پرسیدند از انس گفت: انس آنست که دلتنگی پدید آرد از نشستن با خلق.
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
و شیخ گفت: دوازده سال آهنگر نفس خود بودم، در کوره ریاضت می نهادم و با آتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او میزدم، تا از نفس خویش آینه ای کردم: پنج سال آینه خود بودم به انواع عبادت و طاعت. آن آینه میزدودم. پس یک سال نظر اعتبار کردم بر میان خویش -از غرور و عشوه- و به خود نگرستن. زناری دیدم و از اعتماد کردن بر طاعت و عمل خویش پسندیدن. پنج سال دیگرجهد کردم تا آن زنار بریده گشت، و اسلام تازه بیاوردم. بنگرستم همه خلایق مرده دیدم. چهار تکبیر* در کار ایشان کردم و از جنازه همه بازگشتم و بی زحمت خلق به مدد خدای، به خدای رسیدم.
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
*چهارتکبیر خواندن: نماز میّت خواندن
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
یک شب بر تخت خفته بود. نیمشب سقف خانه بجنبید؛چنان که کسی بر بام میرود،
آواز داد که: کیست؟
گفت: آشناست.اُشتری گم کردهام بر این بام طلب میکنم.
گفت: ای جاهل! اشتر بر بام میجویی؟!
گفت: ای غافل! تو خدای را در جامهی اطلس، خفته بر تخت زرین میطلبی؟
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
نقلست که مردی آمد و گفت: خواهم که خرقه پوشم شیخ گفت: ما را مسالهای است اگر آنرا جواب دهی شایسته خرقه باشی
گفت: اگر مرد چادر زنی در سر گیرد زن شود؟
گفت: نه
گفت: اگر زنی جامهی مردی هم درپوشد هرگز مرد شود؟
گفت: نه
گفت: تو نیز اگر در این راه مرد نهای بدین مرقع* پوشیدن مرد نگردی.
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
*مرقع: خرقه
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
و گفت:
توبهی عوام از گناه است و توبهی خواص از غفلت.
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
نقل است که گفت: یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده.
ندایی شنیدم که یا جنید! ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی.
تو باز میخواهی که با غیر ما بمانی؟
#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧