فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صیادان موفق شدند شعارهای آزادی، رهایی از دریا و مهاجرت به خشکی را در بین ماهیها جا بندازند؛
ماهیها دیگر آب نمیخواستند و از هرچه که در دریا بود خسته و متنفر شده بودند، از مرواریدهای درخشان بگیر تا ستارههای دریایی.
بالهی کوسهها و نهنگها هم با صیادان تو یک آکواریوم بود، آنها با خرابکاری و ایجاد وحشت در دریا به عملی شدن نقشه صیادان کمک بسیاری میکردند.
حالا هر روز صدها ماهی به خشکی مهاجرت میکنند.
صیادان هم عکس ماهیهای کبابی و شکم پر را با تیتر "آزادی و پیشرفت ماهیها در خشکی" درپیامرسانهای اجتماعی آبگرام و پیامرسانهای داخلی ماهیها مثل آبروش، آبگپ و آبتا انتشار میدادند تا سندی باشد بر حقانیت دلسوزی صیادان.
نکته غم انگیز داستان در مهاجرت یا دسیسه صیادان و نهنگها نیست، در حافظه کوتاه مدت ماهیها و عدم داشتن دست و پاست.
محمدq*
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
«و من چرا از شهرها و سرزمینها حرف میزنم؟
تو شهرِ منی...
چهرهات وطن من است
صدایت وطن من است»
👤نزار قبانی
📚صد نامهی عاشقانه
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
@loveshqq (1).mp3
7.04M
(پایان یک روز کاری در ژاپن-سال ۱۹۶۴)
شب بخیر
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
مادرم بهم گفته
آدما بعضی وقتا باید گریه کنن
و اشکاشونو خالی کنن
تا یه اتاق برای
یک قلب پر از لبخند بسازن...
🎥 One Tree Hill
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
مطمئنم که خدا به هرکس که دختر می دهد او را جور دیگری دوست دارد...یک جور ِ قشنگ ، مثل پیامبـر ، که حتـی خدا برایَـش گفت :
" إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ "
گفت خیر کثیر .. خیـــــر تمام نشدنـی ..☘
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
👌ـ
بماند که اگر دانشجویی کشته شده بود اسمشو حتما منتشر میکردن
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
(جلسه خواستگاری)
دختر: من از آدم بلندپرواز و پخته خوشم میاد.
پسر:
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
حضرت سعدی "دوست" رو خیلی ساده و کامل تعریف میکنن اونجا که میگن:
دوست مشمار آنکه در نعمت زند
لاف یاری و برادرخواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی...
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
📝
#طنزمایه
دختری کتاب میفروخت و نامزدش را دید که بهسویش میاید، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود.
به معشوقهاش گفت:
آیا بهخاطر گرفتنِ کتابیکه نامش " آیا پدر در خانه هست" از شکسبرس نویسندۀ آلمانی، آمدهیی؟
پسر گفت: نخیر! من بهخاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از توماس هرنانیز نویسندۀ انگلیسی، آمدهام.
دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما میتوانی کتابی به نام " زیرِ درختِ عم" از نویسندۀ آمریکایی، باتریس اولفر را بگیری.
پسر گفت: خوب است واما؛ آیا میتوانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه با همراهت تماس میگیرم" از نویسندۀ بلژیکی، جون برنار رابیاوری؟
دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، و تو هم فراموش نکن که کتاب " هرگز تنها نمیگذارمت" از نویسندۀ فرانسوی میشل دانیال را بیاوری.
بعد از آن ...
پدر گفت: این نامها زیاد است، آیا همهاش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او خواننده اى با هوش و کوشا است.
پدر گفت: خوب است دختر دوستداشتنیام، فهمیدم ولکن او باید کتابِ "من کودن نیستم، همه چیز را فهمیدم" از نویسندۀ هلندى فرانک مرتینیز را نیز بخواند.
😅
#خلاصهاینکهکتابزیادبخونین 😆
#دوراننامزدی
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧