eitaa logo
عـاشـقـانـه هـای پـاڪ♥️
18.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
60 فایل
﷽ـ 🎥🎶🖼📝 ویترین آثار موشن و تدوین: @stmoha 👤ادمین: 📞 سلام محمدم: @kh_mohammads72 تبلیغات: @tabasd
مشاهده در ایتا
دانلود
متنی زیبا به مناسبت وفات حضرت ام‌البنین🖤:-(👇 ✒ از ام‌البنین به عباس ح‌ق: شده شب‌های قدر متنی در مدح علی ننوشته باشم، شده فاطمیه دل‌نوشتی برای فاطمه ننوشته باشم، شده دهم محرم چیزی برای حسین ننوشته باشم اما نشده که چو امشبی، قلم را برای ام‌البنین نچرخانده باشم. مزار فاطمه‌ی کلابیه معلوم بود که خدا مزار فاطمه‌ی زهرا را مخفی نگه داشت. فاطمه‌ی کلابیه بود که خدا دلش آمد فاطمه‌ی زهرا را زود ببرد. آنان که توهم زده بودند با شهادت زهرای اطهر، امیرالمؤمنین را بی‌فاطمه می‌کنند، غافل بودند که علی هرگز بی‌فاطمه نمی‌ماند. این بار خدا برای علی، فاطمه‌ای را هم‌سر و هم‌سفره قرار داد که در مواجهه با فرزندان فاطمه‌ی زهرا، شأنی بالاتر از کنیزی برای خودش متصور نبود. به مجرد این‌که فهمید پسرش عباس از خردسالی درآمده، این‌گونه خطابش قرار داد: «عباس من! مبادا حسنین را صرفا برادر بخوانی و زینبین را فقط خواهر بدانی. پدرتان یکی هست ولی فرق است میان من و زهرا. من در این خانه، نوکر فاطمه‌ام. مبادا قدمی فراتر از حسین برداری. مبادا تو باشی و زینب احساس تنهایی کند. اگر روزی که پا به دنیا گذاشتی، پدرت بنا کرد بوسیدن دستت، برای این بود که دست تو، دست‌گیر حسین باشد در روز عاشورا و در زمین کربلا. آن‌جا و آن‌روز باید مادرت را سربلند کنی. بدون یک دست هم می‌شود جنگید. بدون دو دست هم می‌شود از حرم آل‌الله دفاع کرد. تو می‌توانی. دشمن باید از برق نگاهت بترسد. بی‌خود اسمت را نگذاشته‌ام مادر. شیری باش که با چشم شکار می‌کند. حرام می‌کنم بر تو شیرم را اگر امان‌نامه‌ی دشمن حسین را بپذیری، ولو آن دشمن، هم‌تیره‌ی من باشد. مبادا تو سیر باشی، در حالی که حسین گرسنه باشد. مبادا تو سیراب باشی، در حالی که لب‌های حسین از فرط تشنگی خشکیده باشد. اگر در آن یوم‌العیار، صف شیاطین را شکافتی و به آب رسیدی، مبادا ذریه‌ی علی و فاطمه لب‌تشنه باشند و تو جرعه‌ای از علقمه بنوشی. روی آب، خودت را نبین! لب عطشانت را نبین! مرا ببین! تصویر مرا ببین که فرسنگ‌ها آن‌طرف‌تر، با سپیدترین گیسوان ممکن، در مدینه‌ی رسول‌الله نشسته‌ام و منتظرم ببینم که تو ای عباس! مرا پیش فاطمه‌ی زهرا روسفید کرده‌ای یا نه. پسرم! اگر ملاک فاطمه است، من از تو هم می‌گذرم. خوب بدان که مادرت راضی به خجالت نزد فاطمه نیست اما به این راضی هست که روضه‌ی هر شبانه‌روزش این باشد؛ دیگر مرا ام‌البنین نخوانید». نگران نباش خانم‌جان! خدا تا مرز جنون، دل به وفای عباس تو داده. ما نیز. پروردگارا! در همین دنیا جوابت را بدهیم: دین ما عباس است و آئین ما چادر مادرش. کم نان و نمک سفره‌ی ام‌البنین را نخورده‌ایم... ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
تسلیت 🖤 ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
راوی این داستان، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است. مهربان‌تر از مادر، محرم‌تر از خواهر، مقاوم‌تر از کوه، زیباتر از حور و روح‌نوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه ام‌‌البنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمی‌گوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بی‌ترس از ملامت و سرزنش، می‌توانی ساعت‌ها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی. وقتی همسرم عباس، با لبخند از سخت‌گیری‌های مادرش در تربیت فرزندان می‌گفت و می‌گفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمی‌توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی‌نقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبت‌هایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم می‌دانستم که شاید می‌خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد. امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنی‌کلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه‌ام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر می‌بندد؟ - شمشیر؟! نه. - پس برادرش درست می‌گفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده. - یعنی می‌گویید مادر همسرم جنگیدن می‌داند؟! از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بی‌اختیار و بی‌مقدمه‌شان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر ساده‌اید. قبیله ما - بنی‌کلاب - به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزه‌داری آشنایند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازی گیرنده نیزه‌ها) است و خانواده‌اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. ادامه دارد. . . ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧