت سر و صورت زیبایش دوختم پیشونیش تقریبا باند پیچی شده بود. موهاش خرمایی و روش خیلی براق و لخت بودن نگاهم به سمت چشای عسلیش افتاد که از دور مشکی به نظر میومدن ولی الان بسته بودن مژه های جذابش که با پلک های زیبایش چشای بزرگشو پنهون کرده بود چقدر دلم برای این چشا تنگ شده الان ۲۵ روزه که این چشم ها بستس روی ابروشو با شصتم مرتب کردن و پیشونیشو بوسیدم همون جور که اشک میریختم و التماس و تقلا میکردم متوجه شدم که.......... ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 که متوجه چشاش شدم که باز شدن علی همون لحظه وارد شد و حسین کاملا چشاشو باز کرد علی:حسین بابا حالت خوبه؟پسرکم چرا اینقدر پریشونی (با گریه) حسین میخواست به احترام ما بلند شه ولی خیلی برش سخت بود خیلی خیلی با این کارش مخالفت کردم با دستم باز خوابوندمش علی جلو آمد روی موهای زیبا پسرشو بوسید و کلی قربون صدقش رفت بعد تقریبا همه وارد شدن زینب با همون چشای قرمزش برادرشو بوسید و گفت: دلم برات تنگ شده بود عزیز برادرم بعد بغلش کرد. علی:ما همچین دامادی رو نمی خوایم آقا حسین خوب سر بزنگاه فرار کردیا برادر من خب نمی خواستی بگی دوسش داری دیگه نمیخواست خودتو به کشتن بدی ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 با این حرفش همه خندیدند حسن:حسین یه چیزی بهت میگم شاخ در میاری باورت میشه عمو احمد عموی واقعی ما باشه حسین:با چشم های بهت زده داشت به من نگاه میکرد و به سختی گفت واقعا؟ دلم براش ضعف رفت برای اون چشاش و لحن صحبتش احمد:بله واقعا رضا:جدی حسین چجوری ۲۵ روز خوابیدی؟ کوثر:عه رضا؟ رضا:خوب واقعا برام سواله حسن:راست میگه دیگه مای بدبخت این همه روزو......... ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 اشک ریختم بعد این آقا تخت خوابیده چطوری آخه باز همه خندیدن😂 کوثر: همه سر به سر بچم نزاریدا😠 زینب: عه خاله راست میگه😁 خوب ما هم دنبال به راه انتقامیم دیگه😃 حسن و علی و رضا تائید کردن و گفتن: عالیه 😊 زینب: چشمی زد و گفت آها 😉 همه سوالی نگاهش کردن که گفت : ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨💞✨💞 💞✨💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞✨ 💞✨💞✨💞 💞✨💞✨ 💞✨💞 💞✨ 💞 حسین نگاه کن تو چشمای زهرا و بگو دوست دارم 😆 همه متعجب نگاه کردن که فاطمه گفت: بعلههههههه منم موافقم☺️ زود احمد: منتظر چی هستین آقا حسین؟🙂 حسینم مثل اینکه جا خورده باشه در کمال تعجب داشت بهم نگاه میکرد 😟 حسن: زود باش دیگه😀 کوثر: حسین نکنه که به اصرار اینا این پیشنهاد رو دادی🧐 زینب: نه بابا خاله جان حتما یه نگاه به چشای عاشق این برادر ما بنداز😂 کوثر: خب پس منتظرم آقا حسین 😇 ✨ ✨💞 ✨💞✨ ✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨ ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 ✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 "مینو" مینو:شماها چه غلطی می‌کردید ها؟🤬 شاهین:زر نزن بابا نشد😖 مینو یعنی چینشد؟ پس شما چه غلطی میکردید؟که یه جوجه پلیس گند زد به نقشه ماهرانه من؟😡 شاهین:اون جوجه پلیس که میگی پسر ارتشبد سهیل محمدی همون جوجه 20 سالش نیست که سرهنگ سرهنگ میفهمی یعنی چی؟😡 بعدم تو خودت چرا نتونستی از پسش بر بیای چون نتونستی و نمیشه یعنی به این راحتی نیست خوب پس دهنتو ببند زر مفتم نزن🤬 مینو: الان اون پسره عوضی کجاست؟ شاهین: بیمارستان مینو: مرد😍 شاهین: نه بابا حالش خیلی وخیمه ولی نمرده تا امروز از تو کما بود الان یه چند ساعتیه به هوش امده ولی حالش خوب نیست آمارشو در آوردم مینو:باید ترتیبشو بدین شاهین:یعنی ... 💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞 شاهین:یعنی بکشیمش🤨 مینو:چاره دیگه ای هم داریم؟ تا این پسره ی عوضی باشه گند میخوره به نقشه باید از سر راه برش داریم چقدر من از این جوجه پلیسه بدم میاد "سمیرا" باورم نمیشه حسین عاشق شده اونم زهرا ازش متنفرم از هردوشون من باید انتقام بگیرم ازشون من قطعازهرا رو میکشم زندش نمیزارم حسین باید مال من باشه نه اون من حسینو میخوام و باید مال من بشه و میشه😎 باید یه نقشه درست بکشم حسین حق منه نه اون بابا:سمیرا به چی فکر میکنی؟ سمیرا:هیچی بابا مامان: سمیرا ما میخوایم بریم ملاقات حسین تو هم میای یا مابریم سمیرا: ...