eitaa logo
❤️❤️دوستی با شهدا❤️❤️
5.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک‌بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم‌خیز هم که شده از جا بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی‌جان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت می‌دی؟! می‌‌گفت «احترام به والدین، دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه‌ حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این‌همه لباس را شستی؟! گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمی‌کرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها را بکشی» 🌱شهید علی ماهانی ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
✍شهید عارف مستجاب الدعوه سردار شهید علی ماهانی و هندوانه خنک بعد از کلاس درس... 🔹مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم شهید علی آقا ماهانی کنار نهر کلاس درس قرآن گذاشته بود قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند خودمان را به جمع برسانیم. 🔸وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه‌ها مشغول هندوانه خوردن گفتیم این هندوانه از کجا... 🔹گفتند بعد از درس علی آقا گفت دلتان چه می‌خواهد هر کس چیزی گفت علی آقا گفت هندوانه باشد خوب است داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود اول فکر کردیم پوست هندوانه است وقتی گرفتیمش هندوانه‌ای سالم بود و همه از آن خوردند. 🔸تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد خود علی آقا بود نمی‌خواست بچه‌ها به چشم عارف نگاهش کنند. 💢منبع کتاب رندان جرعه نوش راوی حمید شفیعی صفحه ۶۱ و ۶۲... 🕊 ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
✍شهید عارف مستجاب الدعوه سردار شهید علی ماهانی و هندوانه خنک بعد از کلاس درس... 🔹مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم شهید علی آقا ماهانی کنار نهر کلاس درس قرآن گذاشته بود قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند خودمان را به جمع برسانیم. 🔸وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه‌ها مشغول هندوانه خوردن گفتیم این هندوانه از کجا... 🔹گفتند بعد از درس علی آقا گفت دلتان چه می‌خواهد هر کس چیزی گفت علی آقا گفت هندوانه باشد خوب است داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود اول فکر کردیم پوست هندوانه است وقتی گرفتیمش هندوانه‌ای سالم بود و همه از آن خوردند. 🔸تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد خود علی آقا بود نمی‌خواست بچه‌ها به چشم عارف نگاهش کنند. 💢منبع کتاب رندان جرعه نوش راوی حمید شفیعی صفحه ۶۱ و ۶۲... 🕊 ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
در شادترین لحظاتش با شنیدن نامِ حضرت زهرا بارانی میشد وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره راه انداخته بود گفتم: چرا گریانی؟! گفت: برای مظلومیت حضرت زهرا(سلام‌اله‌علیها) شما هم وقتی شهید شدم بیائید سر مزارم روضه حضرت زهرا(سلام‌اله‌علیها) بخوانید .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرزند روح الله ..